عمر طولانی امام زمان (عج)
عمرطولانی حضرت از نگاه شیعیان
نخستین دانشمند شیعی که طرح مسئله طول عمر حضرت مهدی (عج الله و تعالی فرجه و الشریف)را بیان کرد بر اساس اسناد و مدارک موجود، مرحوم شیخ صدوق، عالم و دانشمند شیعه بر این موضوع به تحقیق پرداخت و در کتاب کمال الدین و تمام النعمه به تفصیل درباره طول عمر امام زمان به بحث و گفتگو پرداخت، و پرسشهای مخالفان را در این کتاب به صورت مستدل بیان نمود، او در این کتاب، فصل جامعی از زندگی (معمّرین) یعنی کسانی که طول عمر آنها زیاد بوده را نگاشته و دهها نفر را هم نام میبرد و شرح حال و زندگی آنها را مختصراً بیان میکند.
1- در کتاب موعود ادیان مرحوم آیت الله منتظری از آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعه نقل شده که یکی از علمای بزرگ حضرت مهدی (عج الله و تعالی فرجه و الشریف)را در خواب دید و از ایشان دلیلی برای طول عمر آن حضرت سؤال کرد و آن حضرت آيه « فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِينَ، لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» را به آن شخص متذکر شدند.. http://www.markazfeqhi.com
شرح حال معمرین
خضر پيغمبر (علیه السلام)كه تا آخر الزمان زنده ميماند و در حديث از او آمده كه: چون آدم (علیه السلام)در بستر مرگ افتاد فرزندانش را گرد آورد و فرمود: اى پسرانم راستش خدا تبارك و تعالى بر اهل اين زمين عذابى خواهد فرود آورد بايد جسد مرا در غار بهمراه خود نگهداريد تا چون بزمين فرود آئيد (پس از طوفان نوح) مرا بفرستيد بزمين شام تا در آنجا بخاك روم، و جسدش بهمراه آنان بود و چون خدا نوح (علیه السلام)را فرستاد آن را با خود داشت و خدا طوفان را بر زمين فرستاد و همه زمين غرق شد تا مدتى و نوح آمد تا در بابل منزل كرد و بسه پسرش سام و يافث و حام سفارش كرد كه جسد آدم را ببرند و آنجا كه فرموده بخاك سپارند، گفتند: آن سرزمين هراسناك است و همدمى در آنجا نيست و راه را نميدانيم ولى دست بازگير تا مردم در امان شوند و فراوان گردند و در شهرها همدمى باشد و زمين خشك شود بدانها فرمود: آدم از خدا خواسته كه عمر كسى كه او را بخاك سپارد تا روز قيامت دراز شود، و جسد آدم عليه السلام بجا ماند تا اينكه خضر آمد و متصدى بگور سپردن او شد و خدا وفا كرد بدان چه وعده داده بود و تا هر چه بخواهد او زنده بماند.
اين حديث را پيشروان دين و اهل وثوق از مؤمنين و مسلمين روايت كردند.
3- لقمان بن عاد كبير پس از خضر (علیه السلام)عمرش از مردم ديگر درازتر بوده براى اينكه او تا مدت هزار و پانصد سال زندگى كرد و بقولى عمر هفت كركس را زنده ماند، او يك جوجه كركس نر را ميگرفت و بر كوه مينهاد او تا پايان عمرش زنده بود و چون مردى جوجه ديگرى بر جاى او نهادى تا آخرين آنها كه يالى انبوه داشت و او را لبد ميخواندند و از همه هم عمرش درازتر بود كه گفتند: دراز شد روزگار بر لبد و مرد و چون مردنش را ديد گفت: اى لبد تو مرا بهلاكت كشيدى و در اين باره اعشى سروده:
براى خود هفت كركس برگزيدى* و چون كركسى درگذشت بديگرى سركشيدى عمر كرد تا آنجا كه خيال كرد كركسان او جاويدانند* و آيا نفوس آدمى تا روزگار هست زنده مانند و گفت بنزديكتر آنها وقتى پر ريخت* نابود شدى و نابود كردى زاده عاد را و ندانستى و همانست كه گويند قصد كرده در گفته خود:
چرخيد بر او آنچه* چرخيد بر داراى لبد.
4- ربيع بن ضبع نواده هشتم فزاره است كه سيصد و چهل سال زنده بود و زمان پيغمبر (صلی الله علیه و آله و السلم)را دريافت و مسلمان نشد و همانست كه ميگفته پس از گذشت دويست سال از عمرش:
با آگاهى برسان بگوش پسرانم كه پسران ربيعند* كه پسران بد قربان شماها شوند كه من پير شدم و استخوانم نازك شده* مباد شما را از من بازدارد پرداختن بزنان راستش در خاندانم زنان خوبى باشند* و پسرانم نه از آنها كناره گيرند و نه بدرفتارى كنند
5- مستوعز بن ربيعة بن كعب كه سيصد و سى و سه سال زندگى كرده و او است كه ميگفته:
من از زندگى و درازى آن بتنگ آمدم* و زنده ماندم پس از چند صد سال سالها صد سال گذشت كه از آن پس دو صد سال بودند* برايم و عمر كردم از پس ماهها سالها
6- اكثم بن صيفى اسدى تميمى كه حكيم نامدارى بوده و عرب برترى از او نداند، سيصد و سى سال زيسته و ميگفته: راستى مرديكه نود سال زنده مانده* تا صد سال و دلتنگ نشده از زندگى البته نادانست گذشت دويست سال پس از ده سال كامياب* و اين در شمارش شبها اندك آيد و از آنانست كه اسلام را درك كرده و به پيغمبر (صلی الله علیه و آله و السلم)ايمان آورده و پيش از آنكه آن حضرت را بيند مرده و احاديث و حكم بسيارى از او بيادگار مانده است.
يك حديث كه از او روايت است اينست كه: چون بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و السلم)را شنيد پسرش را نزد آن حضرت فرستاد و باو سفارش خوبى كرد و نامه بهمراه او فرستاد كه در آن گفته بود: بنامت بار خدايا از بندهاى بسوى بندهاى راستش بما رسيده آنچه بتو رسيده و خبرى از تو بما رسيده كه صحت آن را ندانيم اگر تو چيزى ديدى بما بنما و اگر چيزى آموختى بما بياموز و در گنج خود ما را شريك كن و السلام.
و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و السلم)باو پاسخ نوشت: بنام خداوند بخشاينده مهربان از طرف محمد رسول خدا به اكثم بن صيفى: من خدا را بسوى تو سپاس گويم راستش خدا بمن فرموده: بگويم: نيست شايسته پرستشى جز خدا آن را گويم و وادارم مردم را بدان، خدا مردم را آفريده و آفرينش و فرمان همه از آن خدا است آفريده آنان را و ميراند و او است كه آنان را زنده كند و بسوى او است سرانجام، شما را اعلام كنم بآداب رسولان و البته كه بازپرسى شويد از خبر بزرگ و البته بدانيد گزارش آن را پس از روزگارى.
