زنگ خطر اشاعه ازدواج های نامشروع به سبک غربی در جامعه
زنگ خطر اشاعه ازدواج های نامشروع به سبک غربی در جامعه
آیت الله فقیهی با اشاره به سبک زندگی اسلامی و دوری جامعه از این سبک زندگی گفت: در اسلام قوانین و مقرراتی وجود دارد که همواره مورد توجه و تأکید پیامبر اسلام و اهل بیت(ع)می باشد. اما واقعیت این است با این که سبک زندیگ اسلامی از سوی اهل بیت(ع) سفارش و توصیه شده، ولی در عمل می بینیم چندان به این سبک از زندگی مورد توجه مردم وجوانان در جوامع اسلامی قرار نمی گیرد و هر روز شاهد انزوای آثار و سیره اهل بیت(ع) در جوامع الهی و دینی هستیم که این مسئله می تواند زنگ خطر برای اتفاق بسیاری از قضایا باشد.
سیره علمی و عملی اهل بیت و سبک زندگی اسلامی ابعاد مختلفی دارد که یک مورد در ارتباط با نظافت و پاکی و طهارت است. توجه به سیره عملی اهل بیت به ما می فهماند هر چه قدر انسان پای بند به طهارت و نظافت و. . . باشد، زندگی سالم تری خواهد داشت. امروز که جامعه گرفتار این ویروس شده، می توان یکی از دلایل را بی توجهی به سبک زندگی اسلامی و این بعُد از زندگی یعنی طهارت و نظافت دانست.
هم اکنون در مراحل مختلف تأکید می کنند، قبل از غذا و بعد از غذا دست و صورت را بشورید تا گرفتار این ویروس نشوید، این مسئله را پزشکان هم اشاره و تأکید می کنند، ولی چون جامعه به این نوع از زندگی کمتر توجه دارد شاهد شیوع ویروس هستیم. بعُد دیگر از زندگی اسلامی، ازدواج و فراهم کردن زمینه ازدواج است. متأسفانه زمانه طوری شده که جوان امروز کمتر و یا اصلا به این موضوع فکر نمی کند و هر کسی برای خود دلیلی عنوان می کند، فقر، عدم اشتغال، عدم قبول مسئولیت، و. . . .
از سویی دیگر جوانان و حتی بعضی از خانواده ها به نوعی دیگر از زندگی که در دین ناپسند واقع شده، روی آوردند، و آن هم مسئله ازدواج سپید و یا هم خانگی دو جنس مخالف است. باید توجه داشته باشیم، این موارد در دین و اسلام مورد نکوهش و سرزنش واقع شده و نباید جامعه اسلامی را به این سمت و سو هدایت کرد.
اینها همان ترویج سبک زندگی غربی و ترویج بی بندباری و. . . است که امروز در جامعه به شکل های مختلف جولان می دهد و خانواده ها را درگیر خود کرده و بنای زندگی را از هم دریده و ستونها را سست کرده است. در این موارد نقش مسئولین و نهادها سنگین است. یعنی مسئولین می توانند کاری کنند که زمینه ازدواج آسانتر شود. زندگی با مهریه کمتر شروع شود، وامی به زوجین داده شود، اشتغالی از سوی مسئولین و دولت فراهم شود. ولی این کارها کمتر صورت می گیرد و این خود می تواند زنگ خطر جدی برای جامعه اسلامی حتی در بحث جمعیت باشد.
مجلس و دولت مردان به خوبی در مسئله آسان گرفتن ازدواج و ایجاد زمینه ازدواج آسان می توانند وارد شوند. دولت می تواند مشوق ها و تشویق هایی درست کند، مشوق در باب مسکن، اشتغال و. . . می تواند باشد، تا جوان دلگرم به ازدواج شود. این مسئله خود می تواند جوانان را به امر ازدواج تشویق کند.
آیت الله فقیهی گفت: مثلا در مورد ازدواج پیامبر(ص) سفارش کردند که با ازدواج نصف دین کامل می شود، سیره عملی اهل بیت(ع) هم این گونه بوده است؛ این مسئله خود برکاتی دارد که از جمله آن هدف مند شدن فعالیت ها، جلوگیری از بی بندباری، فساد و جامعه سالم است.
