فلسفه و آثار اعتکاف
فلسفه و آثار اعتکاف
انسان در گریز از هوای نفس و فرار از اشتغالات زندگی، در طریقت انس با معبود همواره نیازمند خلوتی است تا در انزوای وجود خویش در آثار صنع پروردگارش با دیدة عبرت بیندیشد و با سوز دل و اشک دیده، باطن خود را از زنگار گناهان بشوید و خانه دل را مصفای حضور خالق هستی بخش سازد، و اعتکاف زمینه چنین خلوتی را فراهم میکند و فرصت و مجالی میدهد برای پرداختن به امور نفس خویش و جلوه گری نور محبت خدا در اعماق سرای وجود انسان، تا انسان بدون دلواپسی از کارهای انجام نشده و وابستگیهای روزمره، خود را در سرای معبود خویش نظاره گر باشد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَك؛در تورات نوشته شده است: ای فرزند آدم! برای انجام عبادت من فراغتی به وجود بیاور تا من دل تو را از بی نیازی سرشار سازم و بدون اینکه تو طلب کنی، حاجتت را برآورده کنم و من خود را ملتزم می دانم که حوائج تو را برطرف نمایم.»
پایگاه حوزه
شرافت و مراقبات ماه رجب
عارف کم نظیر، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در مورد شرافت ماه رجب و مراقبات آن می نویسد:
«این ماه، ماه بسیار شریفی است به این جهت که:
1. از ماه های حرام می باشد؛
2. از اوقات دعا می باشد و حتی در زمان جاهلیت به این مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر این ماه بوده تا در آن دعا کنند؛
3. این ماه، ماه امیر المؤمنین (علیه السلام) مى باشد، همانطور که در بعضی از روایات آمده است؛ چنانچه شعبان، ماه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رمضان ماه خدای متعال می باشد؛
4. شب اول آن یکی از چهار شبی است که تأکید به زنده نگه داشتن آن به عبادت شده است؛
5. دربارۀ روز نیمه آن آمده است که محبوب ترین روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل «استفتاح» است.
6. روز بیست و هفتم این ماه، مبعث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده، روزی که زمان ظهور رحمت خداوند می باشد، چیزی که از اول خلقت تاکنون مانند آن دیده نشده است.
این گوشه ای از فضایل این ماه بود و ما توان فهم تمام فضایل این ماه شریف را نداریم». المراقبات، میرزا جواد ملکی تبریزی، مترجم: ابراهیم محدث بندرریگى، ص96.
خبرگزاری تسنیم
*رؤیت حضرت حجت به چند طریق امکان دارد ؟
*رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد
رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:
الف) در عالم خواب؛
ب) در حال مکاشفه؛
ج) در حال بیداری.
که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:
۱ ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونهای که دیدارکننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی میشود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمیشناسند.
۲ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهمتری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فوقالعاده اندک است؛
۳ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات میکند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی میپندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا میکند که وی امام عصر(عج) بوده است.
بیشتر تشرفاتی که در کتابها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمیدهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا میکند که وی امام بوده است.
اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیتهایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بیتقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.
*چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمیشناسند؟
زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا میکند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقاتهایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمیخواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبتاند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.
در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیدهها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافتهاند، به محضر آن حضرت شرفیاب شوند.
البته این شرفیابی میتواند متفاوت باشد، برخی حضرت را میبینند ولی نمیشناسند؛ گروهی میبینند و میشناسند و حضرت هم با آنان سخن میگوید؛ برخی او را میبینند و میشناسند و اجازه مییابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوتها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.
در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را میشناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.
مشرق نیوز
چهل حدیث گوهربار از امام هادی علیه السلام
چهل حدیث گوهربار از امام هادی علیه السلام
1. یگانگی خدا
لَمْ یزَلَِ اللهَ وَحْدَهُ لاشیء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشیاء بدیعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ 1
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نو ظهور آفرید و برای خودش بهترین نامها را برگزید.
2. فروتنی
التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛2
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
3. نقد پذیری
لبعض موالیه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ 3
امام هادی(ع) به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بندهای خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد (و در صد جبران نقص براید).