چون نامه رسول خدا بدو رسيد بنى تميم همه را جمع كرد و پند داد و تشويق كرد همراه او بحضور پيغمبر روند و بآنها شناساند كه اين امر بر آنها واجب است و از او پذيرا نشدند و در اين وقت خودش تنها بخدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و السلم)حركت كرد و جز فرزندان و نوهها با او نبودند و پيش از اينكه بخدمت آن حضرت برسد مرد و نسب او اكثم بن صيفى بن رباح است (و نياكان او را تا عمرو بن تميم بن مرة برشمرده).
7- صيفى بن رباح پسر اكثم نامبرده كه دويست و هفتاد سال زيست و عقلش بر سر جا بود برخى راويان پنداشته ذو الحلمى كه متلمس يشكرى در شعر خود نام برده او است (در اينجا شعرى از متلمس آورده).
8-دريد بن زيد بن نهد قضاعى چهار صد و پنجاه و شش سال زنده ماند و چون مرگش رسيد گفت:
1- روزگار با دست و پايش مرا در گرفت* روزگار چيزى را كه بسازد روزى از كار اندازد 2- آنچه را امروز بسازد فردا تباه سازد.
9- زهير بن جناب (از نژاد قضاعه) چهار صد و بيست سال زنده بوده، سرور قوم خود بوده و شريف و مطاع ميان آنان و بقولى ده خصلت دارا بوده كه در زمان او در كسى فراهم نبودند: رئيس قوم خود بوده، سخنگوى آنان بوده، شاعرشان بوده حكيمشان بوده، نماينده آنها بوده نزد پادشاهان، و طبيبشان بوده و طبابت در آن زمان شرافت داشته، كاهن قوم خود بوده، يكه سوارشان بوده، در ميان آنها صاحب خانواده بوده و شمار بسيارى خويش و تبار از خود داشته.
10- حرث بن مضاض جرهمى برادر حضرت اسماعيل (علیه السلام)از فرزندان جرهم اكبر كه پنجمين پشت سام بن نوح بوده و چهار صد سال زيسته.
گنجينه معارف شيعه إماميه / ترجمه كتاب كنز الفوائد و التعجب، ج2، ص: 127-131.
اشخاصی که امام زمان (عج) را در کودکی دیده اند
اشخاصی که امام زمان (عج) را در کودکی دیده اند
(1) محمد بن اسماعيل كه از پيرمردان سادات و متوطنين عراق بود روايت كرد من خود، فرزند حسن عسكرى را كه خوردسال بود در ميان دو مسجد ديدم.
(2) موسى بن محمد كه او هم از نوادهگان حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)است روايت كرده حكيمه دختر حضرت جواد (علیه السلام)و عمه حضرت عسكرى (علیه السلام)ميگفت من خود قائم آل محمد را در شب ميلاد و پس از آن زيارت كردم.
(3) حمدان قلانسى گفته از ابو عمرو عمرى پرسيدم حضرت ابو محمد رحلت كرد؟ گفت آرى و ليكن يادگارى پس از خود باقى گذارد كه گردن او اين قدر است.
(4) فتح مولاى زرارى گفته از ابو على بن مطهر شنيدم كه حضرت ولى عصر را ديده و اندام او را براى من توصيف مي كرد.
(5) ابو عبد اللَّه صالح گويد حضرت ولى عصر را در هنگامى كه مردم خود را به حجر الاسود نزديك مى كرده و به استلام آن بر يك ديگر سبقت ميگرفتند زيارت كردم ميفرمود اين مردم باين گونه هجوم، مأمور نشدهاند.
(شيخ مفيد، ارشاد، مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، ناشر: اسلامية ، مكان نشر: تهران، 1380 ش، ص680)
(6) عمرو اهوازى گويد: امام حسن عسكرى (علیه السلام)پسرش را به من نشان داد و فرمود: اين پسر امام شما است بعد از من.
(7) ضوء بن على عجلى از مردى پارسى كه نامش را برده، گويد: به سامراء آمدم و ملازم در خانه ابى محمد امام عسكرى (علیه السلام)شدم، مرا خواست و گفت: براى چه آمدى؟ گفتم: به شوق خدمت به شما، به من فرمود دربان باش، گويد: من با خدمتكاران در خانه بودم و سپس ناظر خريد بازار شدم و هر وقت در خانه مردانى بودند من بىاجازه وارد مىشدم.
گويد: روزى من وارد خانه شدم آن حضرت در اطاق مردان بود و در اطاق حركت و جنبشى بود، به من فرياد زد: به جاى خود باش و حركت نكن، من جرأت نكردم درون يا بيرون آيم و كنيزى از اطاق خارج شد و با او چيز سر پوشيدهاى بود، سپس به من فرياد زد: درون بيا، من وارد شدم و به آن كنيزك فرياد زد و برگشت به او فرمود:
آنچه با خود دارى از پرده بر آور، روپوش از پسر بچهاى سپيد و خوش رو بر گرفت و شكم مباركش را گشود، موئى از گلو تا ناف در آن روئيده بود سبز نه سياه، و فرمود: اين سرور و امام شما است، و كنيزك او را برد و ديگر تا پس از وفات امام حسن عسكرى (علیه السلام)من او را نديدم.
(8) از احمد بن محمد بن عبد اللَّه گويد: چون زبيرى لعنه اللَّه كشته شد، از طرف امام حسن عسكرى (علیه السلام) صادر شد كه: اين است جزاى كسى كه بر خدا در باره اولياء او دليرى مىكند، او گمان مىكرد كه مرا مىكشد و نسلى نخواهد داشت، چطور نيروى حق را در باره خود ديد؟ و براى آن حضرت پسرى آمد و نامش را (م ح م د) نهاد، ولادت او در سال 256 بود.
(9) محمد بن على بن بلال گويد: فرمانى از طرف امام حسن عسكرى (علیه السلام) دو سال پيش از وفاتش براى من صادر شد و در آن به من از جانشين خود خبر داده بود و باز هم سه روز پيش از وفاتش نامهاى به من رسيد و به من از جانشين بعد از خودش خبر داده بود.
(10)ابى هاشم جعفرى گويد: به ابى محمد (امام حسن عسكرى” ع") گفتم: بزرگواريت مرا از پرسش از تو باز مىدارد، به من اجازه مىدهى چيزى از تو بپرسم؟ فرمود: بپرس، گفتم: اى آقاى من، شما پسرى داريد؟ فرمود: آرى، گفتم: اگر پيش آمدى شد كجا از او پرسش كنم؟ فرمود: در مدينه.
(شيخ كلينى، اصول كافى، مترجم آيت الله كمرهاى، ج2، چاپ: سوم، ناشر: اسوه، قم، 1375 ش، باب اشاره، ص543-539).
