در مدح توای مظهر اضداد چه گوييم بالاست مقام تو و گفتار قصير است
6. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«هذا على بن ابیطالب لحمه لحمى و دمه دمى و هو منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى یا ام سلمة هذا على امیرالمؤمنین و سید المسلمین و وصیى و عیبة علمى و بابى الذى اوتى منه و معى فى السنام الا على یقتل القاسطین و الناکثین و المارقین؛ حموینى از ابن عباس نقل کرده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به ام سلمه فرمود: این على بن ابیطالب است که گوشت او گوشت من و خون او خون من است و او از من مانند هارون از موسى است جز این که پس از من پیغمبرى نخواهد آمد، ایام سلمه این على است که امیر مؤمنین و سرور مسلمین و وصى من بوده و گنجینه علم من و باب علم من است که کسى به من نرسد مگر از آن باب و در درجات عالیه بهشت با من خواهد بود و با قاسطین و ناکثین و مارقین (معاویه و اصحاب جمل و خوارج) خواهد جنگید. (غایة المرام باب 8 حدیث 6 و 38)
7. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«عن ابى ایوب انصاریان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قال لفاطمة: اما علمتان الله اطلع الى اهل الارض فاختار منهم اباک فبعثه نبیا، ثم اطلع الثانیة فاختار بعلک فاوحى الى فانکحته و اتخذته وصیا؛ بو ایوب انصارى گوید که رسول خدا صلى الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود: آیا نمیدانی که خداوند به مردم روى زمین نگریست و از میان همه آنها پدرت را انتخاب کرده و به پیغمبرى مبعوث فرمود، آنگاه بار دوم نگریست شوهرت را اختیار کرد و به من وحى فرستاد که ترا به او تزویج نموده و او را جانشین (خود) قرار دهم».(کفایة الطالب ص)
8. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«ان وصیى على بن ابیطالب و بعده سبطاى الحسن و الحسین تتلوه تسعة ائمة من صلب الحسین، قال یا محمد (صلى الله علیه و آله) فسمهم لى، قال اذا مضى الحسین فابنه على، فاذا مضى على فابنه محمد، فاذا مضى محمد فابنه جعفر فاذا مضى جعفر فابنه موسى، فاذا مضى موسى فابنه على، فاذا مضى على فابنه محمد فاذا مضى محمد فابنه على، فاذا مضى على فابنهالحسن، فاذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدى فهؤلاء اثنا عشر؛ شیخ سلیمان بلخى در کتاب ینابیع المودة از کتاب فرائد السمطین نقل میکند که یک یهودى خدمت رسول اکرم شرفیاب شد و ضمن سؤالاتى از اوصیاى آن حضرت پرسید پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: وصى من على بن ابیطالب است و پس از او دو نواده من حسن و حسین و دنبال آن نه امام از صلب حسین هستند.
یهودى عرض کرد یا محمد (ص) براى من آنها را نام ببر، فرمود چون حسین بگذرد پسرش على و چون على بگذرد پسرش محمد و چون محمد بگذرد پسرش جعفر و چون جعفر بگذرد پسرش موسى و چون موسى بگذرد پسرش على و چون على بگذرد پسرش محمد و چون محمد بگذرد پسرش على و چون على بگذرد پسرش حسن و چون حسن بگذرد پسرش حجت مهدى (ع). پس اوصیاى من این دوازده نفرند. در این حدیث علاوه بر تعداد أئمه اطهار (ع) صریحاً نام آنان نیز ذکر شده است. (ینابیع المودة ص)
9. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«علماى عامه و خاصه به طرق مختلفه نقل کردهاند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: على مع الحق و الحق مع على؛ على همیشه همراه با حق بوده و حق هم با على است) بحرانى در غایة المرام پانزده حدیث از عامه و یازده حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است. (غایة المرام باب 360 ـ 361)
10. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«از ابن عباس و دیگران نقل شده است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مَثل اهل بیتى مَثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق؛ مثل خاندان من داستان کشتى نوح است هر که سوار آن شد نجات یافت و هر که تخلف نمود غرق گردید». (حلیة الاولیاء جلد 4 ص 306 ـ ذخائر العقبى ص 20) شبهاى پیشاور ص 227
11.قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«در کتب معتبره عامه و خاصه با اختلاف کمی در کلمات و الفاظ نقل شده است که هنگامی که رحلت رسول اکرم نزدیک شد فرمود: انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى و انهما لمن یفترقا حتى یردا على الحوض؛ من در میان شما دو چیز بزرگ و وزین میگذارم کتاب خدا و عترتم را و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.
