اخلاص در بندگي راه رسيدن به حقايق(شرح دعای صحیفه سجادیه)
اخلاص در بندگي راه رسيدن به حقايق
بهترين راهي كه آدم ميتواند به حقايق الهي برسد آن است كه بنا را بر بندگي خدا بگذارد و مخالفت امر خدا را نكند. اگر هم مخالفتي كرد زود باز گردد. اگر اينگونه شد به جاي آنكه صد سال درس بخواند و با تحقيق و براهين بخواهد به نتيجه برسد، خداوند نوري را در دلش قرار ميدهد تا همه حقايق را ببيند و درك كند. به جز اين راه بايد عمري زحمت بكشد تا مقدمات براهين را ياد بگيرد. آن هنگام شايد بتواند مراتب مختلف توحيد را اثبات كند. ديگر معلوم نيست كه آيا از حقايق و معارف چيزي بفهمد يا نه. اگر ذهن نيز قبول كند، دل آن را نميپذيرد. اما اگر از اول چنين گفت كه: «خدايا ما بندهايم. قبول داريم كه تو خدايي و ما بندهايم، به ما كمك كن! پيمان ميبنديم آن اندازهاي كه ميتوانيم در بندگي كوتاهي نكنيم. خودت ميداني كه ما ضعيف هستيم و شيطان قوي است. نفس حيلهها دارد. وسائل گمراهي فراهم است. از در و ديوار جاذبههاي شيطاني ميبارد. خودمان را به تو ميسپاريم. تو كمك كن!»؛ خدا نيز او را آن قدر مورد لطف و رحمت قرار ميدهد تا همه دشمنانش را از او دور كند. آن قدر عنايت و ياري ميكند كه هيچ كس نميتواند تصورش را بكند. فقط شرط آن اين است كه بنا را بر بندگي بگذارد. به اصطلاح عامي در مقابل خدا بايد چوب را انداخت و گفت: «خدايا تو خدايي، ما بندهايم. حكم آن چه تو فرمايي»؛ اگر اينگونه شد، خدا نيز به انسان كمك ميكند تا خيلي از حقايق را بفهمد.
از نعمتهاي جزئي غفلت نكنيم
هنگامي كه كمك خدا شامل حال انسان و حقايق به روي او باز شد، در مقام آن بر ميآيد كه خدا را شكر بكند. امثال ما كه غرق در نعمتها هستيم سالي يك بار نيز به نعمتهايي كه داريم توجه نميكنيم. اما بندگاني هستند كه در هر لحظه،؛ تمام وجودشان متوجه اين است كه خدا به آنها چه نعمتي داده و آنها چقدر در شكر خدا قاصرند. هميشه سر به زير و شرمنده در مقابل خدا ميگويند: «خدايا ما آن اندازه هم كه از دستمان برآمد، شكر تو را به جا نياورديم»؛ ببينيد تفاوت ره از كجاست تا به كجا. بهترين و شيرينترين راهي كه آدم را ميتواند در زندگي خوشبخت كند و هم موجب رضايت الهي و ترقي در مدارج كمال بشود اين است كه انسان به نعمتهاي خدا توجه داشته و شكر آن را به جا بياورد. غصههايي كه ما داريم هميشه براي اين است كه فقط به كمبودها توجه ميكنيم. به اصطلاح معروف نصفه خالي ليوان را ميبينيم. در دنيا در كنار غمها و غصهها، شاديهايي هم وجود دارد. اين تدبير خداست «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً»13؛ همه اين امور بايد باشد تا انسان را مورد امتحان قرار دهد. اگر انسان هميشه كمبودها را ببيند هميشه بايد غصه بخورد. برخلاف آن بايد به نعمتها توجّه كرد. اگر اينگونه شد زندگي با شادي همراه ميشود. علاوه بر آن شكر خدا هم به ؛ جا آورده ميشود. كه خدا چه نعمتهاي خوبي به ما داده است. اين گونه خدا نيز از بنده راضي ميشود و نعمتهايش را افزون ميكند. پس از آن است كه به نعمتهاي معنوي نيز پي ميبريم، نعمتهايي همچون نعمت شكر و حمد خدا. «لِنَكُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاكِرِينَ»؛ تو حمد را به ما آموختي و توفيق دادي تا حمد تو را به جا بياوريم. براي آنكه به مقام شاكرين برسيم و شكر احسان تو را بجا بياوريم «وَ لِيَجْزِيَنَا عَلَي ذَلِكَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِينَ»؛ آن؛ هنگام لياقت آن را پيدا ميكنيم تا بالاترين پاداشي كه تو مهيا نمودهاي را دريافت كنيم. انسان جز كمال چه ميخواهد؟ اگر به چيزي رسيد كه ديگر بهتر از آن چيزي نيست، ديگر كمبودي احساس نميكند. اگر انسان آن پاداش عظيمي كه خدا براي مخلوقاتش مهيا كرده دريافت كند ديگر چه كمبودي را احساس ميكند؟ معلوم ميشود كه هدف از اينكه خدا ما را به حمد و ستايش هدايت فرمود اين است كه «لِنَكُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاكِرِينَ»؛ تا از شاكرين باشيم. هرگاه شاكر بوديم، آن هنگام لياقت دريافت بهترين پاداشها را پيدا ميكنيم.
1. قمر / 55.
2. آلعمران / 145.
3. بقره / 58.
4. توبه / 120.
5. ذاريات / 56.
6. انسان / 1.
7. بحارالانوار، ج 3، ص 15، باب 2.
8. نهجالبلاغه، ص 287، خطبه 192.
9. اعراف / 12.
10. قصص / 76.
11. قصص / 78.
12. بحارالأنوار، ج 90، ص 376، باب 24.
13. انبياء / 35.
صفحات: 1· 2