زرق و برق دنیا عامل فراموشی مرگ
چرا انسان با اینکه «مرگ» را باور دارد ولی کارهای خلاف باور خویش انجام می دهد؟
درست است که هیچ کس اعتقاد به زندگی جاویدان در این جهان ندارد و همه می دانند چراغ پر فروغ زندگی، دیر یا زود خاموش می شود و انسان از روی خاک به زیر خاک می رود و همه چیز را رها کرده، به سوی دیار بقا می شتابد؛ ولی زرق و برق زندگی و شیرینی لذّات دنیا به قدری است که پرده بر روی این واقعیت می اندازد و گاه انسان مرگ را به کلّی فراموش می کند و یا خود را به فراموش کاری می زند، حرکات و بلکه تفکرات او بگونه ای می شود که گویی جاودانه در این جهان می ماند.
هنگامی که یکی از دوستان و بستگان و عزیزان ما چشم از دنیا می پوشند و مراسم تشییع و تدفین و یادبود او برگزار می شود، در لحظات کوتاهی پرده ها کنار می رود و چهره زندگی توخالی و ناپایدار جهان با تمام بی وفایی هایش آشکار می گردد، انسان تکانی می خورد و در فکر فرو می رود؛ ولی هنگامی که دوباره به صحنه زندگی عادی باز می گردد پرده های ضخیم فراموشکاری بار دیگر بر چشم دل او می افتد و آدمی مبدل به موجودی هوسباز و خطرناک و اسیر چنگال آرزوهای دراز می شود. البتّه اولیاءالله از این قانون مستثنی هستند. آنها آگاهتر و هوشیارتر از آنند که چهره واقعی جهان ناپایدار از نظرشان محو گردد و در گرداب آمال و آرزوها غوطه ور شوند. آنها به حکم ایمان به زندگی جاویدان در سرایی دیگر، دنیا را به صورت پل یا گذرگاهی می بینند یا منزلگاهی همچون منزلگاههای میان راه و پیوسته بر غافلان بانگ می زنند که از خواب غفلت بیدار شوید.
در حدیث معروفی از امام هادی(علیه السلام) می خوانیم که متوکل عباسی شبی از شبها آن حضرت را به قصر خود احضار کرد. ظاهراً دلیلش این بود که به او خبر داده بودند امام علی النقی(علیه السلام) مشغول جمع آوری سلاح و اموال در خانه خویش است تا مردم را علیه او بشوراند. او هراسید و دستور داد شبانه خانه امام هادی(علیه السلام) را تفتیش کنند و آن حضرت را در هر حال بیابند به قصر دارالاماره بیاورند. مأمورین به خانه امام علی النقی(علیه السلام) ریختند و امام هادی(علیه السلام) را در دل شب در حال عبادت دیدند و چیزی از سلاح و مال نیافتند، با این حال امام علی النقی(علیه السلام) را با خود به قصر متوکل عباسی آوردند هنگامی که امام دهم به قصر متوکل آمد، به متوکل گفتند در خانه آن حضرت چیزی نیافتیم و او را رو به قبله مشغول تلاوت قرآن دیدیم. متوکل مشغول نوشیدن شراب بود، همین که چشمش به امام هادی(علیه السلام) افتاد برخاست و احترام کرد و او را نزد خود نشانید و جسورانه جام شرابی را که در دست داشت به امام علی النقی(علیه السلام) تعارف کرد!