4. جایگاه اجابت دعا
اِنَّ للهِِ بقاعاً یحِبُّ اَن یدْعی فیها فَیستَجیبَ لِمَن دَعاهُ و الحَیرُ منها؛4
همانا برای خداوند بقعههای است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حائر حسین(ع) یکی از آنهاست.
5. دنیا جایگاه آزمایش
ان الله جَعَلَ الدنیا دار بلوی و الآخره دار عقبی، و جَعَلَ بَلْوَی الدنیا لِثوابِ الاخرهِ سَبَباً و ثوابَ الاخرهِ مِنْ بَلْوی الدنیا عِوَضاً 5
همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
6. ستمکار بردبار
اِنَّ الظالِمَ الحالِِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ 6
به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.
7. انسان بیشخصیت
مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ 7
کسی که خود را پس شمارد، از شر او در امان مباش.
8. حکمت ناپذیری دل فاسد
اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ 8
حکمت، اثری در دلهای فاسد نمیگذارد.
9. خدا ترسی
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛9
هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
10. اطاعت خیرخواه
مَنْ جَمَعَ لَکَ وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَکَ؛10
هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
در اندیشه یاران
در اندیشه یاران
امام باقر علیه السلام از راه های مختلفی به یاران خویش کمک نموده و در حفظ جان آنان می کوشید. داستان زیر در عین اینکه یکی از کرامت های مهم حضرت به شمار می رود از شیوه های مختلف آن حضرت در یاری رساندن به دوستانش نیز حکایت دارد:
جابر جعفی یکی از مهم ترین یاران و شاگردان امام باقر علیه السلام است. او 18 سال در مدینه از محضر امام باقر علیه السلام بهره برد و هزاران حدیث نورانی را در سینه خود جای داده بود. وی داستانی شنیدنی دارد که در این جا می خوانیم:
نعمان بن بشیر در سفر به مدینه جابر را همراهی می نمود. او می گوید: هنگامی که به شهر رسیدیم مستقیما به زیارت امام باقر علیه السلام شرفیاب شدیم. موقع برگشت، وی با خوشحالی تمام از امام علیه السلام خداحافظی کرده و با هم به سوی عراق رهسپار شدیم. روز جمعه بود که به نزدیک چاه «اخیرجه » (37) رسیدیم. در آن جا نماز ظهر را خوانده و بعد از اندکی استراحت به راه افتادیم. در این هنگام ناگاه مرد بلند قامت و گندمگونی نزد جابر آمد و نامه ای به او داد. جابر آن را گرفت و بوسید و بر چشمانش نهاد. در آن نامه نوشته شده بود: «از جانب محمد بن علی به سوی جابر بن یزید.» جای مهر در آن نامه تر و تازه بود، به همین جهت، جابر به آن مرد بلندقامت گفت: از پیش امام باقر علیه السلام چه ساعتی حرکت کرده ای؟
مرد ناشناس : همین لحظه!
جابر: قبل از نماز یا بعد از نماز؟
مرد ناشناس: بعد از نماز.
جابر به خواندن نامه مشغول شد، اما با خواندن آن هر لحظه چهره اش دگرگون می شد و نشانه های ناراحتی در رخسارش نمایان می گردید، تا اینکه به آخر نامه رسید، او نامه را با خود داشت و ما همچنان به حرکت خود ادامه دادیم. از وقتی که جابر نامه را خوانده بود، دیگر او را شادمان ندیدم تا اینکه شب به کوفه رسیدیم و من در منزل خود به استراحت پرداختم.
چون صبح شد، به خاطر احترام و بزرگداشت جابر به نزدش رفتم. با شگفتی تمام دیدم از خانه اش بیرون آمده و به سوی من می آید اما مانند کودکان تعدادی مهره استخوانی و قاب که با آن بازی می کنند به گردن انداخته و بر یک چوب نی سوار شده و دیوانه وار می گوید:
اجد منصور بن جمهور
امیرا غیر مامور
«منصور بن جمهور را فرماندهی می بینم که فرمانبردار نیست.»
و اشعاری از این قبیل می خواند. او به من نگاه کرد و من هم به او. او به من چیزی نگفت و من هم با او حرفی نزدم. هنگامی که این شاگرد بزرگ امام باقر و دانشمند برجسته را در چنین حالی دیدم، دلم به حالش سوخت و گریه کردم. کودکان و سایر مردم به اطراف ما جمع شدند. جابر به همراه کودکان جست و خیز می کرد و به میدان بزرگ کوفه (رحبه) آمد. مردم به همدیگر می گفتند:
«جن جابر; جابر دیوانه شده است.»