منبع : خبرگزاری حوزه
حقوق فرزندان که بر عهده والدین است
حقوق فرزندان که بر عهده والدین است
براساس آموزه های دینی دوران کودکی بهترین زمان برای تربیت فرزندان است. هر کودکی که متولد می شود همانند آینه ای شفاف است. پدر و مادر با تربیت صحیح می توانند این پاکی را افزون کنند و دوام بخشند یا با تربیت نادرست آن را مکدّر سازند، زیرا خداوند مردم را بر اساس فطرت خدایی آفریده است. پدر و مادر موظف هستند زمینه رشد و شکوفایی این فطرت خدایی را فراهم سازند و نگذارند این ودیعه الهی دچار آفت زدگی شود. فرزندان در ابتدای زندگی مظهر پاکی، پذیرش و صمیمیت هستند، و پیش از آنکه پدر و مادر چیزی را به آن ها تفهیم کنند، از پدیده ها، ارزش ها، ضدارزش ها، تصوری در ذهن ندارند، کودکان ارزش ها و ضدارزش را از پدر و مادر فرا می گیرند و به همان راهی که آن ها دعوتشان کنند، قدم می نهند. در این دوران، قلب کودکان همانند زمین حاصلخیز آماده پذیرش هرگونه تربیتی است و چه بهتر که در این زمینه بذر دین و اخلاق و محبت به پیغمبر(ص) و اهل بیت(ع) و قرآن پاشیده شود. رسول خدا(ص) فرمود: اَدِّبُوا أولادکُم عَلَی حُبّی و حُبِّ أهلِ بَیتِی وَ القُرآنِ فرزانتان را با محبت من و خاندان من و قرآن تربیت کنید.
تداوم محبت بین زوجین در خانواده
چرا خانواده ؟
چرا خانواده ؟
خانواده که نخستین و کوچکترین نهاد اجتماعی است، اصیل ترین و بنیانی ترین بنیادی است که برای ساخت حیثیت های جمعی انسان و جامعه شکل می گیرد؛ اگر این اولین نهاد، به درستی و با قواعد ومقررات شایسته و نیکو بنیان گیرد، هم آحاد جامعه، هم نهاد جمعی و سرانجام، نظامات اجتماعی آن جامعه، از مرتبت والایی برخوردار خواهد بود و زمینه برای پیدایی بسیاری از کمالات اجتماعی فراهم خواهد گردید.
معرفت درست به حقوق و کوشش در رعایت آن، سبب ایجاد مناسباتی مستحکم و روابطی پولادین میان اعضاء می شود که به هیچ رو گسستنی نیست، به گونه ای که اگر حتی جوامعی بزرگ تر با فرهنگی منافی، اراده کند که با آن به ستیز برخیزد، قدرت شکستن آن را نخواهد داشت و فقط کافی است که هر یک از اعضاء خانه و خانواده، ضمن شناخت شخصیت و جایگاه خویش، شخصیت و مکانت دیگر افراد خانواده را نیز بشناسد و در صیانت مناسبات موجود آن مجموعه بکوشد.
عمده اموری که در ساختن بنیان خانواده سهم پایه ای دارند دربردارنده ی آموزه های وحیانی در زمینه خانواده و حقوق آن بر اساس جهان بینی توحیدی و قرآنی می باشد.
خانواده از دیدگاه اسلام، بنیاد جامعه به شمار می آید و رکن اساسی این بنیاد، زن و مردی است که خدا آنان را با هویت انسانی آفریده است، از این رو هیچ سازه ای نزد خدای سبحان پسندیده تر از بنیاد خانواده نیست.
خانواده، مرکز حفظ سنن ملی و اخلاقی وکانون رشد عواطفی است که سیاست زور در آن راه ندارد و کودکی که در این محیط پرورش می یابد، جزئی از ملت و پیرو سنت ها، آداب و اخلاق اجتماعی است. ارزش خانواده ی دارای هویت دینی، زمانی روشن می شود که گوشه ای از اسرار و رموز آن از زبان صاحب وحی بازگو شود: خانواده، چونان بنیان مرصوصی است که جامعه را از پرتگاه و راه طلاح، تباه و تبار می رهاند و از انحراف و خطرتیرگی و تاریکی نجات می دهد و راه صلاح و فلاح و نجاح را باز می گشاید.