امام هادی(علیه السلام) فرمود به خدا سوگند این مایع ننگین هرگز با گوشت و خون من آشنایی نداشته است. متوکل شرمنده شد و دست خود را عقب کشید. سپس گفت شعری برای من بخوان (شاید منظورش این بود که مجلس بزمش با شعر جالبی آراسته تر شود). امام علی النقی(علیه السلام) فرمود: من کمتر شعر به خاطر دارم! متوکل گفت: چاره ای نیست حتماً باید بخوانید! امام هادی(علیه السلام) که اصرار متوکل را دید اشعاری خواند که متوکل سخت تکان خورد و آن قدر گریه کرد که قطره های اشک بر موهای صورتش جاری شد و حاضران نیز گریستند و امام علی النقی(علیه السلام) را با احترام به خانه بازگرداندند و اشعار این بود:
«باتوا عَلی قُلَلِ الاجبالِ تَحْرُسُهُمْ *** غَلَبَ الرِّجالُ فَلَمْ تَنْفَعُهُمُ الْقُلَلُ
وَاسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزّ مِنْ مَعاقِلِهِمْ *** وَاسْکنُوا حَفْراً یابِئْسَما نَزَلُوا
ناداهُمْ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ *** اَینَ الاُساوِرُ وَ التّیجانُ وَ الْحُلَلُ
اَینَ الْوُجُوهُ الَّتی کانَتْ مُنْعِمَةٌ *** مِنْ دُونِها تَضْرِبُ الاَسْتارُ وَ الکلَلُ
قَدْ طالَ ما أَکلُوا دَهْراً وَ قَدْ شَرِبُوا *** وَاصْبَحُوا الْیوْمَ بَعْدَ الاَکلِ قَدْ أکلُوا»
یعنی: (گروهی بودند که بر قله های کوهها، دژهای محکمی ساخته بودند و مردانی نیرومند از آنها پاسداری می کردند؛ اما هرگز این قله ها به حال آنها سودی نداشت. چیزی نگذشت که از پناهگاه خود، از آن مقام عزت، به ذلت کشانده شدند و در حفره های گور ساکن گشتند و چه بد فرود آمدند. فریادگری بعد از دفن آنها صدا زد کجا رفت آن دستبندهای طلا و آن تاجها و زینتها؟! کجا رفتند آن صورتهایی که آثار ناز و نعمت در آنها نمایان بود و در پشت پرده ها قرار داشتند؟! آری مدت طولانی خوردند و نوشیدند ولی امروز همه آنها در کام زمین فرو رفته اند!).[1]
و به گفته یکی از شاعران خوش ذوق معاصر:
«ای دل عبث مخور غم دنیا را *** فکرت مکن نیامده فردا را!
بشکاف خاک را و ببین آنگه *** بی مهری زمانه رسوا را
این دشت خوابگاه شهیدان است *** فرصت شمار وقت تماشا را
از عمرِ رفته نیز شماری کن *** مشمار جَدْی و عقرب و جوزا را
این جویبار خرد که می بینی *** از جای کنده صخره صمّا را
آموزگار خلق شدیم امّا *** نشناختیم خود الف و با را
بت ساختیم در دل و خندیدیم *** بر کیش بد برهمن و بودا را
در دام روزگار ز یکدیگر *** نتوان شناخت پشّه و عنقا را
ای باغبان سپاه خزان آمد *** بس دیر کشتیم این گُل رعنا را». [2] [3]
پی نوشت
[1] مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی، تحقیق: سعد داغر، دار الهجرة، قم، 1409 ق، چاپ دوم، ج 4، ص 11.
[2] دیوان اشعار پروین اعتصامی، اعتصامی، پروین، نشر قطره، تهران، ۱۳۷۷ ش، چاپ اول، ص 5.
[3] پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعی از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 ش، چاپ اول، ج 2، ص 591.
حوزه نت
چقدر غدیر در اجتماع گفته میشه
چقدر غدیر در اجتماع گفته میشه
چند وقتی هست دوستان طلبه همت کرده اند در شبکه به هر طریقی غدیر را تبلیغ می کنند. و کار بسیار قشنگی هست اما دوستان فقط بچه مذهبی ها از غدیر و تبلیغاتش خبر دارند و در این کار نقش دارند یا نه حتی اونهایی که از دین جدا هستند برای این روز کاری انجام می دهند.
اگر روزی رسید که مثل محرم که برای امام حسین (ع) همه پای کار اومدند برای غدیر هم عاشقانه کاری انجام دادند هر چند اندک، اون موقع معلوم هست که کارمون در تبلیغ و رساندن غدیر خوب بوده و الا باید بیشتر تامل کرد و شیوه های تبلیغ را گسترده تر کرد.
خدمت زیبا
خدمت زیبا
هر کسی در زندگی برای خدمت به دیگران راهی رو برمی گزیند تا شامل آیه ی «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ» شود. اکثر دوستان به عتبات عالیات مشرف شده اند و سوغات مهم آنها مهر و تسبیح کربلا است.همه دوست دارند از ثواب خواندن نماز بر روی مهر کربلا بی نصیب نمانند. یکی از بازاریان در کربلا کار قشنگی را انجام می دهد که هم خدمت به خلق است و هم در ثواب اعمالشان شریک است و آن اینکه به هر زائر 30 مهر رایگان می دهد که هر کس توان خرید مهر را ندارد از مهر کربلا بی نصیب نماند و هم اینکه در ثواب تمام نمازهای این 30 مهر شریک می شود. و چقدر زیباست که هر کس در هر شغل و حرفه در حد توان به دیگران خدمت رسانی کند.