ولادت امام زمان (عج) از دیدگاه شیعیان
ولادت حضرت از دیدگاه شیعیان
ولادت حضرت مهدى (عج الله و تعالی فرجه و الشریف)قطعى است و اما اين ادعا كه هيچ كس از وجود پسرى براى «حسن بن على» خبر نداده، مطلبى است بسيار نادرست و مخالف با واقع، بلكه اطمينان به وجود فرزندى به نام «مهدى» براى «حسن بن على»، بيشتر از اطمينانى است كه در باره وجود ساير فرزندان افراد از راههاى متعارف حاصل مىگردد. به خاطر اينكه اثبات ولادت فرزند، براى انسان از چندين راه ممكن است:
اول: به اين طريق كه قابله و يا زن ديگرى در هنگام ولادت حاضر شود و در حضور مردم به فرزند بودن مولود، براى شخص مورد نظر، تصريح كند.
دوم: صاحب فراش اعتراف كند كه صاحب فرزندى گرديده است.
سوم: دو نفر مسلمان عادل شهادت دهند كه پدر، اقرار به وجود فرزند كرده است.
در مورد «مهدى» همه اين راهها به اثبات رسيده است. به اين گونه كه گروه زيادى از اهل فضل و علم و از مردان و زنان متدين و با خدا، همواره از «حسن بن على» نقل كردهاند كه شخص وى به وجود فرزندى به نام «مهدى» اعتراف نموده و در حضور آنان به امامتش بعد از خود تصريح كرده است. و به بعضى از آنان «مهدى» را در حال طفوليت و به بعضى ديگر در حالى كه به صورت جوان نورسى بوده، نشان داده است.
و نيز اين مطلب به اثبات رسيده كه شخص «مهدى» پس از پدرش، پرسشهاى شيعيان را پاسخ مىداده و به آنان امر و نهى مىكرده و شيعيان، وجوه مالى خود را به نمايندگان وى تسليم مىكردهاند.
( شيخ مفيد، ده انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت امام مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، مترجم محمد باقر خالصى، چاپ: دوم، ناشر: جامعه مدرسين، قم، 1378 ش، ص33.)
اثبات ولادت امام زمان (عج) از دیدگاه اهل سنت
ولادت امام زمان (عج) از دیدگاه اهل سنت
1. حافظ سلیمان حنفی می گوید: خبر معلوم نزد محققان و موثقان این است که ولادت قائم (عج ) در شب پانزدهم شعبان (255 ق) در شهر سامرا واقع شده است.( ینابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ص179.) http://www.islamquest.net
2. ابن صبّاغ، نورالدين علي بن محمَّد بن صبّاغ مالکي در باره حضرت عسکري (عليه السّلام) ميگويد: «وَکانَتْ مُدَّةُ اِمامَتِهِ سَنَتَيْنِ… وَ خَلَّفَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مِنَ الْوَلَدِ اِبْنَهُ الْحُجَّةَ الْقائِمَ الْمُنْتَظَرَ لِدَوْلَةِ الْحَقِّ وَکانَ قَدْ اَخْفي مَوْلِدَهُ وَ سَتَرَ اَمْرَهُ لِصُعُوبَةِ الْوَقْتِ وَخَوْفِ الْسُّلْطانِ وَ تَطلُّبِهِ للشِّيْعَةِ وَالْقَبْضِ عَلَيْهِمْ»«مدت امامت امام حسن عسکري(علیه السلام)دو سال بود… و او بعد از خودش، فرزندش حجّت قائم (عج الله تعالی فرجه الشریف)را باقي گذاشت که براي حکومت حق، انتظارش کشيده مي شود، پدرش ولادت او را مخفي نگاه داشته و جريانش را مستور کرده بود و آن به علت سختي کار و خوف از سلطان وقت بود که شيعه را جستجو کرده و آنان را بازداشت مي نمود.»
ابن صبّاغ، نسب، ولادت و مادر آن حضرت را نيز مطرح کرده و چنين مي گويد: «وُلِدَ اَبُو الْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بِسُرَّ مَنْ رَأَي لَيْلَةَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ سَنَةَ خَمْسٍ وَخَمْسِينَ وَمأَتَيْنِ لِلْهِجْرَةِ وَأَمّا نَسَبُهُ فَهُوَ اَبُوالْقاسِمِ مُحَمَّدٌ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ الْخالِصِ بْنِ عَلِيٍّ الْهادِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوادِ…» «ابوالقاسم محمد حجت، پسر حسن خالص در سامرا نيمه شعبان سال 255 هجري به دنيا آمد. اما نسبش: او ابوالقاسم «م ح م د» حجّت فرزند حسن خالص فرزند علي هادي، فرزند محمَّد جواد، فرزند علي الرضا، فرزند موسي کاظم، فرزند جعفر صادق، فرزند محمَّد باقر، فرزند علي زين العابدين، فرزند حسين بن علي بن ابي طالب(علیه السلام)است. مادرش کنيزي است به نام نرجس بهترين کنيز،نام اورا غيراز اين نيز گفتهاند، کنيهاش ابوالقاسم، لقبش حجّت، مهدي،خلف صالح، قائم، منتظر، صاحب الزمان و مشهورترين آنان همان «مهدي» است».بدين طريق مي بينيم که ابن صبّاغ هم به ولادت آن حضرت اشاره کرده و هم امامت او و امام دوازدهم بودنش را بيان نموده است.
(ابن صباغ ،علی بن محمد ،الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه ،بیروت ،دارالاضواء،1409ه ق،چاپ دوم ،فصل یازده 281) http://www.pajoohe.com
3. خواجه محمد پارسا در کتاب فصل الخطاب گفته است: یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی (عج الله و تعالی فرجه و الشریف)و صاحب الزمان نامیده می شود، باقی نگذاشت. او در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولد شد. مادرش نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت.( ینابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ص179.) http://www.islamquest.net
4. خیر الدین زرکلی از علمای معاصر اهل سنت نیز در کتاب اعلام می نویسد: او در سامرا به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 هـ . ق، غایب شده است .(الاعلام ج6، ص80). http://www.jamnews.ir
5. ابن خلکان در وفیات الاعیان می نویسد: ابوالقاسم محمد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمدجواد…. دوازدهمین امام از ائمه ی دوازده گانه شیعه است که به «حجت» معروف است… ولادت او روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هـ . ق است.( وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج4، ص562). http://www.islamquest.net
6. محمد بن طلحه شافعی در کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» میگوید: «مهدی منتظر در سال 258 هجری در سامرا متولد شد. پدرش حسن بن علی بن محمد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی المرتضی است و امّا نامش محمد و کنیهاش ابوالقاسم و از القاب او حجت و خلف صالح و منتظر است و بعد روایاتی را از پیامبر در زمینه مهدی موعود نقل میکند مبنی بر اینکه: مهدی از نسل من و از فرزندان فاطمه و هم نام من است و در آخر الزمان قیام میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده است و این قیام حتمی است حتی اگر یک روز از عمر دنیا بیشتر باقی نمانده باشد»، (مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، چاپ مؤسسه البلاغ بیروت، سال 1419 ه.ق، ص 313 ـ 311) http://www.hawzah.net
7. ذهبی در سه کتاب از کتاب هایش به ولادت امام مهدی (عج الله و تعالی فرجه و الشریف ) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ . ق می نویسد: «در این سال محمدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی به دنیا آمد. کنیه اش ابوالقاسم است و رافضیان او را الخلف الحجة مهدی (عج الله و تعالی فرجه و الشریف)منتظر و صاحب الزمان می نامند. و او آخرین امام از ائمه ی دوازده گانه است (العبر فی خبر من غبر، ج3 ، ص 31 ) . http://www.islamquest.net
8. شيخ سليمان حنفي قندوزي، باب 82 کتاب « ينابيع المودّه »را با اين عنوان شروع کرده است: «الاِمامُ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِيُّ أري وَلَدَهُ الْقائِمَ الْمَهْدِيَّ بِخَواصِّ مَوالِيهِ وَاَعْلَمَهُمْ اَنَّ الاِمامَ بَعْدَهُ وَلَدُهُ رَضِيَ اللّه عَنْهُما» ) «امام حسن عسکري عليه السّلام فرزندش مهدي قائم عليه السّلام را به خواص يارانش نشان داد و به آنان فهماند که امام بعد از وي پسرش ميباشد».