در برخی آیات، آن را سنت انبیا دانسته و از زبان عیسای مسیح (ع) می فرماید:« و جَعَلَنی….* …و بَرّاً بِوالِدَتی و لَم یَجعلنی جَبّاراً شَقیّاً» و درباره یحیای شهید می گوید: «وکانَ تَقیّا* و بَرّاً بِوالِدَیهِ و لَم یَکُن جَبّاراً عَصیّاً»؛ بلکه برای لزوم تکریم پدر ومادر چنین برهان اقامه می کند: آن گاه که شما کودک ونیازمند بودید، آنان عهده دار امورتان بودند، پس اکنون که زمینگیر شده اند، عهده دار امورشان شوید:« و قَضی رَبّکَ الّا تَعبُدوا اِیّاهُ و بالوالدَینِ احساناً امّا یبلُغَنّ عِندَکَ الکُبَرَ اَحَدُهُما اَو کُلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفٌّ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهما قَولاً کَریما* واخفض لَهُما جَناحَ الذّلِ مِنَ الّرحمَهِ و قُل رَبّ ارحَمهُمها کَما رَبّیانی صَغیرا».
خانواده
اصالت نظام خانواده در اسلام، سبب برقراری پیوند اعضای آن تا پایان عمر با یکدیگر است و به همین گونه، ارتباط میان فرزند با پدر و مادر- هر چه بالاتر رود- و پیوند میان پدر و مادر با فرزند- هر چه پایین تر رود- همگی استوار می ماند. این دو سلسله، افزون بر محرمیت حقوق متقابل مالی، تربیتی، اجتماعی و… نسبت به یکدیگر دارند؛ مثلاً واجب النفقه یکدیگرند؛ یعنی هریک از این دو سلسله که محتاج شود، بر دیگری واجب است در صورت توانایی مالی، نفقه او را بپردازد؛ همچنین فرزند- هر چه پایین تر رود- موظف است به پدر و مادر- هر چه بالاتر رود- احترام بگذارد و همان گونه که میان فرزند و پدر ومادر، حرمت عقوق و وجوب اطاعت از والدین برقرار است، میان فرزند، نوه و نبیره با جد، جد عالی و جد اعلا نیز برقرار است. افزون بر آن، اسلام پدر و جد پدری را قیم و سرپرست فرزندان و نوادگان نهاده است.
خانواده، واحد کوچک اجتماعی است که با پایان ازدواج زن و مرد آغاز می شود و با تولد فرزندان، توسعه و استحکام می یابد. خانواده، ابتدایی ترین هسته ای است که جامعه از آنجا می آغازد و به تدریج رشد می کند و به ارحام نزدیک و دور و سپس از یک سو به عشیره، قبیله، قوم و امت و ملت و از سوی دیگر به روستا و شهر، کشور و قاره توسعه می یابد.
جامعه ای که از رهبری پیامبران الهی بهره می برد، در این باره از نابسامانی درامان است، زیرا نظام خانواده و رعایت حقوق متقابل و متعادل افراد خانواده از لحاظ مالی و غیر مالی، کاملاً مورد عنایت شریعت الهی است.
در نظام خانواده، هر رکنی جایگاه خاص و متفاوت از دیگری دارد؛ به این معنی که هر کدام از این سه گزینه ی جایگاه مرد، زن و فرزند، ویژگی های خاص خود را دارد که با ویژگی های دو گزینه دیگر تفاوت دارد. شناخت منزلت هر یک از ارکان خانواده می تواند ما را در شناخت آن عضو و برقراری بهتر ارتباط با آن رکن خانواده، در نتیجه سلامت نظام خانواده و تحقق اهداف آن یاری رساند.
شوهر، بدان جهت که آفرینش ویژه ای دارد و از جنبه تعقلات متمایز است، رکن و مسئول خانواده شمرده می شود. مسئولیت وی اهمیت خاصی دارد، زیرا وی سرپرست است، در نتیجه در برابر همه مسائل و سختی های فکری، روحی، اخلاقی و اقتصادی همسر و فرزند خود مسئول است و طفره رفتن و شانه خالی کردن از زیر بار این مسئولیت ها وبی تفاوتی در برابر آن ها آفت بزرگی برای زندگی خانوادگی لحاظ می شود.
خدای متعالی شوهر را قیم وسرپرست خانواده می شناساند و در قرآن کریم می فرماید:« اَلرّجالُ قَوّامونَ عَلَی النّساء» پس به اقتضای طبیعی، وظایف سنگین تر و دشواری تری خواهد داشت. اوست که می تواند با تدبیرهای خردمندانه خویش خانواده را به بهترین شکل اداره، و اسباب خوشبختی آنان را فراهم کند و محیط خانه را همانند بهشت برین، مرتب و منظم گرداند و همسرش را به صورت فرشته ای درآورد، بنابراین او باید همسرش را خوب بشناسد و جایگاهش را بداند و بر اساس آن، تعامل سازنده داشته باشد.