مدرک، ثروت، مقام و شهرت برای انسان عزت نمیآورد
عزیز یعنی نفوذناپذیر/مدرک، ثروت، مقام و شهرت برای انسان عزت نمیآورد
استاد حوزه علمیه و مفسر قرآن کریم با بیان اینکه قرآن میفرماید خداوند و رسول او عزیز یعنی مقابل کفار و دشمنان نفوذناپذیر هستند، تصریح کرد: برخی افراد بسته به ظرفیت خود با یک مقدار اندک یا کمی بیشتر از ثروت، مقام یا شهرت فریفته شده و عزت خود را به دشمن واگذار میکنند. اما برخی همه دنیا را به عزت خود نمیفروشند.
استاد حوزه علمیه با اشاره به دیدار نخست وزیر ژاپن با رهبر معظم انقلاب برای رساندن پیام ترامپ به ایشان، اظهار کرد: رهبر معظم انقلاب پیام ترامپ را لایق توجه و پاسخ ندانستند و این نشان از عزت و کرامت ایشان دارد.
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی افزود: امام حسین(ع) زیر سم اسبان رفتند اما زیر بار زورگویی و ذلت نرفتند و این همان عزت حسینی است که رهبر و مردم ما را مقابل تهدید و تحریم دشمن به مقاومت و ایستادگی واداشته است.
وی با بیان اینکه امروز ذلیلترین کشورها در دنیا عربستان سعودی است، ابراز کرد: این ذلت است برای آل سعود که بیشترین فروش نفت، میزان دلار و خرید اسلحه رااز آمریکا داشته است اما در نهایت توسط همین ترامپ لقب گاو شیرده را دریافت کرد.
این مفسر قرآن کریم ادامه داد: «ابوذر غفاری» عزیز بود که فریب وعده و وعیدهای معاویه را نخورده و در مقابل خلیفه سوم ظلم او را فریاد زد، آن قاضی که در مقابل دریافت رشوه قضاوت خود ناعادلانه میفروشد، دین خود را نابود میکند.
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی با استناد به روایتی از امیرمومنان امام علی(ع) بیان کرد: اگر همه دنیا را به من بدهند ناحق نخواهم گفت؛ مومن عزیز است تحت هیچ شرایط و عنوانی تهدید، تشویق یا تطمیع نمیشود.
وی با اشاره به شکایت شهید بهشتی از جسارت و توهینهای طرفداران بنیصدر نسبت به خود نزد امام راحل، اضافه کرد: امام راحل در پاسخ فرمودند اگر همین مردم که امروز بر من دورود میفرستند به من فحش بدهند در من اثر نخواهد کرد، امام راحل زمانی که شاه مقابل آمریکا رنگ چهره اش می پرید، گفت رئیس جمهور آمریکا منفورترین انسانها نزد ما است.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه مدرک، ثروت، مقام و شهرت برای انسان عزت نمیآورد، خاطرنشان کرد: عزت انسان باید از درون بجوشد، در جنگ احد وقتی مسلمانان شکست خوردند آیه نازل شد که خود را نبازید.
سایت حجت الاسلام قرائتی
بیایید غدیر را به روش امیرالمؤمنین(ع) جشن بگیریم!
بیایید غدیر را به روش امیرالمؤمنین(ع) جشن بگیریم!
چرا غربگرایان اصرار دارند زنان به ورزشگاه بروند؟
چرا غربگرایان اصرار دارند زنان به ورزشگاه بروند؟
اگر بخواهند یک ملت را تحت سلطۀ غرب قرار بدهند، باید ابتدا فرهنگ غربی را بر آنها تحمیل کنند. به همین دلیل غربگرایان سیاسی اصرار به ترویج غربزدگی فرهنگی دارند. والا در سنت اصیل ایرانی زنان به تماشای زورخانه نمیرفتند (با اینکه سرشار از ادب و اخلاق است) چه رسد به ورزشگاه.
سایت استاد پناهیان
گذشتن از اسماعیل های زندگی
گذشتن از اسماعیل های زندگی
ایا امروز نوبت به من می رسد
ایا امروز نوبت به من می رسد
امروز جلوی در خانه ی کریمی مردم صف بسته بودند خیلیها هم دیشب آمده بودند و همانجا خوابیده بودند و نوبت گرفته بودند.آنقدر شلوغ بود که امیدی نداشتم که نوبت به من برسد ولی با این حال ناامید نشدم اخر شنیده بودم از کریمان این خانه (امام سجاد (علیهالسلام)) که در روز عرفه، مردى را مشاهده کرد که گدایی میکرد و درخواست خود را با مردم در میان میگذاشت. حضرت به او فرمود: واى بر تو! در چنین روزى از غیر خدا طلب حاجت میکنی؟ روز عرفه چنان عظمت دارد که امید است حتى جنینهاى در شکم مادر از برکت آن به سعادت برسند.