آنگاه از کتاب غيبت (ظاهراً غيبت شيخ طوسي) از ابي غانم - خادم امام عسکري عليه السّلام - نقل کرده که گفت: «وُلِدَ لاَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ مَوْلُودٌ فَسَمّاه مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَي اَصْحابِهِ يَوْمَ الْثالِثِ وَقالَ: هذا اِمامُکُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْکُمْ وَهُوَ الْقائِمُ الَّذِي تَمْتَدُّ عَلَيْهِ الاَعْناقُ بِالاِنْتِظارِ فَإ ذاَ امْتَلاَتِ اْلاَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً خَرَجَ فَمَلاَها قِسْطاً وَعَدْلاً».
«براي ابو محمد حسن عسکري عليه السّلام مولودي به دنيا آمد، اسم او را محمد گذاشت و در روز سوم ولادت، او را به اصحاب خويش نشان داد و فرمود: اين امام شماست بعد از من و جانشين من است در ميان شما و او همان قائم منتظر(عج الله و تعالی فرجه و الشریف)است که گردنها به سوي او کشيده مي شود و انتظار او را مي کشند؛ چون زمين از ظلم پر شود ظهور کرده زمين را از عدل و داد پُر مي کند».
(.القندوزي الحنفي، سليمان بن ابراهيم، ینابيع المودة لذوي القربى، تحقيق: سيد علي جمال اشرف الحسيني ،قم ،دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة 1416 ه. ق ،چاپ اول،ج3 ص288 ). http://www.pajoohe.com
9. محمد بن علی حمزه می گوید: از حضرت عسکری (علیه السلام)شنیدم که فرمود: «ولی خدا و حجت او بر بندگان و خلیفه من در شب نیمه شعبان سال 255 به هنگام سپیده دم به دنیا آمد( اقتباس از خورشید امامت و ولایت، مهدی کامرانی) . http://www.islamquest.net
10. عبدالوهاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر» که در بیان آراء اکابر و بزرگان علمای اهل سنّت در مسائل مختلف عقیدتی است فصلی را به وقایعی که قبل از روز رستاخیز و پایان دنیا حتما اتفاق میافتد اختصاص داده است که یکی از آن وقایع قیام حضرت مهدی است که مفصلاً پیرامون آن بحث کرده است و از قول برخی از اکابر علمای اهل سنت نقل میکند «مهدی فرزند حسن عسکری است که در نیمه شعبان سال 255 ه.ق متولد شد و زنده باقی خواهد ماند تا با عیسی ظهور کند و اکنون که سال 958 هجری است 703 سال از عمر شریف او میگذرد» و نیز از قول شیخ محیالدین عربی نقل میکند که خروج مهدی(علیه السلام)حتمی است بعد از آن که زمین از ظلم و جور پر شود به گونهای که حتی اگر یک روز از عمر دنیا بیشتر باقی نمانده باشد حتما مهدی قیام میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند و او از نسل پیامبر اکرم و فاطمه رضیالله عنها است و جدش حسین بن علی بن ابیطالب است و پدرش حسن عسکری فرزند علی النقی فرزند محمد التقی فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند زین العابدین علی فرزند حسین فرزند امام علی ابن ابیطالب رضی الله عنه است اسمش اسم رسول خداست و چهرهاش شبیه رسول خداست و…»، (چاپ مصر سال 1378 ه.ق ، ج 2، ص 143) http://www.mahdaviat.porsemani.ir
11. محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» با عنوانی که به آخرین باب داده ـ بر خلاف نظر بیشتر اهل سنت ـ امام مهدی علیه السلام را متولد شده می داند و معتقد است که وی دارای حیات است. وی در ابتدای باب 25 می نویسد: هیچ امتناعی در بقاء مهدی وجود ندارد؛ به دلیل اینکه عیسی و الیاس و خضر علیهم السلام که از اولیای خداوند می باشند، زنده اند و دجال و ابلیس که از دشمنان خداوند هستند نیز زنده اند و زنده بودن اینها به وسیله قرآن و سنت اثبات شده. آن گاه که بر این موضوع اتفاق کرده اند، زنده بودن مهدی را انکار کرده اند. پس بعد از این به سخن هیچ عاقلی توجه نمی شود، اگر بخواهد باقی بودن مهدی را انکار نماید. نویسنده در ادامه، با ذکر دلایل و مستنداتی، زنده بودن عیسی و خضر علیهماالسلام را اثبات می کند و از این دلایل نتیجه می گیرد که زنده ماندن امام مهدی علیه السلام در مدت طولانی هیچ استبعادی ندارد. (گنجی شافعی ،محمد،البیان فی اخبار صاحب الزمان ،بیروت ،دارالمهجه البیضاء 1421ه ق،چاپ اول ،ص79) . http://www.pajoohe.com
12. شمس الدين، ابو المظفر سبط ابن جوزي حنفي راجع به حضرت مهدي عليه السّلام چنين گفته است: «هُوَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسيَ الرِّضاَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طالِبٍ وَ کُنْيَتُهُ اَبُو عَبْدِاللّهِ وَاَبُوالْقاسِمِ وَهُوَ الْخَلَفُ الْحُجَّةُ صاحِبُ الزَّمانِ، الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ وَهُوَ آخِرُ اْلاَئِمَّةِ اَنْبأنا عَبْدُالْعَزيزِ بْنُ مُحَمُودِ بْنِ الْبَزّازِ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم يَخْرُجُ فِي آخِرِ الزَّمانِ رَجُلٌ مِنْ وِلْدِي اِسْمُهُ کَاِسْمِي وَ کُنْيَتُهُ کَکُنْيَتِي يَمْلاُ اْلاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً فَذَلِکَ هُوَ الْمَهْدِيُّ…»
«او محمد بن حسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي الرضا بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب و کنيه اش ابو عبداللّه و ابوالقاسم است و او خلف حجّت، صاحب زمان، قائم منتظر و آخرين ائمه است. عبدالعزيز بن محمود بن بزاز به نقل از ابن عمر به ما گفت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و السلم) فرمود: در آخر زمان مردي از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنيه او مثل کنيه من است خارج مي شود و زمين را پر از عدل ميکند همانطور که از ظلم پر شده باشد، او همان مهدي است».
