داستان شیعه واقعی علی (علیه السلام)
مولا علی (ع) آن جایگاه والله بهشت است
وقتی خبر را شنید بسیار اندوهگین شد سریع به سمت خانه حضرت به راه افتاد گریه امانش نمی داد به همراه حارث و سوید بن غفله وارد منزل حضرت شدند با گریه اهل خانه شدت گریه و اندوهش بیشتر شد. امام حسن (علیه السلام) فرمود: پدرم می فرمایند: به خانه هایتان برگردید. همه برگشتند اما او پشت در ماند پاهایش رمق نداشت که برود، کجا می توانست برود، فرزندان علی وقتی فهمیدند آخرین ساعات زندگی پدرشان است شدت گریه هایشان بیشتر شد، اصبغ نیز پشت در به شدت می گریست امام حسن (علیه السلام) متوجه اصبغ شد و فرمود: مگر نگفتم برگردید..
اصبغ در حالی که اشک می ریخت بلند شد وبا صدای حزین گفت:
ای فرزند رسول خدا، به خدا سوگند تا امیرالمؤمنین را نبینم نفسم اجازه نمی دهد و پایم تحمل نمی کند که به خانه برگردم. امام حسن (علیه السلام) به حضور پدرش رسید و حال اصبغ را به پدر گزارش داد. امام به او اجازه ورود داد. اصبغ حال امام را پس از ورود چنین توصیف می کند:
به حضور امیرالمؤمنین رسیدم در حالی که تکیه داده بود، سرش را با عمامه زردی بسته بودند، خون از سرش رفته بود و رنگ او زرد شده بود. نمی دانم صورتش زردتر بود یا عمامه اش؟! خودم را روی او افکندم و او را بوسیدم و گریستم.
امام او را تسلی داد و فرمود:
“ای اصبغ، گریه نکن. چون آن جایگاه والله بهشت است!".
اصبغ در حالی که اشک بر صورتش جاری بود با صدایی حزین گفت: والله می دانم که تو به سوی بهشت می روی، همانا گریه من برای از دست دادن توست.
اصیغ بعد از این ملاقات با حال گریان و اندوهی جانکاه امام (ع) را ترک کرد.
منبع: منتهی الامال وأمالي الشيخ الطوسي، ص 123.
آیاتی که در شان امام علی علیه السلام نازل شده است
آیاتی که در شان امام علی علیه السلام نازل شده است
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون (سوره مائده آیه 55)
بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادی (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت علی علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این کتاب خارج است لذا ما در اینجا فقط بنقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنت اشاره مینمائیم که جای چون و چرا برای آنان باقی نماند.
1 آیه تبلیغ ابو اسحق ثعلبی در تفسیر خود و طبری در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکی و همچنین دیگران نوشته اند که آیه تبلیغ یعنی آیه 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک. . . در باره علی علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه. . . . 1
2 آیه ولایت عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازی و نیشابوری و زمخشری و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزی سائلی در مسجد از مردم سؤال نمود و کسی چیزی باو نداد، علی علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون 2- نازل گشت یعنی ولی و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینی هستند که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولی در خارج مصداق واقعی آن منحصر بفرد بوده و علی علیه السلام میباشد، بعضی هم گفته اند چون ائمه دیگر نیز دارای مقام ولایت بوده و اولاد معصومین علی علیه السلام میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است. ).
در آنحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله از سائل پرسید آیا کسی بتو چیزی داد؟سائل ضمن اشاره بعلی علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او بمن داد 3-
علمای اهل سنت با اینکه بنزول این آیه در باره ولایت علی علیه السلام اقرار دارند اما بعضی از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته و میگویند کلمه ولی بمعنی دوست و ناصر است نه بمعنی اولی بتصرف در صورتیکه از ظاهر کلام کاملا معلوم است که ولی بمعنی زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با انما که افاده حصر میکند شروع شده است یعنی صاحب اختیار و اولی بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسی است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولی بمعنی دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعی که صدقه داده است بی معنی و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مؤمنین جز خدا و رسول و علی علیه السلام دوست دیگری نخواهند داشت در حالیکه مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستی چیزی نیست که خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد، در این مورد حسان بن ثابت حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید:
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا
فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایة
و بینها فی محکمات الشرایع 4
یعنی تو آن کسی هستی موقعیکه در رکوع بودی بخشش نمودی پس جانهای مردم فدای تو باد ای بهترین رکوع کننده. خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد و آنرا در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود و معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبری است نه یاری و دوستی و معانی دیگر.