به خدا سوگند چند روزی نگذشت که از جانب هشام بن عبدالملک نامه ای به والی کوفه رسید. او در آن نامه به حاکم کوفه دستور داده بود که: «مردی در کوفه به نام جابر بن یزید جعفی است، او را یافته و گردنش را بزن و سرش را نزد ما بفرست.» حاکم کوفه بعد از خواندن نامه متوجه اهل مجلس شد و گفت: جابر بن یزید جعفی کیست؟ گفتند: خدا تو را اصلاح کند. او مردی دانشمند و فاضل و محدث بود که بعد از انجام مراسم حج و برگشتن از خانه خدا دیوانه شد و هم اکنون روزها در میدان بزرگ شهر بر نی سوار شده و با کودکان بازی می کند.
حاکم به اتفاق جمعی آمد و از بالای بلندی، میدان را نگریست. او را دید که بر نی سوار است و به همراه بچه ها بازی می کند. گفت: «خدا را شکر که مرا از کشتن او بازداشت!» نعمان بن بشیر در ادامه می گوید: از این ماجرا چندی نگذشته بود که منصور بن جمهور وارد کوفه شد و گفته های جابر به حقیقت پیوست.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
چهل حدیث نورانی از امام باقر علیه السلام
چهل حدیث نورانی از امام باقر علیه السلام
۱. إنَّ حَدِیثَنا یُحْیِی القُلُوبَ. [بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۴]
بهراستی که حدیث ما دلها را زنده میکند.
۲. لا یکونُ اَلعَبدُ عالِماً حَتّی لا یکونَ حاسِداً لِمَن فَوقَهُ و لا مُحَقِّراً لِمَن دُونَهُ. [تحفالعقول، ص۲۹۴]
هیچ بندهای عالم نباشد تا اینکه به بالا دست خود حسد نبرد و زیردست خود را خوار نشمارد.
۳. لا یُسَلِّم أَحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتَّی یخزَن لِسانَه. [بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۸]
هیچکس از گناهان سالم نمیماند، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.
۴. لا تَنالُ وِلایَتُنا إلاّ بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ. [وسائلالشیعه، ج۱۱، ص۱۹۶]
ولایت ما به کسی نمیرسد، مگر افرادی را كه دارای عمل ـ صالح ـ و نیز پرهیز از گناه داشته باشند.
۵. خُذُوا الكَلِمَة الطَّیِّبَة مِمَّن قَالَها و إِن لَم یَعمَل بِها. [بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۰]
سخن نیک را از هر كسی، هرچند به آن عمل نكند، فراگیرید.
۶. مَن حَسُنَت نِیَّته، زِیدَ فِی رِزقِه. [بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۵]
هركه نیتش را نیک کند، روزیاش افزایش مییابد.
۷. مَن حَسُنَ بِرُّه بِأَهلِه، ِزیدَ فِی عُمرِه. [بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۵]
هركس با خانوادهاش خوشرفتار باشد، بر عمرش افزوده میگردد.
لطایف ماه رجب
لطایف ماه رجب
امام باقر علیه السلام فرمود: هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد خواه از ابتدا، خواه از وسط و خواه از پایان این ماه، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند(1) و خداوند در روز قیامت او را در رتبه ما و در کنار ما قرار می دهد و هر کس دو روز از این ماه را روزه بگیرد به او گفته می شود اعمالت را از نو شروع کن(2) زیرا تمام گناهان گذشته تو آمرزیده شد و هر کس سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد به او گفته می شود گناهان گذشته و آینده تو بخشیده شد(3) و تو اجازه داری دوستان و آشنایان گنهکار خود را شفاعت کنی و هر کس هفت روز از این ماه را روزه بگیرد هفت در از درهای جهنم(4) بر روی او بسته می شود و هر کس که هشت روز آن را روزه بگیرد هشت در بهشت به رویش باز می شود و به او گفته می شود: از هر دری که دوست داری وارد شو.[1]
أَوْجَبَ اللهُ لَهُ الْجَنَّةَ: این وجوب به معنای لزوم مقتضی است. این فراز که روایات فراوان دیگری به چشم می خورد معنایش این است که اگر کسی این کار را انجام داد و مانع جدی[2] هم در راه ورودش به بهشت وجود نداشت او حتما وارد بهشت خواهد شد
شرح چند فراز این روایت:
1- أَوْجَبَ اللهُ لَهُ الْجَنَّةَ: این وجوب به معنای لزوم مقتضی است. این فراز که روایات فراوان دیگری به چشم می خورد معنایش این است که اگر کسی این کار را انجام داد و مانع جدی[2] هم در راه ورودش به بهشت وجود نداشت او حتما وارد بهشت خواهد شد.
2- اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ: عمل را از سر بگیر هرگز به معنای بطلان عبادات و اعمال صالحی که در کارنامه فرد ثبت و ضبط است نمی باشد؛ بلکه به معنای چشم پوشی از اشتباهات گذشته و دادن مهلتی دوباره به فرد است تا در مسیر بندگی دوباره گام بردارد.
3- قَدْ غُفِرَ لَكَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِیَ: بخشش گناهان گذشته نیاز به توضیح ندارد بر خلاف بخشش گناهان آینده که قدری سوال برانگیز است و این شبهه را به ذهن القاء می کند که خدا با این بشارت خیال فرد را از گناهان آینده راحت کرده و غیر مستقیم به او چراغ سبزی نسبت به انجام آنها نشان داده است.
اما این تصور با بسیاری از مسلمات قرآنی و روایی ناسازگار است. معنای بخشش پیشاپیش این است که اگر فرد این عبادت را به درستی انجام داد این زمینه برای او فراهم می آید تا خدا از لغزشهای آینده او که حق الناس نیست و ریشه در عناد او با دین و دینداری ندارد در گذرد.
این مورد هم مانند فراز اول، در حد زمینه و اقتضاء است و زمانی به وقوع می پیوندد و حتمی می شود که مانعی در راه وقوعش وجود نداشته باشد.
4- أُغْلِقَتْ عَنْهُ أَبْوَابُ النِّیرَانِ السَّبْعَةُ: بنا بر گزارش قرآن کریم جهنم هفت در دارد؛ «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ.»(44/حجر) بر این اساس معنای بسته شدن درهای هفتگانه این می شود که به روی چنین شخصی تمام درهای جهنم بسته می شود.
نکته: این درها بسته می شوند تا زمانی که این شخص با سوء رفتار خود بار دیگر یک یا چند در از درهای جهنم را به روی خود باز کند.
بیتوته: امالی ، شیخ صدوق
نظر مراجع در مورد چهارشنبه سوری
نظر فقها و مراجع معظم:
حضرت آیت الله العظمی خامنهای؛
نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چیست؟ جواب: علاوه بر آنکه هیچ مبناى شرعى ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی: منفعت حاصل از خرید و فروش مواد محترقه حرام است.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی با تأکید بر اینکه چهارشنبه سوری یک مراسم خرافی برگرفته از آیین غلط گذشتگان است و در فرهنگ اسلامی هیچ جایگاهی ندارد، یادآور شد: باید سنت هایی چون دید و بازدید، صله رحم، کمک به دیگران ترویج شود و نباید تسلیم سنت های خرافی گذشتگان شویم. خرید و فروش، حمل و نقل مواد محترقه که به منجر به ایجاد حادثه و مصدوم شدن دیگران میشود جایز نبوده و منفعت حاصل از آن نیز حرام است.
آیتالله العظمی بهجت (ره) : این کارها مشروعیت ندارد.
تعبیر قرآن تبعیت كوركورانه از گذشتگان، از پدران، مادران، آباء و اجداد است این هم از موضوعاتی است كه قرآن روی آن زیاد تكیه كرده است و آن را منشأ لغزشهای بشر می داند و سخت انتقاد می كند. مثلا می گوید: آنها چنین می كویند:
«انا وجدنا آبائنا و جدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون»؛ اینها می گویند: ما پدران خودمان را بر یك طریقهای یافتهایم و ما هم همان طریقه پدران خودمان را می گیریم و می رویم ، و به تعبیر امروز سنت گرائی.