اين دانشمند که اول حنبلي بوده و بعد مذهب حنفي را اختيار کرده بي هيچ شک و ترديدي، دوازده امام عليهم السّلام را نقل کرده و صريحاً اظهار ميدارد که منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و السلم)از حديث «يخرج…» همان فرزند بلافصل حسن عسکري - صلوات اللّه عليه - است . وی ميگويد: او ، حجّت و صاحب الزمان و قائم منتظر، میباشد. . http://www.pajoohe.com
13. ابو الفداء ولادت امام حسن عسکری در ساله 230 و وفاقت آن حضرت در سال 260 هجری در شهر سامرا بوده و در کنار پدرش علی الزکی دفن شده است.امام عسکری پدر محمد منتظر و صاحب سرداب است. محمد منتظر ، امام دوازهم بنابر اعتقاد شیعیان است که به او قائم ، مهدی و حجت میگویند . او در سال 255 به دنیا آمده است.(المختصر فی أخبار البشر ج 2 ص 45) http://www.jamnews.ir
14. ابن حجر هیثمی که از استوانه های علمی اهل سنت به شمار میرود درباره ولادت حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف)چنین می گوید : «أبي القاسم محمد الحجة و عمره عند وفاة أبيه خمس سنين لكن آتاه الله فيها الحكمة و يسمى القائم المنتظر» « ابوالقاسم ،محمدالحجه ،هنگام رحلت پدر ،پنج سال داشته ،ولی خدا به او حکمت را عطا کرده است ؛وقائم منتظر نامیده شده است.» ). (إبن حجر الهيتمي ، أبي العباس أحمد بن محمد بن محمد بن علي ،الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، بيروت،مؤسسة الرسالة 1997،چاپ اول،ج2، ص601) http://www.pajoohe.com
15. أحمد القرمانی الحنفی احمد بن یوسف القرمانی دانشمندی که در دربار چهار تن از سلاطین عثمان خدمت کرده و در تمام جنگهای آنان علیه ایران و عراق و … شرکت داشته، در کتاب أخبار الدول مینویسد: شرح حال ابو القاسم محمد الحجة الخلف الصالح : عمر او در هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است . خداوند در کودکی به او حکمت آموخت، همانطوری که به حضرت یحیی در کودکی اعطا کرد . آن حضرت قامت چهارشانه، صورت و موی زیبا، بینی کشیده، پیشانی نورانی دارد. علما اتفاق دارند که مهدی همان کسی است که در آخر الزمان قیام میکند.(أخبار الدول وآثار الأول ، ج1، ص353 354) http://www.valiasr-aj.com
16. عزّالدين ابن اثير درحوادث سال 260 هجري مينويسد: «وَفِيها تُوُفِّيَ اَبُو مُحَمَّدٍ الْعَلَويُّ الْعَسْکَرِيُّ وَهُوَ اَحَدُ اْلاَئِمَّةِ اْلاِثْنَيْ عَشَرَ عَلَي مَذْهَبِ اْلاِمامِيَّةِ وَ هُوَ والِدُ مُحَمَّدٍ الَّذِي يَعْتَقِدُونَهُ الْمُنْتَظَرَ بِسِرْدابِ سامِرّاءَ وَکانَ مَوْلِدُهُ سَنَةَ اِثْنتَيْنِ وَثَلاثِينَ وَمِأَتَيْنِ.»
از جمله حوادث سال 260 آن بود که در آن ابو محمَّد عسکري (امام حسن عسکري عليه السّلام) وفات يافت و او يکي از امامان دوازده گانه به عقيده شيعه است که ولادتش در سال 232 بود و او پدر محمَّد است که به اعتقاد شيعه از سرداب سامراء ظهور ميكند.
اين مورخ مشهور ، ولادت حضرت مهدي (عليه السّلام) را حتمي دانسته و با ذكر اينكه پدرش امام عسكري (علیه السلام)است، بر ولادت و فرزند بلافصل حضرت عسكري (علیه السلام) بودن امام مهدي (علیه السلام)،اعتراف كرده است و ایشان و پدر بزرگوارشان را به عقيده شيعه از امامان دوازده گانه و منتظر مينامد. . http://www.pajoohe.com
چهل حدیث نورانی از امام حسین(ع)
چهل حدیث نورانی از امام حسین(ع)
۱. شناخت خداوند و عبادت او
«اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ».
امام حسين (ع) فرمود: «اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آنگاه كه او را شناختند، پرستش كنند و آنگاه كه او را پرستيدند، از پرستش غير او بى نياز شوند».
(بحار الانوار، ج ۵ ص ۳۱۲ ح۱ )
۲. يافتن خداوند
«مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟».
امام حسين (ع) فرمود: «پروردگارا! آن كه تو را نيافت، چه يافت و آن كه تو را يافت، چه از دست داد؟».
(بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳ )
۳. خداوند، مراقب انسان
«عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً».
امام حسين (ع) فرمود: «چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند، كور است».
شیوه های پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام
شیوه های پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام
عزت نفس، یکی از لوازم زندگی موفقیت آمیز است . فردی که می خواهد در راه اهداف والای خویش تمام مشکلات و موانع را از سر راه خود برداشته و به مراحل تعالی و تکامل برسد، باید عزت و کرامت نفس داشته و این موهبت خدادادی را در وجود خود بارور کند . ریشه بسیاری از محرومیتها، ناکامیها، عدم موفقیتها، انتخاب راههای خلاف عرف و شرع، شکستن هنجارهای مقدس جامعه، خیانتها، جنایتها و بزهکاریهای گوناگون را می توان در نداشتن عزت نفس و وجود عقده حقارت جستجو نمود . امام علی علیه السلام می فرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة; (1) آن کس که [بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه، پست و ذلیل نخواهد کرد .»
برای همین، به افرادی که از عقده حقارت رنج می برند و برای خود هیچگونه ارزشی قائل نیستند، نمی توان اعتماد کرد و امری از امور جامعه را به آنان سپرد . سایر افراد جامعه نیز از شر این افراد در امان نخواهند بود .
امام هادی علیه السلام فرمود: «من هانت علیه نفسه فلاتامن شره; (2) کسی که نفس او در نزدش خوار و ذلیل باشد، از شر او ایمن مباش .»
کسی که به شخصیت خود توجه ندارد، مطمئنا در خوار کردن دیگران نیز باکی نخواهد داشت . بنابراین برای حفظ اجتماع مسلمانان و تقویت ارتباط دینی، عاطفی و فرهنگی میان افراد جامعه و جلوگیری از شیوع گناه و انواع خلافها، باید روحیه عزت و کرامت نفس را در جامعه پرورش داده و تقویت نمود .