حدیث ثقلین از احادیث مسلم و قطعى است که به سندهاى بسیار و عبارات مختلفى روایت شده و سنى و شیعه به صحتش اعتراف و اتفاق دارند و از این حدیث و امثال آن چند مطلب مهم استفاده میشود:
1- همچنان که قرآن تا قیامت در بین مردم باقى میماند عترت پیغمبر نیز تا قیامت باقى خواهد ماند یعنى هیچ زمانى از وجود امام و رهبر حقیقى خالى نمیگردد.
2- پیغمبر اسلام به وسیله این دو امانت بزرگ تمام احتیاجات علمى و دینى مسلمین را تأمین نموده و اهل بیتش را به عنوان مرجع علم و دانش به مسلمین معرفى کرده و اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است.
3- قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانى حق ندارد از علوم اهل بیت اعراض کند و خودش را از تحت ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
4- مردم اگر از اهل بیت اطاعت کنند و به اقوال آنها تمسک جویند گمراه نمیشوند و همیشه حق در نزد آنها است.
5- جمیع علوم لازمه و احتیاجات دینى مردم در نزد اهل بیت موجود است و هر کس از آنها پیروى نماید در ضلالت واقع نمیشود و به سعادت حقیقى نائل میگردد یعنى اهل بیت از خطاء و اشتباه معصومند و به واسطه همین قرینه معلوم میشود که مراد از اهل بیت و عترت تمام خویشان و اولاد پیغمبر نیست بلکه افراد معینى میباشند که از جهت علوم دین کامل باشند و خطاء و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد تا صلاحیت رهبرى داشته باشند و آنها عبارتند از على علیه السلام و یازده فرزندش که یکى پس از دیگرى به امامت منصوب شدهاند. (مناقب ابن مغازلى ص 234ـ مستدرک صحیحین جلد 3 ص ، 109شیعه در اسلام پاورقى ص 116 تألیف علامه طباطبائى).
12.رسول اکرم (ص) در اوائل بعثت به فرمان خداى تعالى اقوام نزدیک خود را جمع نموده و رسالت خویش را به آنان ابلاغ فرمود و در همان مجلس اعلام نمود که هر کس از شما در پذیرفتن دعوت من سبقت جوید او پس از من جانشین من خواهد بود، از میان تمام آنان فقط على (ع) دعوت آن حضرت را پذیرفت و رسول اکرم (ص) فرمود: انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى. (تو برادر و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من هستى) این حدیث از مهمترین احادیثى است که در مورد خلافت على (ع) هر گونه عذر و بهانه را از میان بر میدارد زیرا پیغمبر اکرم (ص) خلافت على (ع) را توأم با نبوت خود در همان موقع ابلاغ فرموده است و این مطلب تقریباً در تمام کتب تاریخ و تفسیر و حدیث اهل سنت ذکر شده است. (تاریخ ابى الفداء جلد 1 ص 216 ـ کفایة الطالب ص 205 ـ تاریخ طبرى ج 2 ص 217)
13. احمد بن حنبل و شیخ سلیمان بلخى و ابن صباغ مالکى و دیگران نوشتهاند که پیغمبر (صلى الله علیه و آله) به على (ع) فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛ یعنى تو از من به منزله هارونى از موسى جز این که پس از من پیغمبرى نخواهد بود، بحرانى در کتاب غایة المرام یکصد حدیث از عامه و هفتاد حدیث از خاصه در این مورد نقل کرده است. (ینابیع المودة ص50 ـ فصول المهمة ص 125)
14. علماء و مفسرین از عامه و خاصه نوشتهاند که پیغمبر اکرم (ص) موقع مراجعت از حجة الوداع در غدیر خم توقف نموده و پس از ایراد خطبه به مردم فرمود آیا من نسبت به شما اولى به تصرف نیستم؟ عرض کردند چرا؟ فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه؛ هر کس که من مولا و صاحب اختیار او هستم این على مولاى او خواهد بود» و بدین ترتیب او را به ولایت و پیشوائى مردم منصوب گردانید. (ذخائر العقبى ص 67 ـ مناقب ابن مغازلى ص 16 ـ 26).
15. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«ان علینا منى و انا منه و هو ولى كل مؤمن بعدى؛ على از من و من هم از او هستم و او ولى هر مؤمنى است.» (كنوز الحقایق ص 37 ـ ذخائر العقبى ص 68)
16. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«لكل نبى وصى و وارث و ان علیا وصیى و وارثى؛ براى هر پیغمبرى جانشین و وارثى است و البته جانشین و وصى من هم على است.» (الریاض النضرة جلد 2 ص 178 نقل از فضائل الخمسه(
17. «من اطاعنى فقد اطاع الله و من عصانى فقد عصى الله، و من اطاع علیا فقد اطاعنى و من عصى علیا فقد عصانى هر كس مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كرده است و هر كه مرا نافرمانى كند خدا را نافرمانى كرده است، و كسی كه على را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كه على را نافرمانى كند مرا نافرمانى كرده است».( مستدرك صحیحین جلد 3 ص 126)
18. «انا و على حجة الله على عباده؛ من و على حجت خداوندیم بر بندگانش».( كنوز الحقائق ص 43)
19. «على مع القرآن و القرآن مع على لا یفترقان حتى یردا على الحوض؛ على با قرآن و قرآن با على است آن دو از هم جدا نمیشوند تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند».( صواعق ابن حجر ص 74)
20. «ما انا سددت ابوابكم و فتحت باب على و لكن الله فتح باب على و سد ابوابكم؛ (رسول اكرم فرمود در خانههاى ابوبكر و عمر و عباس بن عبدالمطلب و دیگران را كه به مسجد باز میشد مسدود كردند و فقط در خانه حضرت امیر را باز گذاشتند، عباس بن عبدالمطلب علت این امر را از حضرتش پرسید پیغمبر (ص) چنین فرمود) من درهاى خانههاى شما را نبستم و در خانه على را باز نگذاشتم و لكن خداوند درهاى شما را مسدود كرد و در خانه على را باز گذاشت». (كنز العمال جلد 6 ص 408)
21. «ان الله جعل ذریة كل نبى فى صلبه و جعل ذریتى فى صلب على بن ابیطالب؛ خداوند نسل و اولاد هر پیغمبرى را در صلب او قرار داد و ذریه مرا در صلب على بن ابیطالب گذاشت».( فیض القدیر جلد 2 ص 223 ـ مناقب ابن مغازلى ص 49)
22. «یا علیانت اول المؤمنین ایمانا و اول المسلمین اسلاما و انت منى بمنزلة هارون من موسى؛ یا على تو اولین كسى هستى از مؤمنین كه ایمان آوردى و اولین كسى از مسلمین هستى كه اسلام آوردى و نسبت تو به من به منزله هارون است به موسى». (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 3 ص 258)
23. «انت اخى فى الدنیا و الآخرة؛ (رسول اكرم (ص) میان هر دو نفر از اصحابش عقد اخوت بست. على علیه السلام در حالی كه چشمانش اشک آلود بود آمد و عرض كرد یا رسول الله میان اصحاب عقد اخوت برقرار كردى و مرا با كسى برادر ننمودى پیغمبر (ص) فرمود) تو در دنیا و آخرت برادر منى». (مناقب ابن مغازلى ص 37 ـ كفایة الطالب ص 194)
24. «انا سید النبیین و على سید الوصیین و ان اوصیائى بعدى اثنى عشر اولهم على و آخرهم القائم المهدى علیه السلام؛ من سرور انبیاء و على سرور اوصیاء است و البته اوصیاى من پس از من دوازده نفرند كه اولى آنها على و آخرشان قائم مهدى میباشد». (در این حدیث علاوه بر خلافت على علیه السلام به خلافت ائمه دیگر نیز اشاره شده است.( ینابیع الموده ص 445)