آیتالله العظمی سیستانی: اموری که به جامعه ضرر میزند و موجب ایذاء مردم است مانند استعمال ترقه و خرید و فروش آن جایز نیست.
آیتالله العظمی فاضل لنکرانی (ره) : در فرض مزبور که دارای خطرات جانی و مالی است و موجب اذیت و آزار دیگران است و مخالف مقررات و قانون و نظم جامعه است جایز نیست.
آیتالله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره): هیچ یک از این امور، رجحان شرعی ندارد و تشویق مردم به این مورد تشویق به دنیا و غافل کردن از آخرت است و این که تصور میکنند این امور مردم را به حفظ وطن و عزت وا میدارد، تصوری باطل است. آنچه مردم را به عزت میرساند و به حفظ وطن وا میدارد ایمان است و بس.
آیتالله علوی گرگانی: چهارشنبه سوری یكی از سنتهای غلط است كه از لحاظ عقلی و شرعی هیچگونه جایگاهی ندارد و از رسوم جاهلیت است و لذا لازم است كه مؤمنین از برپایی اینگونه برنامهها اجتناب كنند. مخصوصاً اگر مشتمل بر محرمات باشد و در صورتی كه موجب وحشت مردم و زیان و ضرر شود، ضمانت هم دارد.
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی: استفتاء جمعی از مردم در خصوص استفاده از مواد محترقه در ایام نوروز: چنانچه این مواد موجب آزار مردم باشد، حرمت آن شدیدتر است و مراسم چهارشنبه سوری از این قبیل است و چون استفاده از این مواد،از مصادیق لهو و اسراف است ،جایز نمی باشد.
منبع: سایت تبیان
چهارشنبه سوری آره یا نه؟
چهارشبنه سوری، جشنی است که آن را منسوب به ایران قدیم میدانند و آن که دقت در آن نشان میدهد که چیزی فراتر از یک جشن بوده بلکه فرهنگی است که معتَقَداتی نیز همراه دارد. از این رو میتوان آن را از دو جنبه تحلیل کرد:
1- محتوای فرهنگی چهارشنبه سوری
2- چگونگی برپایی جشن چهارشنبه سوری
وقتی خوب به قضیه نگریسته میشود این جشن فراتر از ترقه و آتش است بلکه اعتقاد به یک بسته فرهنگی است که میتوان اهم آن را چنین برشمرد:
1- نحوست چهارشنبه آخر سال
2- خوش یمنی آتش
3- نحوست خاکستر آتشی که از روی آن پریدهاند.
4- برآورده شدن حاجات با انجام کارهای خاص مانند:
الف- قاشق زنی
ب – کوزه شکنی
ج- پریدن از روی آتش
د- نذر آش و آجیل چهارشنبه سوری
پیامبر اکرم که بنیان گذار نظم نوین و متکامل تعالی بشر است تمام تلاش خود را برای تغییر همین ملاکها و ذائقهها به کار برده است. ایشان و خاندان پاکش جانفشانی کردهاند تا شعور جامعه ترقی یافته و عقل جایگاه خود را از تقلیدها و تبعیتها و تعصبها بازپس گیرد.
ابتدا به بررسی بستهی فرهنگی این جشن میپردازیم:
شاید قدیمترها که رسانهها کمتر بود و تهاجم های فرهنگی به این شکل سازمان نیافته بود چندان نیازی به تحلیل این ماجرا نبود هر چند در آن زمان نیز حکم قضیه همین بود که امروز هست. اما آنچه ما امروز با آن مواجهیم، شیوههای نرم تهاجم است که به صورت های مخملین ظهور میکنند تا مقبولیت یابند، که یکی از این شیوهها، مخملِ “فرهنگ ملی” است!
سیاست گزاران و مهندسان تهاجم در پوشش این عنوان هر روز سعی در تخریب باورهای دینی و دور کردن مردم، بخصوص جوانان از دین و فراتر از آن، از تعقل داشته و جامعه را به سوی خرافات پیش میبرند. اما خرد جمعی و عقل فعال جامعه باید به این سوال ها پاسخ دهد:
1- فرق فرهنگ با خرافات چیست؟
2- ملاک ارزش گذاری فرهنگ ها و سنت ها چیست؟
3- آیا هر چیزی که از نیاکان به یادگار رسیده باشد ارزشمند، و یادگار است؟