امام حسین علیه السلام داشتن عزت نفس را یکی از صفات ضروری مؤمنین دانسته می فرماید: «ایاک و ما تعتذر منه فان المؤمن لایسی ء ولایعتذر والمنافق کل یوم یسی ء و یعتذر; (3) از انجام کارهایی که نیاز به پوزش دارد [و عزت نفس را خدشه دار می کند] بپرهیز، زیرا مؤمن نه کار بد می کند و نه پوزش می طلبد، ولی منافق [که برای خود ارزش قائل نیست]، هر روز کار بد انجام می دهد و پیوسته عذرخواهی می کند .»
در سیره و سخن امام حسین علیه السلام موارد زیادی می توان یافت که آن گرامی در آن موارد، با شیوه های مختلف در صدد پرورش و تقویت عزت نفس در نهاد افراد بوده است . در این فرصت به برخی از این شیوه ها گذری خواهیم داشت تا علاوه بر اینکه رفتار و گفتار آن حجت الهی به عنوان الگوی سعادتمندان برایمان سرمشق باشد، با یکی دیگر از رمزهای موفقیت رهبران الهی در جذب و جلب وجدانهای بیدار و دلهای مشتاق سعادت آشنا شویم .
تکریم کودکان
کودکانی که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، بویژه والدین خود، برخوردار گردند، در زندگی آینده خویش افرادی عزتمند، موفق و دارای اعتماد به نفس خواهند بود; چرا که تکریم شخصیت کودکان - که روحی لطیف و حساس دارند - روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقی و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم می آورد و آنان را در آینده شخصیتی مستقل، خودباور و دور از عقده حقارت بار خواهد آورد . چند نمونه از تکریم شخصیت اطفال را در رفتار آن حضرت مرور می کنیم:
1- عبدالله بن عتبه، از مشاهیر فقهای اهل سنت، نقل می کند که: روزی در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام بودم که فرزند آن حضرت (امام سجاد علیه السلام) که کوچک بود، وارد شد . امام او را به نزد خود خوانده و به سینه چسبانید، پیشانیش را بوسید و فرمود: «بابی انت ما اطیب ریحک و احسن خلقک; (4) پدرم به فدایت . چقدر خوشبو و زیبایی!»
2- جعید همدان یکی از یاران امام حسین علیه السلام می گوید: روزی نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتم در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانیده و نوازش می کرد . وقتی که وارد شدم، امام به همسرش فرمود: ای خواهر قبیله کلاب! دخترت را از من بگیر! سپس با من در مورد انواع مردم به گفتگو نشست . (5)
احترام به اندیشه ها و آرای دیگران
یکی از شیوه های کارساز در مسائل تربیتی و تبلیغی، احترام به اندیشه های دیگران است .
مربی و مبلغ، به این وسیله به مخاطبان خود شخصیت داده و در اعماق وجود آنان نفوذ می کند .
با توجه کردن به تفکرات و خواسته های مخاطب، می توان روحیه اعتماد به نفس را در او زنده کرده و عزت نفس وی را تقویت نمود .
روزی «حسن مثنی » فرزند امام مجتبی علیه السلام از یکی از دختران عمویش، امام حسین علیه السلام خواستگاری نمود . آن حضرت به او فرمود: «اختر یا بنی احبهما الیک; فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری، انتخاب کن!» «حسن مثنی » از روی شرم و حیا سخنی نگفت . به این جهت، امام حسین علیه السلام فرمود: من دخترم فاطمه را به جهت شباهت زیادش به مادرم برای تو برگزیدم . (6)
درود و سلام
یکی از روشهای قرآنی در عزت دادن به افراد، سلام کردن و درود فرستادن به آنها است . خداوند متعال در قرآن کریم برای اینکه عظمت مؤمنان را روشن سازد، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور می دهد که به اهل ایمان سلام کند .
«و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم » ; (7) «هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند به نزد تو آینده، به آنها بگو: سلام بر شما!»
این شیوه موفق قرآنی در سیره امام حسین علیه السلام نیز بطور روشن دیده می شود . آن حضرت در ثواب سلام فرمودند: «للسلام سبعون حسنة; تسع و ستون للمبتدی و واحدة للراد; (8) برای سلام هفتاد حسنه می باشد; شصت و نه حسنه برای سلام کننده و یک حسنه برای پاسخ دهنده .»
سلام کردن موجب تقویت حس خودباوری و عزت نفس در کسی که به او سلام می شود خواهد شد و فردی که به او سلام داده و درود می فرستیم، شایستگی و جایگاه خود را در منظر دیگران باور می کند .
این شیوه الهی آنچنان مهم و باارزش است که امام حسین علیه السلام از آغاز کردن سخن بدون سلام کردن، نهی کرده و به فردی که پیش از ادای سلام، جویای حال حضرتش شده بود فرمود: «السلام قبل الکلام عافاک الله . لا تاذنوا لاحد حتی یسلم; (9) خدا تو را عافیت و سلامتی دهد، سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است [. سپس فرمود:] تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید .»
همچنین امام حسین علیه السلام کسی را که در ارتباطات اجتماعی و معاشرتهای خانوادگی، از این شیوه پسندیده قرآنی بهره نگیرد، به عنوان خسیس ترین فرد قلمداد کرده و می فرماید: «البخیل من بخل بالسلام; (10) بخیل کسی است که از سلام دادن بخل بورزد .»
در سیره اهل بیت علیهم السلام سلام به مسلمانان گناهکار و آلوده نیز پسندیده و تاثیرگذار است . امام حسین علیه السلام می فرماید: ابن کوا از پدرم علی علیه السلام پرسید: ای امیرمؤمنان! آیا بر گنهکاران نیز سلام می دهی؟
علی علیه السلام فرمود: خدا او را اهل توحید می داند، آیا تو او را اهل سلام نمی دانی؟ ! (11)
ارتباط کلامی با عبارات دلنشین
عموم مردم; اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و زنان و مردان، در معاشرتهای اجتماعی، نسبت به ارتباطات کلامی افراد بسیار حساس می باشند و نوع لحن و صوت و انتخاب جملات در توجه و جذب آنان اهمیت فوق العاده ای دارد . سخنان محبت آمیز، دلربا و دارای بار عاطفی مثبت، در عمق جان مخاطبان تاثیر می گذارد و عزت نفس را در آنان تقویت می کند . انسانهایی که در الفاظ و عبارات خود کمال ادب و عفت را رعایت می کنند، در نظر مخاطب عزیز و مکرم بوده و عموم مردم آنان را به دیده احترام و بزرگی می نگرند . در واقع رعایت ادب و عفت و وجاهت در گفتار موجب عزت نفس برای گوینده و شنونده است . برخی از مشکلات و ناهنجاریها، تندخوییها، زورگوییها، بدبینیها، حقارتها و افسردگیها را می توان با بکارگیری عباراتی دلنواز و روحبخش از میان برداشته و درمان نمود .