3 آیه یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول. و اولی الامر منکم 5-
(ای مؤمنین خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید). شیخ سلیمان بلخی و دیگران نوشته اند که این آیه در باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولی الامر ائمه علیهم السلام از اهل بیت اند. 6
اهل سنت هر رئیس و زعیمی را که نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد اولوالامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولی این قول به یچوجه صحیح نمیباشد زیرا در اینصورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملک و متوکل عباسی و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیکه آیات دیگری هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصی نهی فرموده است چنانکه فرماید: و لا تطیعوا امر المسرفین، الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون 7-
(امر اسراف کنندگان را که در روی زمین فساد نموده و اصلاح نمیکنند اطاعت نکنید) بنا بر این اطاعت آن اولوا الامری واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وی همان اوامر و نواهی خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانی جز علی (ع) و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند کس دیگری نمیباشد چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون 8-
یعنی من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.
4 آیه مباهله گروهی از نصارای نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسی علیه السلام از آنجناب مطالبی پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه می پیمودند آیه مباهله نازل شد که:
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین 9-
یعنی ای پیغمبر هر کس با تو در امر عیسی پس از آنکه ترا در باره او علم و اطلاعی حاصل شد مجادله کند بگو بیائید تا ما و شما پسران و زنان و نزدیکان خود را که بمنزله خود ما هستند بخوانیم و سپس بدرگاه خدا ناله و نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بدینطریق رسول اکرم صلی الله علیه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فرادی آنروز نصارا با علمای خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلی الله علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید (زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمیآورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آنحال پیغمبر اکرم با علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد اسقف پرسید اینها کیستند؟گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو کودک هم نواده های او هستند. اسقف گفت بخدا سوگند من چهره هائی می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خود داری کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یا ابا القاسم ما مباهله نمیکنیم و حاضر بمصالحه هستیم حضرت نیز پذیرفت.
ابن ابی الحدید و ابن مغازلی و دیگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا علی علیه السلام میباشد 10-
بنا بر این در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانی با پیغمبر (البته بطور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است.
5 آیه تطهیردر تفسیر طبری و فخر رازی و همچنین در کتب دیگر اهل سنت نقل شده است که آیه تطهیر: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا 11- در خانه ام سلمه بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده و آنحضرت فاطمه و حسنین و علی علیهم السلام را جمع کرد سپس گفت: اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا (خدایا اینها اهل بیت من هستند پلیدی را از اینها دور گردان و بتطهیر خاصی پاکشان فرما) ام سلمه گفت یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟حضرت فرمود تو جای خود داری و زن خوبی هستی (اما مقام اهل بیت مرا نداری. ) 12
برخی از علمای اهل سنت مانند زمخشری و غیره گفته اند که این آیه در مورد زنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است زیرا صدر و ذیل آیه در باره آنها است!
پاسخ اینست که اگر این آیه در باره زوجات پیغمبر صلی الله علیه و آله بود ضمیر مخاطب بصیغه جمع مؤنث میآمد و آیه چنین میشد لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا زیرا بکار بردن صیغه مذکر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و بکلی غلط است و علت اینکه با وجود حضرت زهرا علیها السلام در آن انجمن ضمیر مخاطب را جمع مذکر آورده است از جهت تغلیب است همچنانکه در آیه 73 سوره هود نیز با اینکه مخاطب زن است (ساره) ولی چون ابراهیم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغلیب ضمیر جمع مذکر آمده استقالوا اتعجبین من امر الله رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت. . . و گذشته از این همه جا منظور از اهل بیت، علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام اند نه کسان دیگر زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فقط بآنها اهل بیت خطاب میکرد چنانکه در کتب معتبره از انس بن مالک نقل شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله برای نماز صبح که میرفت مدت ششماه از در خانه فاطمه علیها السلام عبور میکرد و آنها را صدا میزد و میفرمود الصلوة یا اهل البیت و آنگاه این آیه را تلاوت میفرمود انما یرید الله. . . 13
