#من_انقلابیم #به_قلم_خودم #سردار_سلیمانی
#من_انقلابیم
#به_قلم_خودم
#سردار_سلیمانی
چرا سردار به این نقطه رسید؟ شاید دلایل متعددی برای این سوال بتوان یافت اما به نظر می رسه دو نفر بیشترین سهم را در این قضیه دارند اول مادر سردار که با تربیت صحیح فرزندشان توانستند پایه های اعتقادی ایشان را پایه گذاری نمایند و فرزندی صبور، شجاع و ولایی تربیت نمایند و اما نفر دوم همسر ایشان هستند که تاکنون کمتر درمورد ایشان صحبت شده و اگر همسر سردار با ایشان همراه نبودند چگونه ایشان به راحتی و با خیال آسوده به جنگ می رفتند. ایشان بودند که در تمام سختیهای و مشقت های زندگی در کنار سردار بودند و فرزندانی عاشق اهل بیت تربیت کردند.
آری سردار پشتوانه قوی در خانه داشت که توانست در میدان جنگ با روحیه ای قوی بر دشمنان اسلام غلبه نماید. سهم همسر سردار سلیمانی از این همه پیروزها و سربلندی ها کمتر از خود سردار نیست.
دو زن باعث اوج یک مرد شدند مردی که باعث بیداری میلیون ها انسان شد و این یعنی هدف والا و واقعی برای یک زن شیعی.
درد دل با اقا امام زمان عج
#به_قلم_خودم
درد دل با اقا امام زمان عج
اقا جان ناامیدانه نیست ولی ما هم جزیی از ان رفته ها می شویم ولی خبری از شما نشد چقدر امدند و رفتند و تو دیدی و انها ندیدن تو را. حسرتها به دلمان مانده اقا جان. من که لیاقت این حرف را ندارم ولی به خاطر پیران عابدت،جوانان صالحت و کودکان معصومی که چشمانشان از اشک فراق تو خشک شد ولی نیامدی. چه قفلی هست که کسی نتواند ان را باز کند. خدایا تو را به حق بی بی فاطمه زهرا س فرج مولایمان را در روز اغاز امامت قرار بده.
در سختیها چه کنیم
در سختیها چه کنیم:
بسیاری از مواقع پیش میاد که واقعا کلمه ی به اخر خط رسیدم،دیگه بریدم، همه ی درها به روی من بسته شده و …به زبان میاریم.
چقدر خوبه از تجربیات بزرگان استفاده کنیم تا ان لحظات سخت برای ما راحت تر سپری شود.
به سراغ اتفاقات زندگی افرادی برویم که مشکلات و سختیهای زیادی در زندگی را تحمل می کنند مسلما کمی ارام می شویم.
خواندن نماز و قران بسیار ارامش بخش است.
رفتن به حرم معصومین ع و یا امام زادگان و دردل کردن با انها بسیاری از دردها را التیام می دهد.
نامه نوشتن برای خدا،امام زمان عج و … بسیار مجرب است.
اگر امکان دارد به دیدار بزرگان،علما و یا افراد خوب و متدین برویم کلام انها اثر گذار است.
سعی کنیم از ان فضا و حالتی که قرار داریم دور شویم و اجازه ندهیم تفکرات منفی فشار بیاورد و بر ما چیره شود.
خواندن کتابهای اخلاقی و پنداموز به ویژه در خصوص مذمت دنیا و سختیهایی که در دنیا انسان باید تحمل کند.
چهار چیز است که هر کس دارای ان ها باشد اسلامش کامل شده است
#به_قلم_خودم
امام صادق علیه السلام چهار چیز است که هر کس دارای ان ها باشد اسلامش کامل شده است هر چند سر تا پا گناه باشد خداوند او را بیامرزد. ان چهار چیز عبارت است از: راستگویی،حیا،امانتداری،خوش اخلاقی
نکات: اگر راستگویی و صداقت نباشد و دروغ در کار باشد هیچ کاری درست به سرانجام نمی رسد و به خیر ختم نمی شود.
اگر حیا در زندگی نباشد انسان در معرض هر کاری قرار می گیرد بدون اینکه آبرو و حیثیتش مهم باشد.
همه چیز زندگی ما امانت است اگر امانتداری نباشد انسان نمی تواند به انچه که خداوند به عنوان امانت در دست او گذاشته به خوبی محافظت کند و بد عهدی و بدقولی می کند.
