جهتدهی رهبر معظم انقلاب در عرصه مد و طراحی لباس
جهتدهی رهبر معظم انقلاب در عرصه مد و طراحی لباس
«شکل لباس، چه پوشیدن، چگونه پوشیدن و از کدام الگوی پوشش استفاده کردن، جزو مصادیق و نمونههای بارز فرهنگ عمومی جامعه است که در مسیر زندگی و حرکتهای آینده یک ملت در درازمدت تأثیر دارد. هیچ دستگاه قدرتمندی، بدون آنکه فرهنگ مردم و بینش آنها را اصلاح کند، نمیتواند در جامعهای، علم و کار، تلاش و سعی، نوآوری و تعامل خوب و برادرانه، معرفت به انسان، طبیعت و تاریخ و راههای زندگی را ایجاد کند. اینها صفاتی است که در صدر اسلام، از یک جماعت کوچک، یک ملت عظیم و مقتدر درست کرد. در حقیقت آنچه در آغاز، از پیشرفت و ترقی برای انسانها بهوجود آمد، ناشی از همین فرهنگ اسلامی بود.»۱
«ملت عظیم و مقتدر» حقیقت حقهای است که توسط اراده قوی و مسئولیتپذیر امام خمینی (رحمتاللهعلیه) و با اتکای به باورهای عمیق مردم، امکان یافت؛ باورهایی که نهال نوپای آن، پس از آن دوران طلایی، با خون أباعبدالله دگربار ریشه گرفت و امامان یکی پس از دیگری، باغبانش شدند اشکها را چون آب، مایه حیات آن معرفی کردند؛ و دست به دست، به صالحان پس از خود سپردند؛ تا آنکه باورها عمیق و قوی شد و صالحی از صالحان، امر را به نیابت عهدهدار شد. همه چیز به مدد عنایت صاحب این امر، حجه ابن الحسن العسگری
(عجلالله تعلی فرجه الشریف)، سامان گرفت تا جهان دگر بار شاهد عظمت و اقتدار ملت و سپس امتی با فرهنگ کارآمد اسلامی باشد.
مقام معظم رهبری نیز بهعنوان نقشهخوان بعدی این حرکت عظیم، عناصر متعددی را در ترویج و بارورکردن نهال مذکور، مؤثر میدانند که از آن جمله، عرصه هویتبخش هنر و جایگاه مغفولمانده طراحی لباس در آن است. ایشان معتقدند:
«هنر، زبان رسایی دارد. نه زبان علم، نه زبان معمولی و نه زبان موعظه، به رسایی زبان هنر نیست. یکی از رازهای موفقیت قرآن، هنریبودن آن است. فوقالعاده است؛ واقعا آن وقت مردم را مسحور کرد، والا اگر پیامبر اکرم بدون زبان هنری مینشست با مردم همینطور حرف میزد، البته عدهای علاقهمند پیدا میکرد، اما آن صاعقه، آن رعد و برق و آن توفان، دیگر بهوجود نمیآمد. این هنر است که این کارها را میکند. آثار هنری اینگونه است. یکی از چیزهای بسیار مهم در کارهای هنری که کمتر هم به آن توجه میشود، طراحی لباس است»
۲«بنده زمان ریاستجمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیه طرح لباس ملی را مطرح کردم و گفتم بیایید یک لباس ملی درست کنیم؛ بالأخره لباس ملی ما که این کت و شلوار نیست، البته من با کت و شلوار مخالف نیستم؛ خود من هم گاهی اوقات در ارتفاعات یا جاهای دیگر ممکن است کاپشن هم بپوشم؛ ایرادی هم ندارد، اما بالأخره این لباس ملی ما نیست. عربها، لباس ملی خودشان را دارند، هندیها، لباس ملی خودشان را دارند، اندونزیاییها لباس ملی خودشان را دارند، کشورهای گوناگون شرقی لباسهای ملی خودشان را دارند، آفریقاییها لباسهای ملی خودشان را دارند و در مجامع جهانی هر کس لباس ملی خود را دارد و افتخار هم میکنند. ما در جایی رییسجمهوری را دیدیم که لباس ملیاش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشیده بود! پاهای او هم لخت بود! یک دامن تقریبا تا حدود زانو و هیچ احساس حقارت هم نمیکرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شرکت میکرد، میآمد و میرفت و مینشست. این، لباس ملی اوست؛ ایرادی هم ندارد. ممکن است بهنظر من و شما هیچ منطقی هم نداشته باشد، اما لباسِ آنهاست و آن را دوست دارند. من و شما که ایرانی هستیم، لباسمان چیست؟ شما نمیدانید لباس ما چیست، البته من نمیگویم طرح این لباس حتما باید برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابدا. من میگویم بنشینید برای خودتان یک لباس طراحی کنید.»۳
