روز بزرگداشت علامه محمدحسین طباطبائی
چرا علامه طباطبائی را فیلسوف عصر میخوانیم؟
علامه طباطبائی به معنای دقیق کلمه فیلسوف به حساب می آید، از آن جهت که صرفا حافظ آثار قدما و بزرگان نبوده، بلکه اهل تامل و تفکر بوده و به عبارتی اندیشههای دیگران را اندیشیده و خودش هم ابتکارات و نوآوریهایی داشته است.
24 آبان در تقویم شمسی ایران به روز بزرگداشت علامه محمدحسین طباطبائی نامگذاری شده. روز بزرگداشت مردی که دغدغه اندیشه و تفکر مردم عصر خود را داشت و به نظر بسیاری از بزرگان اندیشه شایسته عنوان ” فیلسوف معاصر” است. در همین رابطه به گفتوگویی کوتاه با دکتر علیرضا جوانمرد ادیب، استاد دانشگاه، پژوهشگر فلسفه و صاحب تالیفات بسیار در حوزه فلسفه اسلامی پرداختیم که شرح آن را از نظر می گذرانید.
شخصیت مرحوم علامه طباطبائی شخصیت جامع و فراگیری است که در مصاحبه چند دقیقهای نمیشود به همه جوانب شخصیتی وی پرداخت. اما آنچه که میتوان در این اجمال گفت این است که وی در سال 1281 شمسی در تبریز دیده به جهان گشود و در 24 آبان 1360 وفات یافت. وی از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان بوده و نسبتش به حسن مثنی پسر امام حسن مجتبی(ع)باز می گردد؛ حیات این اندیشمند بزرگ را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:
اولین دوره حیات او دوره کودکی و نوجوانی است که در تبریز سپری شد؛ دومین دوره مربوط به دوران تحصیل وی در حوزه علمیه نجف است؛ سومین دوره، دوره بازگشت به تبریز است و آخرین دوره، همان دورانی است که به تدریس، تألیف و نشر معارف دینی در قم اشتغال داشت.
وی در سن پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را ازدست داد، از آن سال ها مرحوم علامه شروع به یادگیری مقدمات علوم، قرآن و کتب ادبیات فارسی مانند گلستان و بوستان کرد و این یادگیری تا سالهای 1297 ادامه داشت. پس از آن وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و در آنجا به علوم نقلی، فقه و اصول پرداخت.
از خود مرحوم علامه نقل شده که «در چهار سال اول تحصیل، علاقه ای به تحصیل نداشتم، لکن عنایتی به من شد و شیفتگی به علم در من ایجاد شد و من به دنبال تحصیل علم رفتم و ترک تکلفات دنیایی کردم و از معاشرت با غیر کناره گیری کردم و در نهایت حتی از لحاظ خورد و خوراک و خواب به حد ضرورت قناعت کردم».
پس از این در سال 1304 عازم نجف میشود و حدود ده سال در نجف تحت تعلیم علمای برجسته آن زمان همچون شیخ محمد اصفهانی، ایت الله نائینی، آیت الله ابوالحسن اصفهانی، آیت الله حجت کوه کمره ای قرار گرفت و حدود شش سال هم نزد سید حسین بادکوبه ای که از شاگردان با واسطه محمدرضا قمشه ای و آیت الله هادی سبزواری بوده به تحصیل فلسفه، منظومه، اسفار و و این دست کتب مهم فلسفه پرداخت.
روزی که وارد نجف شدم و به حرم حضرت امیرالمومنین (ع) رفتم از حضرت استمداد کردم در همان حالت بودم که مرحوم قاضی آمدند و گفتند: «شما نزد حضرت امیر عرض حال کردید و ایشان من را فرستادند. از این به بعد هفته ای دو جلسه با هم مباحثه خواهیم داشت
در دوره حضورش در نجف، از لحاظ عرفانی تحت تعلیم سید علی قاضی قرار گرفته که مهمترین استاد و موثرترین شخصیت در تربیت دینی وی بوده و از خود علامه نقل شده که «ما هرچی داریم از مرحوم قاضی داریم» و هر موقع اسم این استاد را میشنید حالش منقلب میشد.