با خودم گفتم کریم این خانه حواسش به همه هست اول و آخر ندارد به هر کس به اندازه تلاشش یه تحفه ای مرحمت می کند. به دلم برات شده امروز حتما عیدی خوبی دریافت می کنم از این رو گفتم بگذار به جای یک چیز چند چیز با هم درخواست کنم: 1.دیدن چهره ی دلربای اقا حجت بن الحسن (عج) و ظهور فرج 2. نجات همهی مسلمانان و شیعیان جهان از دست مزدوران و خونخواران مستکبر 3. دعا برای عاقبت بخیری خودم و همه 4. دعا برای همه ی مریضان اسلام و شفای عاجل 5.دعا برای پدر و مادر عزیزم که هر چه دارم از زحمات آنهاست.
آیا امام حسین علیه السلام در روز «ترویه» حج خود را نا تمام گذاشت؟
آیا امام حسین علیه السلام در روز «ترویه» حج خود را نا تمام گذاشت؟
این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حج خود را نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستی است؛ زیرا امام در روز هشتم ذی حجه «یوم الترویه» از مکه خارج شد.[1] در حالی که اعمال حجّ که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می شود از شب نهم ذی حجه آغاز می شود. بنابراین، امام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد.
بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکه، عمره مفرده انجام داد و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکه و احتمالاً در فاصله های مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معنای ورود در اعمال حج نمی شود. در برخی از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوی حضرت سیدالشهدا(ع) سخن به میان آمده است.[2]
گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند «الارشاد» شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمی توانست حج خود را تکمیل کند.[3] ولی به نظر بعید می آید که آن حضرت به احرام حج محرم شده باشد چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد علی القاعده روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم می شود و جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر نیست.
برای تایید این مطلب روایاتی در کافی نقل شده که به برخی از آنها اشاره می کنیم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَی بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَی الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً.[4]
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: امام حسین(ع) قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود.
از این روایت بر نمی آید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد.
در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمود: قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَی الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَی مِنًی وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ. [5]
امام حسین(ع) در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد.
بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکه، عمره مفرده انجام داده و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکه و احتمالاً در فاصله های مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معنای ورود در اعمال حج نیست و شاید وقتی که خبر دار شد که نیروهای مخفی یزید قصد ترور آن حضرت را در حرم دارند، تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند آن زمان امام حسین(ع) برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد و در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد.
از نقطه نظر تاریخی بالأخره این پرسش باقی است که با وجود آن که یکی از علل انتخاب مکه، داشتن فرصت مناسب برای تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانی ویژه که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغی برای آن حضرت فراهم آمده است ناگهان مکه را ترک کرد؟
به طور خلاصه می توانیم علل این تصمیم ناگهانی را چنین ذکر کنیم:
1- احتمال خطر جانی
از برخی عبارات امام حسین(ع) که در مقابل دیدگاه شخصیت های مختلفی که با بیرون رفتن آن حضرت از مکه و حرکت به سوی کوفه مخالف بودند، ابراز شده چنین بر می آید که امام علیه السلام ماندن بیشتر در مکه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود می دانست؛ چنانکه در جواب ابن عباس می فرماید: «کشته شدن در مکانی دیگر برای من دوست داشتنی تر از کشته شدن در مکه است»[6]
نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم، برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانه ای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من می خواهند، به دست آورند»[7]
نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهی نسبت به جان خود سخن به میان آورد.[8] بالاخره در بعضی از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده ای را همراه با سلاح های فراوان برای ترور امام حسین(ع) در مکه فرستاده بود.[9]
2- شکسته نشدن حرمت حَرَم
در ادامه برخی از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوی حضرت سیدالشهدا(ع) وجود داشت که نمی خواهد حرمت حرم امن الهی، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموی باشد.
آن حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریض آمیز نسبت به او که بعدها در مکه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست به صراحت بیان می دارد. ایشان در جواب ابن زبیر می فرماید:.«پدرم (علی علیه السلام) برای من نقل کرد که در مکه قوچی است که به وسیله آن حرمت شهر شکسته می شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».[10]
پی نوشت ها:
[1]. وقعة الطف، ص147
[2]. وسائل الشیعه، ج 1، ص 246، کتاب حج، باب 7، ابواب العمرة ج 2 و 3
[3]. شیخ مفید، الارشاد ج 2 ص 68
[4]. الکافی، ج 4 ص 536
[5]. الکافی، ج 4 ص 536
[6]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159
[7]. وقعة الطف، ص 152
[8]. سید بن طاووس، لهوف، ص 82
[9]. همان، ص82
[10]. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص546
حوزه نت