اگر اخلاق خوش نداشته باشیم هر چقدر هم زحمت بکشیم با یک عصبانیت همه چیز را خراب می کنیم همانگونه که سرکه عسل را خراب می کند.
از این رو حضرت پایه و اساس چهار اعمال که می تواند اسلام انسان را تضمین نماید بیان می دارند.
حالا فردا انجام میدیم
حالا فردا انجام میدیم
چقدر این کلمه بین ماها می چرخه و اصلا نمی دونیم فردایی هست یانه؟هیچ چیز به اندازه لحظه لحظه عمر انسان باارزشتر نیست چرا به راحتی آن را از دست می دهیم. امام صادق (علیه السلام)فرمودند: زیانکار کسی است که عمرش را لحظه به لحظه بر باد می دهد.
هر ساعتی باید برای کاری تنظیم شود و اینکه اجازه ندهیم فرصتها به راحتی از دست بروند چقدر از روز به کارهای مفید و سودمند می گذرد و چقدر آن به بطالت.هر کاری که صحیح و مناسب است نباید درنگ کرد و سریع انجام داد نمی دانیم شاید فردا پشیمان شدیم به خصوص درکارهای خیر که شیطان انسان را منصرف می کند.
وقت خود رابه کارهایی که سودی ندارد تلف نکنیم. چقدر وقت خود را در شبکه های اجتماعی، تلویزیون می گذرانیم در حالیکه می توان همین وقت را تقسیم کرد و با رسیدگی به خانواده(پدر و مادر، همسر و فرزندان) گذراند.
چقدر کارهای انباشته شده ای که به فردا موکول می کنیم نه فردا بلکه هیچ گاه انجام نمی شود.هر لحظه و ساعتی فقط برای همان لحظه و ساعت تنظیم شده پس همیشه در حال، زندگی کنیم نه در گذشته و کارهای انجام نشده و نه در آینده که فردا انجام می دهیم.
مراقب باشیم دلی نشکند
مراقب باشیم دلی نشکند این روزها خیلیها با مشکلات مالی، خانوادگی، جسمی و روحی مواجه هستند اگر مانتوی گرانی میپوشیم ببینیم توی کلاس چند نفر مدتهاست حتی یه مانتوی ساده هم نخریدند بپوشند اگر از مسافرتها می گیم شاید خیلیها سالهاست جایی نرفتند اگر از اشپزی و غذاهای متنوع و لذیذ ظهر و شاممون می گیم مراقب باشیم شاید خیلی ها ساده ترین غذاها سر سفرشون هست. حتی با ماشین مدل بالا این طرف و اون طرف می ریم، نزدیک حوزه که رسیدیم جلوتر پارک کنیم شاید کسانی باشند حتی کرایه رفت و آمد هم نداشته باشند. حواسمون به اطرافیانمون بیشتر باشه شاید این روزها برای ما هم تکرار بشه
کوله بار سنگین
#به_قلم_خودم
کوله بار سنگین
کوله بار سنگینی روی دوشمان هست، کوله باری که در ان طلبگیمان را همراه داریم باید مراقب رفتار،کردار،گفتارمان باشیم، اگر دختر چادری هستیم و از خانواده مذهبی باز باید بیشتر مراقب باشیم،اگر پدر مداح یا روحانی هست باز بیشتر اگر خودمان مسئول ارگانی هستیم باز کوله بارمان سنگین تر اگر مادر هستیم باز مسئولیت سنگین تر
وقتی این کوله بار را قبول کردیم به ان افتخار می کردیم و در مسیر یکی یکی به ان اضافه تر شد. خیلی سخت هست که این کوله بار را به سرانجام رساندن ولی سخت تر و تلخ تر خسته شدن و زمین گذاشتن کوله بار است. اگر زمین بگذاری همه می گویند این بود که ادعای طلبگی می کرد این بود که ادعای حجاب و عفت می کرد این بود که…
خدایا خیلی ها خسته شدند از طولانی بودن راه، از سنگینی مسئولیت تو اعمال هر چند اندک ما را بپذیر و توفیق بده تا این کوله بار را به سلامت به مقصد برسانیم آمین.
عاقبت به خیری
عاقبت به خیری
این داستان واقعی خانواده ای است که خیلی ها دوست داشتند مثل این خانواده زندگی کنند ولی سرانجام تلخ این خانواده همه رو به بهت و حیرت فرو برد.