رسول گرامی اسلام فرمودند: «من اکرم اخاه المسلم بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته، لم یزل فی ظل الله الممدود، علیه الرحمة ما کان فی ذلک; (12) کسی که برادر مسلمان خود را با کلمه ای مهرآمیز تکریم نماید و غم را از [دل] او بزداید، در سایه بلند [لطف] خدا می باشد و تا این صفت پسندیده در او باشد، همواره رحمت [الهی] بر او خواهد بود .»
در اینجا نمونه هایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش را بیان می کنیم .
1- امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه، وقتی که همه خاندان و اهل بیت آن حضرت سوار بر محملها شدند، چنین ندا داد: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم; کجاست برادرم، کجاست سردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم .» عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک، لبیک، یا سیدی . (13) »
2- هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی; (14) به خدا سوگند، همینطور است . عمویت فدایت باد . تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید .»
3- وقتی با دخترش سکینه وداع می کرد، برای آرامش وی که از فراق پدر بی تابی می کرد چنین فرمود: «یا نور عینی! کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین (15) ; ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟ !»
4- آنگاه که امام حسین علیه السلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را می فرستاد تا از علت حرکت سپاه دشمن خبری بیاورد، سخن خود را با این عبارت دلنشین ابراز می داشت: «یا عباس! ارکب، بنفسی انت یا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟ ! و ما بدالکم (16) ؟ ! ; برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟ !»
5- حضرت سید الشهداء علیه السلام در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد علیه السلام، در روز عاشورا، فرزندش را به آغوش کشیده و با کلمات مهرآمیزی که از اعماق جانش ریشه می گرفت، به او فرمود: «یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال; (17) پسرم! تو پاکیزه ترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من می باشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود .»
تقدیر و تشویق
تقدیراز دیگران و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیده ای که انجام داده اند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزت نفس آنان، تاثیر به سزایی دارد . این راهکار موفق تربیتی آنچنان اهمیت دارد که می توان گفت، کمتر عاملی همانند تقدیر و تجلیل در ایجاد خصلتهای نیکو و تقویت اعتماد به نفس می تواند مؤثر باشد . تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوه به فعلیت رسانده، و خلاقیتهای درون او را شکوفا می سازد . تحسین، تقدیر، تجلیل، اعطای جایزه های مادی و معنوی، هدیه، بذل عاطفه و محبت، تکریم و تشکر، جلوه هایی از مظاهر تشویق می باشد . در ذیل، مواردی از بهره گیری امام حسین علیه السلام از شیوه کارآمد تشویق را بیان می کنیم .
1- قدردانی از معلم
جعفر، یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام، نزد معلمی به نام «عبدالرحمان سلمی » در مدینه آموزش می دید . روزی معلم سوره حمد را به کودک آموخت . وقتی که کودک آن را بر امام حسین علیه السلام قرائت کرد، آن حضرت در مقابل این کار ارزشمند معلم از وی تجلیل کرده و بعنوان قدردانی، هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد . هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: چرا این همه بخشش می کنید؟ ! حضرت فرمود: «و این یقع هذا من عطائه; کجا این بخشش [من] با اعطای او [که تعلیم الحمد لله رب العالمین است] می تواند برابر باشد؟ !» و آنگاه این اشعار را قرائت کرد:
اذا جاءت الدنیا علیک فجد بها
علی الناس طرا قبل ان تتفلت
«هرگاه دنیا به تو روی آورد، قبل از آنکه از دستت برود، همه آن را به مردم ببخش .»
فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت
و لا البخل یبقیها اذا ما تولت (18)
«نه بخشش، آن را - هرگاه روی آورد - از بین می برد و نه بخل، آن را - هرگاه پشت کند - نگه می دارد .»
2- تشویق نیکوکار
امام حسن مجتبی علیه السلام در یکی از سفرهایش راه را گم کرد . اتفاقا شب با چوپانی برخورد کرد، چوپان از امام حسن علیه السلام پذیرایی کرده و هنگام صبح راه را به آن حضرت نشان داد .
حضرت مجتبی علیه السلام هنگام خداحافظی به چوپان فرمود: من اکنون سراغ زمین زراعتی خود می روم و بعد به مدینه بر می گردم . سپس، وقتی را تعیین کرد تا آن چوپان خدمت امام مجتبی علیه السلام برسد . چوپان که از غلامان یکی از اهالی مدینه بود، در وقت معین اشتباها به محضر امام حسین علیه السلام آمد و به خیال اینکه به حضور امام حسن علیه السلام آمده، به حضرت سید الشهداء علیه السلام عرضه داشت: من همان بنده ای هستم که فلان شب میهمان من بودی و وعده دادی تا در این ساعت خدمت شما برسم . امام حسین علیه السلام متوجه شد که او از برادرش امام مجتبی علیه السلام در آن شب پذیرایی کرده است . به این جهت از او پرسید: ای غلام! تو برده چه کسی هستی؟ او نام یکی از اهالی مدینه را برد . امام پرسید: چند راس از گوسفندان اربابت در اختیار توست؟ چوپان گفت: سیصد راس
امام حسین علیه السلام مولای او را طلبید و از وی درخواست کرد تا گوسفندان را با همان غلام به وی بفروشد . وقتی که او اعلام رضایت نمود، آن حضرت غلام و گوسفندان را از صاحبش خرید و سپس غلام را آزاد نموده و گوسفندان را نیز به غلام بخشید .
آن حضرت موقع خداحافظی به غلام گفت: «ان الذی بات عندک اخی و قد کافاتک بفعلک معه; کسی که آن شب نزد تو ماند، برادر من بود . اکنون به پاس [قدردانی از] رفتار نیک تو با او، این پاداش را به تو دادم . (19) »
3- آزادی کنیز
انس بن مالک می گوید: نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزی از آن حضرت شاخه گلی را به حضرتش تقدیم کرد . امام حسین علیه السلام آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: «انت حرة لوجه الله; تو در راه خدا آزادی!» من به حضرت عرض کردم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزاد کردی؟ ! امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را در قرآن چنین ادب کرده و فرموده است: «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها» ; (20) «هرگاه به شما تحیتی گفته شد، پاسخ آن را به نیکوتر از آن یا مانند آن بدهید .» و سپس فرمود: تحیت بهتر، همان آزاد کردن اوست . (21)
4- تجلیل از یک آزاده
نام نیک موجب می شود که دیگران صاحب نام را تحسین کرده و در مورد او فال نیک بزنند . به این وسیله شخصیت او تقویت شده و روحیه اعتماد به نفس در او افزایش می یابد . به این جهت، نام نیک برای صاحب نام فرح انگیز و نشاط آور می باشد . والدین و مربیان دلسوز و آگاه در این مورد حساسیت خاصی داشته و در نامگذاریها کمال دقت را به عمل می آورند . زمانی که پیکر خونین حر در آخرین لحظات زندگی به روی زمین افتاده بود، امام حسین علیه السلام به بالین وی آمد . آن حضرت در حالی که با دستهای مبارک خود، صورت او را نوازش می داد و خاک و خون از چهره اش پاک می کرد، فرمود: «بخ بخ لک یا حر، انت حر کما سمیت فی الدنیا و الآخرة; به به! [احسنت] به تو ای حر! تو آزاد مردی چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده شدی .» سپس با تجلیل از مادر وی اضافه نمود: «والله ما اخطات امک اذ سمتک حرا، فانت والله حر فی الدنیا و سعید فی الآخرة; (22) به خدا سوگند! مادرت در این که تو را حر نامید، اشتباه نکرده است . به خدا قسم! تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود .»