عنایت حضرت امیر به علامه
از خود مرحوم علامه حکایت شده روزی که وارد نجف شدم و به حرم حضرت امیرالمومنین (ع) رفتم از حضرت استمداد کردم در همان حالت بودم که مرحوم قاضی آمدند و گفتند: «شما نزد حضرت امیر عرض حال کردید و ایشان من را فرستادند. از این به بعد هفته ای دو جلسه با هم مباحثه خواهیم داشت، اخلاصتان را بیشتر کنید، برای خدا درس بخوانید و از زبانتان بیشتر مراقبت کنید».
بنا به نقل تاریخ مرحوم علامه طباطبائی در سال 1314 به جهت مشکلات معیشتی،به زادگاه خود شهر تبریز بازگشته و تا ده سال به کشاورزی مشغول شد. به تصریح فرزند علامه، وی از لحاظ ظاهری بسیار بی تکلف بود و از لحاظ پوشش و زندگی اصلا اهل تجملات نبود. مرحوم علامه سال 1325 عازم قم شد. در قم شروع به مطالعه و تدریس معارف اسلامی کرد. مدتی به تدریس اسفار پرداخت و بنابر توصیه برخی بزرگان درس اسفار را تعطیل کرده و به تدریس شفا پرداخت و البته در قالب جلسات خصوصی شبانه به برخی شاگردان خاص همچون دکتر غلامحسین دینانی به تدریس اسفار ادامه داد.
از جمله خدمات مهم علامه طباطبائی به فلسفه اسلامی در خلال آشنایی هانری کربن فرانسوی با این اندیشمند شیعه شکل گرفته. هانری کربن به عنوان یک مستشرق برای آشنایی با ایران، اسلام، معارف ایرانی و اسلامی پس از ورود به ایران در جلسات بسیاری با مرحوم علامه شرکت کرد و بارها تصریح کرد که «پاسخ هایی که از علامه طباطبایی میشنیدم پاسخ هایی بسیار قانع کننده و دقیق بود».
همین ملاقاتها و جلسات مرحوم علامه و هانری کربن سبب معرفی فلسفه شیعی به دنیای غرب شد؛ چرا که می توان ادعا کرد تا آن روز اگر آشنایی با فلسفه اسلامی بود منحصر به نقطه نظرات اهل تسنن بودو غرب شناختی از فلسفه شیعی نداشت که به برکت آشنایی و جلسات مرحوم علامه با این مستشرق فرانسوی فلسفه و اسلام شیعی به جهان عرضعه شد. از جمله نقاط مشترک اندیشه های علامه طباطبائی و هانری کربن می توان به تاکید هر دو بر نقش تأویل در معرفت نام برد.
علامه طباطبائی به معنای دقیق کلمه فیلسوف به حساب می آید، از آن جهت که صرفا حافظ آثار قدما و بزرگان نبوده، بلکه اهل تامل و تفکر بوده و به عبارتی اندیشههای دیگران را اندیشیده و خودش هم ابتکارات و نوآوریهایی داشته و اینطور نبوده که وارث صرف میراث گذشتگان باشد و خودش نوآوری و ابداعی نداشته باشد.
علامه طباطبائی به معنای دقیق کلمه فیلسوف به حساب می آید، از آن جهت که صرفا حافظ آثار قدما و بزرگان نبوده، بلکه اهل تامل و تفکر بوده و به عبارتی اندیشههای دیگران را اندیشیده و خودش هم ابتکارات و نوآوریهایی داشته و اینطور نبوده که وارث صرف میراث گذشتگان باشد و خودش نوآوری و ابداعی نداشته باشد
شاید بتوان گفت در حوزه های علمیه و در آن دوره به بحث تفسیر قرآن اهمیت و بهای لازم داده نمیشد و طلاب علوم دینی توجه چندانی به تفسیر قرآن نداشته و آن را دنبال نمی کردند. مرحوم علامه به جهت پی بردن به اهمیت تفسیر به این بحث ورود کرده و به تالیف تفسیر المیزان پرداخت.
همانطور که می دانید امروزه تفسیر المیزان یکی از شاخص ترین تفاسیر موجود است که از زمره تفاسیر مستند قرآن با قرآن به حساب می آید که امروزه مورد استفاده و ارجاع بسیاری از اندیشمندان و طلاب است.