امیر صاحب چند هتل و تالار پذیرایی بود اکثر مراسمات عروسی و …در این هتل ها انجام می شد خیلی ها افسوس زندگی امیر رو می خوردند. سامان و ساسان پسرهای امیر بودند. و قرار بود برای زندگی به خارج از کشور بروند اما نمی دانستند چه چیزی در انتظارشان هست.
نزدیک چهارشنبه سوری بود پلیس به صورت گسترده درباره عواقب چهارشنبه سوری و مشکلات آن به خانواده ها تذکر داده بودند، اکثر خانواده ها سعی می کردند فرزندانشان را از رفتن در خیابان و مشکلاتش باز بدارند و امیر هم مثل خیلی از پدرهای دیگر از رفتن سامان به خیابان جلوگیری کرد. جر و بحث بین امیر و سامان بالا گرفت ولی امیر اجازه رفتن نداد و سامان هم ناراحت به اتاقش رفت. امیر نمی دانست قراره چه اتفاقی رخ بده، نمی دانست به زودی تمام زندگیش از دست خواهد رفت. شب وقتی مادر سامان برای خوردن غذا سامان را صدا کرد سامان در را باز نکرد وقتی در اتاق سامان را باز کرد جیغ کشید و از حال رفت، امیر با صدای جیغ، خود را به اتاق سامان رساند ولی باورش نمی شد سامان خود را حلق آویز کرده بود. پدر شوکه شده بود و مادر سامان باورش نمی شد میوه ی دلش را از دست داده و تمام ارزوهایش برباد رفته، مادر سامان امیر را مقصر مرگ سامان می دانست و تمام فامیل به خاطر این کار امیر را سرزنش می کردند اما این فشار و شوک باعث شد امیر هم نتواند طاقت بیاورد و دو روز بعد از مرگ سامان در یکی از هتل ها خود را حلق آویز کند و برگ زندگی او هم پایان یافت. و این اتفاق نه برای ان خانواده بلکه برای اقوام و حتی مردم شهر غیر قابل باور بود. و مادر سامان کارش به جنون کشید و در بیمارستان بستری شد و ساسان هم تصمیم به خودکشی گرفت که موفق نشد. و این سرنوشت خانواده ای شد که تا چند ماه قبل بعضی ها افسوس زندگی انها را می خوردند. نمی دانم چه چیزی باعث این فاجعه شد و نمی توان قضاوت کرد ولی مسلما اگر دستورات دین در زندگی این شخص پیاده می شد هیچگاه این اتفاق رخ نمی داد اما هیچ گاه انسان نباید به خود مغرور شود و هر لحظه نگران عاقبت کار خویش باشد و به فرموده امام صادق علیه السلام«وَ أَنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْكَ» میخواهی عاقبت بخیر شوی، به حلم خدا مغرور نشو. (عیونأخبارالرضا، ج۲، ص۴)
به کجا چنین شتابان
به کجا چنین شتابان
چند سال پیش وقتی فقط 5 یا6 سال داشتم وقتی بیرون از منزل جایی می رفتم دوست داشتم چادر سرم باشه اگر خانمی رو با مانتو می دیدیم برام جای سوال بود که چرا چادر سرش نیست خوب می گفتن مانتو گشاد هست و پوشیده و اسلام منع نکرده. کم کم دیدم تعداد مانتویی ها، زیاد و چادری ها کم می شد و همه همین رو می گفتند. چند سال که گذشت دیدم همین افرادی که مانتوی مشکی گشاد می پوشیدند حالا مانتوی روشن، کوتاه چسبان می پوشند و میگن باید زن آزادی داشته باشه چه اشکالی داره زن رنگ روشن بپوشه. و رسید به جایی که به جای مقنعه، روسری و سرانجام شال و کلاه و حالا به بهانه باد زدن روسری از سر می افته. بله کار به جایی رسیده که برای شل حجابی رقابت ایجاد شده هر وقت از خانه بیرون می روم یکی از همسایه ها را با وضعیت عجیب که باورم نمیشه فلانی باشه می بینم. خانمی که بسیار مذهبی بودند و همیشه چادر سرشان بود روزی در خیابان دیدم بلوز و شلوار تنگ باورم نمی شد چرا اینقدر عوض شدیم، چه چیزی باعث شده چوب حراج به عفت و حیای خود زدیم، واقعا به کجا چنین شتابان.
در حدیثی از امیرمؤ منان على علیه السلام مى فرماید:اءشدّ الذّنوب ما استَهان به صاحبه؛ بدترین گناهان ، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد. کلمه التقوی، ج2، ص294