برای اینکه همسر بتواند مسئولیت های خویش در تولید مثل و پرورش آن را انجام دهد، باید نیازهای اولیه حیات او-چون امنیت خوراک، پوشاک، مسکن و مانند آن- تأمین شود وچون برآوردن این نیازها اولاً به برخورداری از توانمدی جسمانی و قدرت فیزیکی و ثانیاً به چیره شدن بر مشکلات و خطرها و هموار نمودن راه زندگی و تدبیر و چاره اندیشی وابسته است و این توانمندی و تدبیر در شوهران یافت می شود، پس خدای سبحان تأمین احتیاج های همسر و کودکان را بر عهده مردان گذاشته است، زیرا موظف ساختن زنان به کار و تلاش برای تأمین نیازهای مادی زندگی با مسئولیت مهمی چون مادری و پرورش نسل، ناسازگار است. اگر بخشی از مسئولیت تأمین زندگی شخصی زن بر عهده خودش باشد، ناچار باید بخشی از فرصت خویش را در تلاش برای تهیه آن نیازمندی ها صرف کند و پس از کوشش بر اثر خستگی برخاسته از کار به استراحت بپردازد و در این صورت است که از وظیفه و مسئولیت اصلی خویش باز می ماند و این نقطه اتکا، همان شوهر است، از این رو شوهر باید برای انجام دادن این مسئولیت از اوصافی چون تدبیر، روحیه قوی و صلابت و ایستادگی برخوردار باشد، تا به خوبی آن را به انجام برساند.
خانواده
همسر که رکن اساسی دیگر خانواده است، در جهت حقوق و موازینی که ریشه در فطرت و آفرینش انسان دارد، پس از ازدواج، زیر سرپرستی و حمایت شوهر قرار می گیرد.
همسر، با قدرتی که خدا در وجودش نهاده، می تواند از طریق نفوذ در قلب شوهرش و محبت به او، به زندگی آرامش دهد. وی می تواند بهترین مونس و غمخوار مرد باشد، تا مرد در کنارش آرام گیرد و اندوه و ناگواری های زندگی را از یاد ببرد.
بهترین و ظریف ترین هنر همسر این است که بتواند خواسته های مشروع شوهرش را در نوع رفتار، غذا، لباس، مهمانداری و استراحت به دست آورد و روابطش را با او بر اساس آن شکل دهد. برپایه روایات، « خوب شوهرداری کردن» زن در حکم جهاد در راه خدا است:« جِهادُ الَرأه حُسنُ الّبعّل».
همسر در نظام هستی، وظیفه خطیر تکثیر نسل را به عهده دارد و خدای سبحان جسم و روان او را با وظیفه پیش بینی شده اش سازگار نهاده، از این رو در عالم خلقت، جایگاه ممتازی به دست آورده است؛ قرآن می فرماید:«نِساوُکُم حَرثٌ فَأتوا حَرثَکُم انُی شِئتُم» وسیله ای برای حفظ نوع بشر است؛ یعنی همسران مزارع انسانیت و شکوفایی نسل هستند.
همه اعضای خانواده و تمام ابعاد داخلی خانواده ارتباط دارد، به گونه ای که هیچ یک از اعضای دیگر خانواده چنین رابطه ای ندارد. بر اثر این ارتباط تنگاتنگ اوست که همسر « تنظیم کننده فضای درون خانواده» و محور و ستون آن است. قرار گرفتن همسر در جایگاه محور خانواده، ویژگی خاصی را برای او ایجاد می کند که توجه دیگر اعضای خانواده به آن بسیار مهم است و آن تأثیرگذاری وضعیت روحی و روانی و عاطفی همسر، بر تمام فضای خانه و افراد آن است.
به راستی، همسر می تواند کانون خانه را به گونه ای گرم نگه داد که شوهر، تمام تلاشش متوجه خانه باشد. او با رفتار خوب، اداره صحیح امور منزل، قناعت و کم توقعی، تربیت دقیق فرزندان، رفتار مودبانه وحفظ عفاف و لباس، حتی در برابر اولاد، در نتیجه تربیت فرزندانی وزین و عفیف، می تواند نقص آن فضائل را جبران کند، چون اینها معادل همه فضائلی است که برای مردها وارد شده است.