«ما طراح داریم، خیاط داریم، هنرمند داریم؛ بنشینند برای زنمان، برای مردمان، یک لباس درست کنند و آن را الگو قرار دهند؛ این کارها را میشود کرد»۴
ایشان همچنین تعاریف و حدودی را در بحث گرایش جوانان به زیباسازی و نوگرایی اینگونه تبیین کردهاند که:
«جوان از زیبایی و زیباسازی خوشش میآید و دلش میخواهد که خودش هم زیبا باشد. این عیبی هم ندارد؛ یک امر طبیعی و قهری است؛ در اسلام هم منع نشده است، البته این شاید با مقوله نوگرایی مقداری تفاوت کند. نوگرایی امر عامتری است. آن چیزی که منع شده، فتنه و فساد است.
اگر بهصورت افراطی به شکل مُدپرستی درآید، این به فساد خواهد انجامید. اگر این مقوله زیباسازی و رسیدن به سر و وضع و لباس و امثال اینها، مشغله اصلی زندگی شود، انحراف و انحطاط است؛ مثل اینکه در دوره طاغوت، آن خانمهای اعیان و اشراف، پشت میز آرایش مینشستند. فکر میکنید چند ساعت مینشستند؟ شش ساعت! این واقعیت دارد و ما خبرهای دقیق داشتیم که شش ساعت مینشستند! یک انسان، این مدت برای آرایش صرفِ وقت کند که میخواهد مثلا به عروسی برود و موی سرش را، یا صورتش را اینطوری درست کند! اگر کار به این شکل درآید، انحراف و انحطاط است؛ اما فینفسه، رسیدن به سر و وضع و لباس، بدون اینکه در آن خودنمایی و تبرج باشد، عیبی ندارد.
در اسلام، تبرج ممنوع است. تبرج، یعنی همان خودنمایی زنان در مقابل مردان، برای جذب و فتنهانگیزی. این، یک نوع فتنه است و خیلی اشکالات دارد. اشکالش فقط این نیست که این دختر جوان، یا این پسر جوان به گناه میافتند، این اولیش است؛ شاید بتوانم بگویم کوچکترینش است؛ دنبالهاش به خانوادهها میرسد.
چون خانواده با عشق زنده است. اصلا بنای خانواده با عشق است. اگر این عشق - عشق به زیبایی، عشق به جنس مخالف - در صد جای دیگر تأمین شد، دیگر آن پشتوانه قویای که استحکام خانواده باید داشته باشد، از بین خواهد رفت و خانوادهها متزلزل میشود و به همین وضعی درمیآید که امروز متأسفانه در کشورهای غربی هست؛ بهخصوص در کشورهای اروپای شمالی و آمریکا»,۵
اما دو نکته مهمتری که هر دو رهبرمان روی آن خیلی بیشتر حساس بودند و از ناحیه آن بیشتر احساس خطر میکردند، مشکل جایگزینی تهاجم فرهنگی و تقلید فرهنگی بهجای فرهنگسازی و تبادل فرهنگی است؛ برای مثال مقام معظم رهبری چندین بار در سخنان خود، درباره استفاده دشمنان از این منفذ، برای حمله به فرهنگ اسلامی اینگونه هشدار دادند که:
«دشمنان اهداف فرهنگی هم دارند. به فرهنگ اسلامی کینه میورزند و با آن عناد دارند. فرهنگ اسلامی آراءِ روشنفکران اروپا را به چالش کشیده و لیبرالدمکراسی را که پرچم برافراشته غرب است، مورد تردید قرار داده است. فرهنگ اسلامی روح استقلالطلبی و رشادت را در جامعه بزرگ و یک میلیارد و چندصد میلیونی مسلمانان، ترویج میکند و این امر در حساسترین منطقه دنیا از لحاظ استراتژیک و منابع نفتی و زیرزمینی، شدت بیشتری دارد. فرهنگ اسلامی، این جامعه بزرگ را به فکر حیات مجدد خود انداخته است؛ بنابراین به آن کینه میورزند و قصد کوبیدن آن را دارند.