25. «من احب علیا فقد احبنى و من ابغض علیا فقد ابغضنى و من اذى علیا فقد اذانى و من اذانى فقد اذى الله؛ هر كه على را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كه على را دشمن بدارد با من دشمنى كرده است و كسی كه على را اذیت كند مرا آزار رسانده و هر كه مرا آزار رساند خدا را آزار نموده است». (ریاض النضرة جلد 2 ص 166)
26. «حب على بن ابیطالب یأكل السیئات كما تأكل النار الحطب؛ دوستى على بن ابى طالب بدیها را میخورد (از بین مىبرد) همچنان كه آتش هیزم را میخورد (میسوزاند)». (تاریخ بغداد جلد 4 ص 194)
27. «انا مدینة العلم و على بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب؛ من شهرستان علم هستم و على هم دروازه آنست پس هر كه علم را بخواهد باید از در آن وارد شود». (مناقب ابن مغازلى ص 83 ـ جامع الصغیر سیوطى، جلد 1 ص 374)
28. «یا على خلقت انا و انت من شجرة، فانا اصلها و انت فرعها و الحسن و الحسین اغصانها فمن تعلق بغصن منها ادخله الله الجنة؛ رسول اكرم (ص) به على (ع) فرمود من و تو از یك درختى آفریده شدهایم كه من ریشه آن درخت و تو فرع (تنه) آن هستى و حسن و حسین شاخههاى آن میباشند پس هر كس به یكى از آن شاخهها بیاویزد خداى تعالى او را داخل بهشت گرداند. (كفایة الطالب صفحه 318)
29. «انت سید فى الدنیا و سید فى الآخرة، من احبك فقد احبنى و حبیبى حبیب الله و عدوك عدوى و عدوى عدو الله عز و جل، ویل لمن ابغضك من بعدى؛ عبدالله بن عباس گوید نبى اكرم صلى الله علیه و آله به على بن ابى طالب نگاه كرد و فرمود: تو در دنیا سرورى و در آخرت سرورى، هر كس ترا دوست دارد مرا دوست داشته و دوست من دوست خداوند است و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداوند عز و جل است، واى به حال آن كه پس از من ترا دشمن بدارد». (مناقب ابن مغازلى صفحه 103)
30. «على یوم القیامة على الحوض لا یدخل الجنة الا من جاء بجواز من على بن ابى طالب؛ مجاهد از ابن عباس نقل میکند كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: على در روز قیامت كنار حوض است كسى به بهشت داخل نمیشود مگر این كه از على بن ابى طالب جوازى آورده باشد. (ریاض النضرة جلد 2 صفحه 177)
31. «لا یجوز احد الصراط الا من كتب له على الجواز ؛ قیس بن حازم گوید ابوبكر و على بن ابى طالب به هم برخورد كردند ابوبكر تبسم نمود على (ع) فرمود چه شده كه تبسم كردى؟ ابوبكر گفت از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم كه میفرمود: احدى از صراط نمیگذرد مگر كسى كه على براى او جواز نوشته باشد» (ریاض النضرة جلد 2 ص 166)
32. «حبك ایمان و بغضك نفاق و اول من یدخل الجنة محبك و اول من یدخل النار مبغضك؛ ابو سعید خدرى گوید رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود دوستى تو ایمان و دشمنى تو نفاق است و اول كسی كه داخل بهشت میشود دوستدار تو و اول كسی كه داخل دوزخ گردد دشمن تست.