خانواده
محور و منشأ تشکیل جامعه کوچک( خانواده، عشیره و قبیله)، زن است و این از نشانه های عظمت و اثرگذاری اوست، تا دانسته شود سهم بزرگی از بنیانگذاری جوامع به زنان باز میگردد که محور تشکیل خانواده و دیگر جوامع کوچک هستند.
نظام خانواده، نهادی اساسی در جامعه است و هسته اولیه برای دیگر نهادهای اجتماعی به شمار می رود. این نظام، کوچکترین واحد اجتماعی است و زیرساخت واحدهای بزرگ اجتماعی. کسانی که در این واحد کوچک اجتماعی رشد می یابند و تربیت می شوند، به میزان رشد و شکوفایی شان در واحدهای اجتماعی بزرگ انسانی سهم دارند. پس هر انسانی در کنار سفره عقیده، اخلاق و اعمال خود نشسته و هویت اصلی خویش را با آن عناصر تعیین می کند؛ یعنی آن کس که مومن باشد و اخلاق الهی را در جان خود اجرا، و بر پایه آن ایمان و این اخلاق عمل کند؛ در فرهنگ قرآن کریم انسان است و این هویت انسانی، نه تنها در دنیا او را از دیگران جدا می سازد، در برزخ، قیامت و بهشت نیز همواره ممیز او از دیگران است.
تشکیل خانواده نیز در مکتب انسان ساز اسلام، اگر بر اساس غریزه باشد، هر چه بر سن زوجین افزوده گردد، غریزه همسرخواهی ضعیف تر می شود وپایه های زندگی غریزی سست تر می گردند، در نتیجه خانواده فروپاشیده تر می شود، اما چنانچه دوستی بر اساس عقل باشد، با افزایش سن شوهر و همسر، تجارب عقلی قوی تر می شوند و پایه های زندگی عقلی قوی تر، در نتیجه خانواده صمیمی تر، گرم تر ومحکم تر می شود. از طرف دیگر، غیر از حضرات معصومین(علیهم السلام)مردم عادی بی لغزش نیستند، گرچه بر اثر اختلاف سلیقه باشد، بنابراین راهی جز گذشت رئوفانه از اشتباهات یکدیگر نیست.
این دو رکن که مودت مجعول الهی و رحمت مجعول الهی است، اساس خانواده را می سازند و در چنین خانواده ای فرزندی به بار می آید که به پدر و مادر اف نمی گوید؛ بلکه با سخن کریمانه با آن ها برخورد می کند و بال فروتنی و مهربانی را برای آنها می گستراند.
خانواده، جامعه ای کوچک به شمار می رود و قرآن کریم برای سالم سازی جوامع انسانی به این هسته اجتماعی، رویکردی خاص دارد. خدا برای نجات و رهایی از گمراهی و توجه به تعلیم و تربیت، به سرپرست خانواده چنین خطاب میفرماید:« قو انفُسکُم واهلیکُم ناراً» ؛ یا بر اساسی ترین عامل سعادت امر می کند: « وأمر أهلکَ بُالصّلوهِ واصطبِر عَلَیها» نیز به پیامبر چنین خطاب می فرماید: « و أنذر عشیرَتَکَ الاقرَبین» .
زن در تأسیس خانواده از لحاظ مهر ورأفت و گرایش و جاذبه، اصل است، چنانکه اصل در تشکیل خانواده از لحاظ مدیریت و تأمین هزینه و تعهد کارهای اجرایی و سرپرستی و دفاع از حوزه تدبیر خانواده، مرد است.
خانواد فقط با دو رکن اصلی مودت و رحمت (نه عناصر دیگر) قوام می یابد.
خانواده ای که بر محور دو رکن مودت و رحمت قرار دارد، خدایی شکل می گیرد و دارای اساسی مستحکم است و در چنین خانواده ای فرزندی به بار می آید که مایه ی قوام خانواده است که با سخن کریمانه با پدر و مادر رفتار می کند و بال ذلّت و مهربانی و رحمت را برایشان می گستراند. بر اساس همان دو عنصر محوری، خدا به مرد که مسئول تأمین هزینه هاست، دستور می دهد که در زندگی زناشویی با زن معاشرت معروف داشته باشد و با آن ها به شایستگی رفتار کند. بی تردید، این گونه منش ها مایه ی استحکام خانواده اند.( خانواده متعادل و حقوق آن، برگرفته از آثار آیت الله جوادی آملی،1393)