در سال گذشته نیز، وقتی روستاها و شهرهای افغانستان بر اثر موشکهای آمریکایی ویران میشدند و ملت مظلوم افغانستان زیر بمباران آمریکاییها دست و پا میزد، یک استراتژیست نظامی آمریکا گفت: اگر بهجای این موشکها، برای جوانان افغان لباس زیرِ زنانه و وسایل شهوترانی و پوششهای سبک غربی و آمریکایی بفرستید، بدون صرف این هزینهها میتوانید افغانستان را تصرف کنید و خرج تسلیحات در کیسهتان باقی میماند! بهجای بمب و موشک و راکت، سیدیهای پورنوگرافی و منظرهها و ادبیات مهیج شهوت را میان آنها ترویج کنید، آن وقت کار برای شما آسان میشود.
این یک سیاست اساسی است. این امر را دستکم نگیرید. بیستمیلیون دلار برای مبارزه با ایران هزینه تعیین کردند. مگر میتوان با صرف بیستمیلیون دلار با ایران مبارزه و بر آن غلبه کرد؟! آنها میلیاردها دلار خرج میکنند و برایشان هم میارزد.
سیاست امروز، سیاست اندلسیکردن ایران است!»۵
«هر ملتی باید اختیار تعیین فرهنگ، عادات و آداب مورد نظرش را داشته باشد.»۶
«شاگردیکردن در علم، به معنای تقلیدکردن در فرهنگ نیست؛ این نکته بسیار مهمی است. در زمان قاجاریه، اولینبار نشانهها و نمونههای فرهنگ غربی وارد کشور شد؛ ایرانیهای اعیانِ درباری آن روز که اولین قشرهایی بودند که با اروپاییها ارتباط برقرار کردند، نخستین چیزی که یاد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوه معاشرت آنها را یاد گرفتند. این خطِ اشتباه و خطا از همانجا ترسیم شد… چون آنها بهدلیلی باید چیزی به نام کراوات دور گردنشان ببندند - که البته ما نمیگوییم شما چرا کراوات میبندید؛ کراوات مال آنهاست - آیا ما هم باید از آنها تقلید کنیم؟ منطق ما برای اینکار چیست؟ چرا ما لباس و رفتار و آداب معاشرت و حرفزدن و حتی لهجه آنها را تقلید کنیم؟
این حرف اشتباه نشود با اینکه بنده با مُد و تنوع و تحول در روشهای زندگی مخالفم؛ نهخیر، مُدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر روی چشم و همچشمی و رقابتهای کودکانه نباشد، عیبی ندارد. لباس و رفتار و آرایش تغییر پیدا میکند، مانعی هم ندارد، اما مواظب باشید قبلهنمای این مُدگرایی بهسمت اروپا نباشد؛ این بد است. اگر مدیستهای اروپا و آمریکا در مجلاتی که مُدها را مطرح میکنند، فلانطور لباس را برای مردان یا زنانِ خودشان ترسیم کردند، آیا ما باید اینجا، آن را تقلید کنیم؟ این بد است. خودتان طراحی کنید و خودتان بسازید.»۷
«تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگیها و زبدهگزینی از فرهنگهای دیگر است؛ یک وقت هست که یک انسان با میل خود و برطبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگیاش یک نوع غذا، یک نوع دارو یا ماده لازمی را انتخاب میکند و آن را داخل جسم خودش میکند؛ این گزینش است، که چیز خیلی خوبی است؛ اما یک وقت هست که یک نفر را میخوابانند و مادهای را که نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، بهزور در حلقش میریزند، یا به او تزریق میکنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان کاری که با ملت ایران در طول سالهای متمادی کردند.»۷
«در تبادل فرهنگی، هدف، بارورکردن فرهنگ ملی و کاملکردن آن است، اما در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشهکنکردن فرهنگ ملی و ازبینبردن آن است.