(فصول المهمه، صفحه 127)
33. «النظر الى وجه على بن ابى طالب عبادة و ذكره عبادة ولا یقبل ایمان الا بولایته و البرائة من اعدائه؛ عمار و معاذ و عایشه از پیغمبر (ص) نقل میکنند كه فرمود: نگاه كردن به صورت على عبادت است و ذكر او عبادت است و ایمان كسى پذیرفته نمیشود مگر به ولایت او و تبرى جستن از دشمنانش». (مناقب ابن شهر آشوب جلد 2 صفحه 5)
34. «عنوان صحیفة المؤمن حب على بن ابیطالب؛ دیباچه و عنوان نامه عمل مؤمن حب على بن ابیطالب است». (جامع الصغیر جلد 2 صفحه 145 ـ مناقب ابن مغازلى صفحه 243)
35. «ألا ادلكم على من اذا استرشد تموه لن تضلوا و لن تهلكوا؟ قالوا بلى یا رسول الله، قال هو ذا و اشار الى على بن ابیطالب علیه السلام ثم قال و اخوه و ازروه و اصدقوه و انصحوه فان جبریل اخبرنى بما قلت لكم ؛ زید بن ارقم گوید ما هنگامی كه در خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله نشسته بودیم فرمود: آیا شما را راهنمائى نكنم به كسى كه چون از او استرشاد كنید هرگز گمراه نشوید و هرگز به هلاكت نیفتید؟ گفتند چرا یا رسول الله! فرمود آن كس اینست و اشاره به على بن ابیطالب نمود و سپس فرمود با او برادرى كنید و یاریش نمائید و او را محب صادق و دوست راستین باشید زیرا آنچه را كه )درباره وى) به شما گفتم جبرئیل به من خبر داد».( مناقب ابن مغازلى صفحه 245)
36. «هذا على بن ابیطالب لحمه لحمى و دمه دمى و هو منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى یا ام سلمة هذا على امیرالمؤمنین و سید المسلمین و وصیى و عیبة علمى و بابى الذى اوتى منه و معى فى السنام الا على یقتل القاسطین و الناكثین و المارقین؛ حموینى از ابن عباس نقل كرده است كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به ام سلمه فرمود: این على بن ابیطالب است كه گوشت او گوشت من و خون او خون من است و او از من مانند هارون از موسى است جز این كه پس از من پیغمبرى نخواهد آمد، ایام سلمه این على است كه امیر مؤمنین و سرور مسلمین و وصى من بوده و گنجینه علم من و باب علم من است كه كسى به من نرسد مگر از آن باب و در درجات عالیه بهشت با من خواهد بود و با قاسطین و ناكثین و مارقین (معاویه و اصحاب جمل و خوارج) خواهد جنگید». (غایة المرام باب 8 حدیث 6 و 38)
37. «قیل یا رسول الله من صاحب لواك فى الآخرة؟ قال: صاحب لواى فى الدنیا على بن ابیطالب؛ جابر بن سمرة گوید گفته شد یا رسول الله صاحب پرچم تو در آخرت كیست؟ فرمود على بن ابیطالب كه در دنیا حامل لواى من است». (مناقب ابن مغازلى ص 200 ـ مناقب خوارزمى ص 250)
38. «حق على على المسلمین كحق الوالد على ولده؛ حق على علیه السلام بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است». (لسان المیزان جلد 5 ص 399 ـ مناقب ابن مغازلى ص 48)
39. اگر تمامی مردم بر دوستداری علی جمع میشدند خداوند آتش جهنم را خلق نمیکرد. (بحارالانوارج 32 ص 428)
40. هنگامی که درشب معراج مرا به آسمانها بردند دیدم که برپایه عرش نوشته شده بود هیچ معبودی نیست جز خدای یکتا، محمد رسول خداست، او را به وسیله علی تأیید کردم و به وسیله علی یاری دادم (مناقب خوارزمی ص 328)
41.کسی که در حق علی شک کند کافر است. (بحارالانوار ج 38 ص 135)
42. احدی از پل صراط عبور نخواهد کرد مگر کسی که علی برای او جواز عبور بنویسد. (الریاض النصره ج 3 ص 137)
43. دروغ گفته است هرکس گمان میکند مرا دوست دارد در حالی که با علی دشمن است. (تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 268)
44. ضربت علی در روز خندق برتراست از تمام عبادتهای جن وانس تا روز قیامت. (ینابیع الموده ج 1 ص 282)
45. اگر تمام درختان قلم و دریاها مرکب و همه جنیان شمارشگر و همه انسانها نگارشگر باشند قادر به شمارش فضائل علی نخواهند بود. (مناقب خوارزمی ص 32)
صفحات: 1· 2