ولادت امام زمان عج از دیدگاه شیعیان
ولادت حضرت از دیدگاه شیعیان
ولادت حضرت مهدى (عج الله و تعالی فرجه و الشریف)قطعى است و اما اين ادعا كه هيچ كس از وجود پسرى براى «حسن بن على» خبر نداده، مطلبى است بسيار نادرست و مخالف با واقع، بلكه اطمينان به وجود فرزندى به نام «مهدى» براى «حسن بن على»، بيشتر از اطمينانى است كه در باره وجود ساير فرزندان افراد از راههاى متعارف حاصل مىگردد. به خاطر اينكه اثبات ولادت فرزند، براى انسان از چندين راه ممكن است:
اول: به اين طريق كه قابله و يا زن ديگرى در هنگام ولادت حاضر شود و در حضور مردم به فرزند بودن مولود، براى شخص مورد نظر، تصريح كند.
دوم: صاحب فراش اعتراف كند كه صاحب فرزندى گرديده است.
سوم: دو نفر مسلمان عادل شهادت دهند كه پدر، اقرار به وجود فرزند كرده است.
در مورد «مهدى» همه اين راهها به اثبات رسيده است. به اين گونه كه گروه زيادى از اهل فضل و علم و از مردان و زنان متدين و با خدا، همواره از «حسن بن على» نقل كردهاند كه شخص وى به وجود فرزندى به نام «مهدى» اعتراف نموده و در حضور آنان به امامتش بعد از خود تصريح كرده است. و به بعضى از آنان «مهدى» را در حال طفوليت و به بعضى ديگر در حالى كه به صورت جوان نورسى بوده، نشان داده است.
و نيز اين مطلب به اثبات رسيده كه شخص «مهدى» پس از پدرش، پرسشهاى شيعيان را پاسخ مىداده و به آنان امر و نهى مىكرده و شيعيان، وجوه مالى خود را به نمايندگان وى تسليم مىكردهاند.
( شيخ مفيد، ده انتقاد و پاسخ پيرامون غيبت امام مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف، مترجم محمد باقر خالصى، چاپ: دوم، ناشر: جامعه مدرسين، قم، 1378 ش، ص33.)
اشخاصی که حضرت را در کودکی دیده اند:
(1) محمد بن اسماعيل كه از پيرمردان سادات و متوطنين عراق بود روايت كرد من خود، فرزند حسن عسكرى را كه خوردسال بود در ميان دو مسجد ديدم.
(2) موسى بن محمد كه او هم از نوادهگان حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)است روايت كرده حكيمه دختر حضرت جواد (علیه السلام)و عمه حضرت عسكرى (علیه السلام)ميگفت من خود قائم آل محمد را در شب ميلاد و پس از آن زيارت كردم.
(3) حمدان قلانسى گفته از ابو عمرو عمرى پرسيدم حضرت ابو محمد رحلت كرد؟ گفت آرى و ليكن يادگارى پس از خود باقى گذارد كه گردن او اين قدر است.
(4) فتح مولاى زرارى گفته از ابو على بن مطهر شنيدم كه حضرت ولى عصر را ديده و اندام او را براى من توصيف مي كرد.
(5) ابو عبد اللَّه صالح گويد حضرت ولى عصر را در هنگامى كه مردم خود را به حجر الاسود نزديك مى كرده و به استلام آن بر يك ديگر سبقت ميگرفتند زيارت كردم ميفرمود اين مردم باين گونه هجوم، مأمور نشدهاند.
(شيخ مفيد، ارشاد، مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، ناشر: اسلامية ، مكان نشر: تهران، 1380 ش، ص680)
(6) عمرو اهوازى گويد: امام حسن عسكرى (علیه السلام)پسرش را به من نشان داد و فرمود: اين پسر امام شما است بعد از من.
(7) ضوء بن على عجلى از مردى پارسى كه نامش را برده، گويد: به سامراء آمدم و ملازم در خانه ابى محمد امام عسكرى (علیه السلام)شدم، مرا خواست و گفت: براى چه آمدى؟ گفتم: به شوق خدمت به شما، به من فرمود دربان باش، گويد: من با خدمتكاران در خانه بودم و سپس ناظر خريد بازار شدم و هر وقت در خانه مردانى بودند من بىاجازه وارد مىشدم.
گويد: روزى من وارد خانه شدم آن حضرت در اطاق مردان بود و در اطاق حركت و جنبشى بود، به من فرياد زد: به جاى خود باش و حركت نكن، من جرأت نكردم درون يا بيرون آيم و كنيزى از اطاق خارج شد و با او چيز سر پوشيدهاى بود، سپس به من فرياد زد: درون بيا، من وارد شدم و به آن كنيزك فرياد زد و برگشت به او فرمود:
آنچه با خود دارى از پرده بر آور، روپوش از پسر بچهاى سپيد و خوش رو بر گرفت و شكم مباركش را گشود، موئى از گلو تا ناف در آن روئيده بود سبز نه سياه، و فرمود: اين سرور و امام شما است، و كنيزك او را برد و ديگر تا پس از وفات امام حسن عسكرى (علیه السلام)من او را نديدم.
(8) از احمد بن محمد بن عبد اللَّه گويد: چون زبيرى لعنه اللَّه كشته شد، از طرف امام حسن عسكرى (علیه السلام) صادر شد كه: اين است جزاى كسى كه بر خدا در باره اولياء او دليرى مىكند، او گمان مىكرد كه مرا مىكشد و نسلى نخواهد داشت، چطور نيروى حق را در باره خود ديد؟ و براى آن حضرت پسرى آمد و نامش را (م ح م د) نهاد، ولادت او در سال 256 بود.
(9) محمد بن على بن بلال گويد: فرمانى از طرف امام حسن عسكرى (علیه السلام) دو سال پيش از وفاتش براى من صادر شد و در آن به من از جانشين خود خبر داده بود و باز هم سه روز پيش از وفاتش نامهاى به من رسيد و به من از جانشين بعد از خودش خبر داده بود.
(10)ابى هاشم جعفرى گويد: به ابى محمد (امام حسن عسكرى” ع") گفتم: بزرگواريت مرا از پرسش از تو باز مىدارد، به من اجازه مىدهى چيزى از تو بپرسم؟ فرمود: بپرس، گفتم: اى آقاى من، شما پسرى داريد؟ فرمود: آرى، گفتم: اگر پيش آمدى شد كجا از او پرسش كنم؟ فرمود: در مدينه.
(شيخ كلينى، اصول كافى، مترجم آيت الله كمرهاى، ج2، چاپ: سوم، ناشر: اسوه، قم، 1375 ش، باب اشاره، ص543-539).