تبادل فرهنگی در هنگام قوت و روزگار توانایی یک ملت انجام میگیرد، ولی تهاجم فرهنگی در دوران ضعف یک ملت است.
روشنفکری ایران، متأسفانه بیمار و وابسته متولد شد. چند نفری هم که آدمهای سالم و خالصی بودند، گم شدند. بقیه، وابسته بودند. کسی که بهنفع فرهنگ غربی - یعنی درحقیقت، بهنفع سلطه غرب بر ایران - و بهنفع استعمار بهوسیله انگلیس، در آن روز بزرگترین قدم را برداشت، رضاخان بود. شما ببینید این کارها در وضع امروز چقدر رسواست، که پادشاهی بیاید و یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند! اینها آمدند و یکباره گفتند: این لباس قدغن است! چرا؟ چون با این لباس، نمیشود عالِم شد! عجب! ما بزرگترین دانشمندانمان - دانشمندان ایرانی که امروز آثارشان هنوز در اروپا تدریس میشود - با همین فرهنگ و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تأثیری دارد؟ این چه حرفی است؟! چنین منطق مسخرهای را مطرح کردند. لباس یک ملت را عوض کردند. چادر زنان را برداشتند. گفتند: «با چادر نمیشود که یک زن، عالم و دانشمند شود و در فعالیت اجتماعی شرکت کند.» من سؤال میکنم: با برداشتن چادر، در کشور ما، چقدر زنان در فعالیت اجتماعی شرکت کردند؟ مگر فرصتی داده شد برای اینکه زنان ما، در دوران رضاخان و پسر رضاخان، در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند؟! به مردان هم فرصت داده نمیشد؛ آن روز که زنان ایران وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دو دست توانای خود، بلند کردند و مردان این کشور را بهدنبال خودشان به میدانهای مبارزه کشاندند، با همان چادر به میدانها آمدند. چادر چه تأثیر منفیای دارد؟! لباس چه تأثیری دارد در اینکه مانع شود از فعالیت یک زن یا یک مرد؟!» ۸
«مفهوم تجدد نیز در کشور ما بیمار و معیوب و معلول متولد شد… در قاموس متجددین کشور ما «تجدد» بهمعنای تقلید از غرب بود. تقلید یعنی چه؟ یعنی شما بروید لباس کهنه کسی را بخرید و در روز عید بهعنوان لباس نو تنتان کنید. تفکرات قرن نوزدهمی فرانسه و انگلیس و بقیه مناطق اروپا وارد ایران شد. صد سال از بروز این تفکرات گذشته بود، اشکالات و خدشهها و نسخها و ردهای فراوانی هم بر آن وارد شده بود؛ تازه آقایان متجدد ایرانی، آن روز رفتند سراغ همان تفکرات، همان روشها و حتی همان منشهای شخصیتی ظاهری؛ یعنی لباسپوشیدن، ریشگذاشتــن، سبیلگذاشتــــن و زلفگذاشتن. داگلاسْنامی در یک گوشه فرنگ پیدا شده بود و سبیلش را به شکل خاصی اصلاح کرده بود؛ در ایران این سبیل شد مُد! زمان جوانی ما، بیتلها خط ریش کج میگذاشتند؛ جوانهای ما بعد از آنکه سالها از بروز چنین پدیدهای گذشته بود، از آنها تقلید میکردند! این، تجدد است؟! این، قهقرا رفتن و عقبگرد است؛ اینکه تجدد نیست.
البته مخالفتهایی هم که با این تجددها میشد، سطحی بود؛ این را هم به شما بگویم. نوع مخالفتی که با تجدد در ایران پیدا شد… بنده آن را نمیپسندم؛ چون سطحی برخورد میکردند. زمان جوانی ما شعرهای عوامانهای معروف بود. میگفتند:
با کارد و چنگال میخورند آب را، مسخره کردهاند همه طلاب را. چون معتقد بودند که آن وقت مثلا روحانیون مخالف غذاخوردن با کارد و چنگال هستند؛ اینها هم از لج آنها میخواهند آب را هم با کارد و چنگال بخورند! نه آن تجدد، تجدد بود؛ نه آن مواجهه و مقابله با تجدد، صحیح و عمیق و منطقی بود.