سخنان عزت آفرین
امام حسین علیه السلام افزون بر اینکه در عمل سعی می کرد اطمینان به نفس را در وجود اشخاص زنده کند و حتی در یاری به محرومان و مستضعفان بیشتر از همه به حفظ آبرو، حیثیت و خدشه دار نشدن شخصیت آنان می اندیشید، در گفتارهای راهگشا و عزت بخش خود نیز به احیای کرامت انسانی و عزت افراد اهتمام خاصی داشت . این نوشتار را با سخنی حکیمانه از آن گرامی که حاکی از عزت نفس و روح تسلیم ناپذیر آن حضرت در مقابل ستمگران و متجاوزان به حقوق مسلمانان می باشد به پایان می بریم .
چنانکه می دانیم، گروهی از مردم، به خاطر فرار از مرگ به انواع ذلتها تن داده و به خاطر دو روز زندگی زودگذر دنیا برای همیشه عزت و کرامت خویش را فدا می کنند، اما حسین بن علی علیهما السلام در این مورد می فرماید:
«الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة والذلة و هیهات منا الذلة، یابی الله لنا ذلک و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام; ناپاک فرزند ناپاک، (عبیدالله بن زیاد) مرا در پذیرش یکی از دو راه مجبور کرده است; بین مرگ [با عزت] و [زندگی با] ذلت . اما هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسولش و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمی پسندد که اطاعت فرومایگان و پست فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم . (23) »
پی نوشت ها:
1) عیون الحکم و المواعظ، ص 439 .
2) تحف العقول، ص 483 .
3) حیاة الامام الحسین، ج 1، ص 181 .
4) کفایة الاثر، ص 234; معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 82 .
5) ترجمة الامام الحسن علیه السلام، ص 159 .
6) مقاتل الطالبین، ص 122; کشف الغمه، ج 1، ص 579 .
7) انعام/54 .
8) تحف العقول، ص 248 .
9) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 358 .
10) تحف العقول، ص 248 .
11) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 359 .
12) کافی، ج 2، ص 206; وسائل الشیعه، ج 16، ص 376 .
13) فرهنگ عاشورا، ص 386; معالی السبطین، ج 1، ص 220 .
14) مدینة المعاجز، ج 4، ص 214 .
15) ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360 .
16) تاریخ طبری، ج 4، ص 315 .
17) موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486 .
18) مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 222 .
19) موسوعة کلمات الحسین علیه السلام، ص 621 .
20) نساء/86 .
21) بحار الانوار، ج 44، ص 195 .
22) لواعج الاشجان، ص 147; لهوف، ص 192 .
23) لهوف ابن طاووس، ص 180 .
سایت حوزه نت
مولودی سرداران کربلا
مولودی سرداران کربلا
شده ذکر همه فرشتگان
سیدی یا حسین یا ثارالله
بر همه عاشقان مبارک است
جشن میلاد اباعبدالله
ذکر همه ی هستی و عالَمین
جانم یا حسین یا حسین یا حسین…
چهارمِ شعبانُ المعظّمْ
شادیِ دلها باشد بی قرین
عید جانباز است و مولودیِ
پسر حیدر و ام ّالبنین
بستیم عهد عاشقی با ابالفضل
جانم یا ابوفاضل یا ابالفضل…
آمده ثمر نخل عصمت
به آل پیغمبر نور دو عین
گویم با خوشحالی فرخنده باد
ولادت علیِ بن الحسین
هستی جلوه ی نور حقّ الیقین
جانم مولانا یا زین العابدین
سایت آوینی
بعث نور
بعثت نور
از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید
با نخستین حرف، قرآن کریم آمد پدید
صوت «اقرا باسم ربک» می رسد بر گوش جان
یا که از غار «حرا»، خُلق عظیم آمد پدید
نغمه «یا ایها المدثر» از جبرئیل بین
یک جهان رحمت به ما از آن کلیم آمد پدید
سید امّی لقب بر دست قرآن می رسد
یا به گمراهان، صراط مستقیم آمد پدید
قصه لولاک باشد شاهد گفتار من
یعنی امشب عالِمِ راز قدیم آمد پدید
در حرا بر مصطفی امشب شد از حق جلوه گر
آنچه اندر طور سینا بر کلیم آمد پدید
نغمه الله اکبر از حرا تا شد بلند
بت پرستان را به تن لرزش ز بیم آمد پدید
گر قریش او را یتیمی خواند، اما در جهان
بس شگفتی ها از این دُرِّ یتیم آمد پدید
منجی نوع بشر دارای آیات مبین
صاحب خلق خوش و لطف عمیم آمد پدید
بود اگر باغ جهان پژمرده از توفان جهل
حال بر این بوستان خرم نسیم آمد پدید
گشت مبعوث آن که عالم زنده شد از کیش او
فاش گویم مُحییِ عظم رمیم آمد پدید
حب و بغض او نشانی از بهشت و دوزخ است
قصه کوته، صاحب نار و نعیم آمد پدید
ثابت خراسانی
میوه بعثت رسول الله
کوتاه وزیبا
بعثت، انقلاب بزرگ بر ضد جهل، گمراهی، فساد و تباهی است.
مبعث، پیام آور عدالت و کرامت انسانی است.
پیام مبعث، خروج انسان از ظلمت و حرکت به سوی نور است.
بزرگ ترین و زیبا ترین ره آورد مبعث، قرآن کریم است.
بعثت، تجلی انوار الهی طلوع خورشید درخشان خاتمیت است.
عید سعید مبعث، آغاز راه رستگاری و طلوع تابنده مهر هدایت و عدالت، بر همگان مبارک باد.
بعثت محمد مصطفی(ص)، تفسیر چگونه زیستن برای انسان است.
معنویت و توجه به مبدأ آفرینش میوه بعثت رسول الله است.
بعثت، روز توحید و آزادگی است. روزی که با بعثت محمد(ص)، جهانی مبعوث شد.
بعثت، انفجار نور درخشان الهی، در ظلمات جهل و خرافات بود.
بعثت، نشانه مهرورزی خدا با خاکیان و باران رحمت بی حد او بر زمینیان است.
بعثت، امید انسان به فردایی روشن است.
بعثت، روز شکست اهریمن و شرک و روز جهانی شدن دین اسلام است.
بعثت، بهار آفرینش است.
حوزه نت