یکی از آثار برجسته مرحوم علامه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است که ویژگی شاخص آثار فلسفی علامه در آن به معنی حقیقی متبلور شده و آن این است که مرحوم علامه در این کتاب دانش فلسفه را روزآمد کرد. در حقیقت مشکل جدی اندیشه و تفکر در عصر حیات علامه همین رواج تفکرات مارکسیستی بوده مرحوم علامه با نگاشتن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بدون اینکه نسبت به صاحبان نظریات مارکسیستی توهین و تحقیری داشته باشد به نقد و بررسی مبانی اندیشه آنها پرداخته و مبانی اندیشه ایشان را زیر سوال برده و اشتباهات و خطاهای اندیشه ایشان را فاش کرده. البته مرحوم شهید مطهری که از شاگردان برجسته علامه به حساب می آید بر این کتاب شرحی ارزشمند نوشته که خود به طور مجزا امکان پرداخت دارد.
علاوه بر ابتکارات یاد شده از علامه در تالیف تفسیر المیزان و کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که در آن فلسفه اسلامی را روزآمد کرد، این دانشمند بزرگ در حوزه فلسفه اسلامی ابتکارات تاثیرگذاری دارد، که من فهرستوار به آن اشاره میکنم؛ سلب حد از خداوند متعال، معرفت شناسی، نظریه استخدام، نگاهش به اراده و علم، قاعده بسیط الحقیقه، عدم فرق بین فاعل بالجبر و فاعل بالقسر، نوآوری هایی که در مسئله اراده و قدرت ذات واجب داشته و نظر خاصش درباره مثل افلاطونی، قوه و فعل و حرکت جوهری مطرح کرد.
اینها همه اثبات می کند که علامه علاوه بر اینکه نظرات و اندیشه های گذشتگان را به خوبی خوانده و فهمیده بلکه به خوبی فهمیده و درک کرده و با آن زندگی کرده، یعنی نه تنها خواننده خوبی بوده بلکه خودش اندیشیده و توانسته دست به خلق یکسری ابتکاراتی در زمینه فلسفه بزند.
از جمله مهمترین نظریاتی که علامه در حوزه فلسفه اسلامی مطرح می کند نظریه ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری است. خلط بین ادراکات اعتباری و حقیقی چه بسا موجب بروز اختلافات عمیقی بین اندیشمندان شده است و عدم تفکیک این ادراکات اعتباری و ادراکات حقیقی باعث شده که خیلی ها به بیراهه روند
شیعه اساسا افتخارش به این عقلانیت و تفکری است که در شیعه جاری است. شیعه اهل استدلال، دلیل، برهان و منطق است. منطق شیعه باید معرفی شود تا ما بتوانیم جلوی بسیاری از تفکرات انحرافی نوظهور در جهان اسلام را بگیریم.
علامه را نه فیلسوف زمان خود که می توان فیلسوف معاصر دانست. ما میتوانیم از علامه درس بگیریم. علامه طباطبایی در روزگارخودش به طور جد به مهمترین مساله ای که مطرح بوده یعنی مسأله مارکسیست پرداخته و نقد زده و آثاری هم در این زمینه ارائه داده.
اصولا فیلسوف و متفکر کارش همین تحلیل کردن است و تحلیل وقتی دقیق خواهد شد که شما به عمق اندیشه یک نفر راه پیدا کنید یعنی اندیشه را اندیشه کنید. یعنی با این اندیشه زندگی کنید. وقتی شما اندیشه را اندیشه میکنید میتوانید به نقطه ضعف و قوت یک اندیشه پی ببرید، فیلسوف باید دغدغه اش جامعه ای باشه که در آن زندگی میکند و در آن حیات دارد
شیعه اساسا افتخارش به این عقلانیت و تفکری است که در شیعه جاری است. شیعه اهل استدلال، دلیل، برهان و منطق است. منطق شیعه باید معرفی شود تا ما بتوانیم جلوی بسیاری از تفکرات انحرافی نوظهور در جهان اسلام را بگیریم.
منبع: تبیان