تجدد و نوگرایی حقیقی و بازکردن میدانهای تازه زندگی، مطلوب اسلام است؛ اصلا اسلام این را از انسان خواسته؛ این به برکت تأمل، تعمق، کار درست، کار فکری، تلاش عملی، مجاهدت، استقبال از کار و از خطر در همه میدانها، و همتها را بلندکردن بهدست میآید»,۹
نکته بسیار جالب و قابل توجهی که رهبر معظم انقلاب در مورد تسری مدها و آرایشهای عجیب، در کشورهای پذیرنده مد مطرح میکنند، حاکی از تسلط همهجانبه و نگاه تحلیلی ایشان در این مسئله است. ایشان در کنار اینکه متروککردن لباس و غذای ملی و همچنین حلکردن موسیقیهای ایرانی در موسیقیهای غربی را باعث پاکشدن بخشهایی از فرهنگ و تاریخ یک ملت میدانند۱۰، در جایی دیگر اشاره میکنند که:
«در کشورهای غربی و بیشتر از همه در آمریکا، حدود سهچهار دهه پیش: یک مشت جوان بر اثر واخوردگی از شرایط اجتماعی، دچار حرکتهایی شدند، که البته تا امروز هم ادامه دارد. در زمان ما مظهر این افراد، بیتلها بودند که با آرایش عجیب و غریب و با نوعی موسیقی شبیه موسیقی پاپ - که الان در دنیا معمول است - ظاهر میشدند. بنده بعد از انقلاب به الجزایر رفتم. در خیابان ماشین ما عبور میکرد. یک وقت دیدم پسر جوانی نصف موی سرش را تراشیده و نصف دیگر را باقی گذاشته است. هرچه من نگاه کردم، دیدم این آرایش، هیچ زیبایی ندارد. مشخص بود او از کسانی تقلید کرده است. در الجزایر، فشار صنعتی و فشار ابزار تولید و تکنیک بر زندگی مردم اصلا آنقدر نیست که یک جوان، احساساتی را پیدا کند که در آمریکا یا انگلیس یا در جای دیگر پیدا میکرد؛ اما چون دیده بود آنها انجام دادهاند، او هم انجام میداد. بنده با این چیزها مخالفم و دوست نمیدارم جوان ما اینطوری حرکت کند و دختر و پسرِ ما دائم چشمشان به آنها باشد.» ۳
با مرور حدود و جهتهای تعیینشده در این مقاله میتوانیم علل پیشرفتها و عقب ماندگیهایمان در عرصه هویت فرهنگی، که امانت الهی و ثمره مجاهدت پیامبران، امامان، صالحان و شهدا بوده را بهراحتی دریابیم؛ و بدانیم که گاهی اوقات، تلاش کوچکی حتی در زمینه طراحی لباس، میتواند مجاهدتی بزرگ در مسیر حق به حساب آید
منابع:
۱. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار وزیر و مسئولان «وزارت ارشاد» و «اعضای شوراهای فرهنگ عمومی کشور» ۱۹/۰۴/۱۳۷۴
۲. بیانات در دیدار با جوانان به مناسبت هفته جوان ۰۷/۰۲/۱۳۷۷
۳. بیانات در دیدار جوانان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان ۱۷/۰۴/۱۳۸۳
۴. بیانات در دیدار با اعضای «گروه اجتماعی» صدای جمهوری اسلامی ایران ۲۹/۱۱/۱۳۷۰
۵. بیانات در دیدار جوانان سیستان و بلوچستان ۰۶/۱۲/۱۳۸۱
۶. دیدار زائران و مجاوران بارگاه ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) با رهبر انقلاب ۰۳/۰۱/۱۳۷۴
۷. بیانات در جمع کارکنان سازمان صداوسیما ۲۸/۰۲/۱۳۸۳
۸. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار وزیر، معاونین و رؤسای مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور ۲۱/۰۵/۱۳۷۱
۹. بیانات در دیدار دانشجویان بسیجی ۰۵/۰۳/۱۳۸۴
۱۰. دیدار جمعی از فرهنگیان و دانشگاهیان آذربایجان شرقی با رهبر انقلاب ۰۹/۰۵/۱۳۷۲
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامیhttp://www.irdc.ir/fa/content/۲۹۰۶۵/default.aspx