همچنین پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود که این آیه در باره پنج نفر نازل شده است در باره من و علی و حسن و حسین و فاطمه 14-
در کتاب قاموس الصحیفه از صاحب ریاض السالکین نقل شده است که جمهور علماء عامه گفته اند زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله جزو اهل بیت او میباشند و من بحدیثی برخوردم که سیوطی در کتاب (الجامع الصغیر) از ابن عساکر از واثله نقل کرده که مضمونش صراحت دارد بر عقیده مذهب امامیه که زنهای آنحضرت در شمار اهل بیتش نیستند و آن گفتار او است که (بدخترش) فرمود نخستین کسی که از اهل بیت من بمن ملحق میشود توئی ای فاطمه و اول کسی که از زنانم بمن ملحق میشود زینب است 15-
6 بنقل علماء و مورخین فریقین چون آیات سوره برائت در مورد عهد شکنی و مذمت مشرکین نازل گردید رسول اکرم صلی الله علیه و آله آیات اوائل سوره مزبور را بابو بکر داد که بمکه برده و در موسم حج بمشرکین ابلاغ نماید، پس از آنکه ابو بکر براه افتاد و قدری راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلی الله علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید: لا یؤدیها عنک الا انت او رجل منک. یعنی کسی از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردی که از خودت باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فورا علی علیه السلام را طلبید و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابو بکر برو هر کجا باو رسیدی آیات را از او بگیر و بمکه ببر و بمشرکین قرائت کن، حضرت امیر فورا حرکت کرد و در راه بابوبکر رسید و آیات را از او گرفته و بمکه برد و ابو بکر خدمت پیغمبر مراجعت نمود و در حالیکه از این امر محزون و متأسف بود عرض کرد یا رسول الله مگر در باره من چیزی نازل شده حضرت فرمود خدای تعالی دستور داد که آیات را کسی ببرد که از خود من باشد و من هم علی را برای انجام این مأموریت اعزام نمودم 16-
در اینجا سه مطلب مورد توجه و بررسی است:
اول اینکه علی علیه السلام از خود پیغمبر صلی الله علیه و آله است و ابو بکر چنین خصوصیتی را ندارد.
دوم اینکه خدای تعالی ابو بکر را برای ابلاغ چند آیه در یک شهر شایسته ندید و به پیغمبرش دستور داد که برای اینکار علی علیه السلام را بفرستد در اینصورت چگونه حزب سقیفه چنین کسی را برای جانشینی پیغمبر انتخاب کردند که با تمام احکام قرآن در تمام شهرهای اسلامی خلافت نماید؟
سوم اینکه اعزام ابو بکر در وهله اول و عزل او در وهله ثانی و نصب علی (ع) بجای وی برای اثبات و نشاندادن فضیلت و شایستگی علی علیه السلام بود زیرا اگر از اول آنحضرت بچنین مأموریتی منصوب میشد بنظر همه عادی میآمد و چندان اهمیتی نداشت ولی وقتی ابو بکر براه افتاد و سپس علی علیه السلام بدان سمت گمارده شد این امر دلیل بر فضیلت و شایستگی علی علیه السلام برای جانشینی پیغمبر و انجام وظائف او میباشد.
7 آیه مودتقل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی 17-
(ای پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت بمردم) بگو من از شما اجر و مزدی نمیخواهم مگر دوستی نزدیکانم را.
زمخشری در تفسیر کشاف و گنجی شافعی در کفایة الطالب و دیگران نوشته اند که چون آیه مزبور نازل شد به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفتند یا رسول الله: و من قرابتک هؤلاء الذین وجبت علینا مودتهم؟قال علی و فاطمة و ابناهما 18-
یعنی نزدیکان شما که دوستی آنها بر ما واجب است چه کسانی اند؟فرمود علی و فاطمه و دو پسرشان.
8 آیه قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب 19-
کافران رسالت پیغمبر اکرم را انکار کرده و گفتند تو پیغمبر نیستی این آیه در پاسخ آنان بحضرتش نازل شد که بگو (من برای رسالت خود دو شاهد دارم یکی) خدا است که برای شهادت میان من و شما کافی است و دیگری کسی است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبی در تفسیر آیه مزبور مینویسد آنکه علم کتاب در نزد اوست علی بن ابیطالب است 20-
همچنین ابو سعید خدری گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم آنکس که علم کتاب در نزد اوست کیست؟فرمود آنکس برادرم علی بن ابیطالب است 21-
شیخ سلیمان بلخی از ابن عباس نقل میکند که گفت آنکه علم کتاب در نزداوست علی علیه السلام است زیرا او بتفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود 22-
9 آیه افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه 23- . . .
آیا کسیکه (رسول خدا صلی الله علیه و آله برای صحت گفتار خود) حجتی (قرآن) از طرف پروردگار خود داشته و پشت سر او شاهد و گواهی از خود او باشد. . . .
در این آیه نیز مفسرین و مورخین عامه و خاصه نوشته اند که منظور از شاهد و گواهی از خود پیغمبر علی علیه السلام است 24-
ابراهیم بن محمد حموینی در کتاب فرائد السمطین از ابن عباس نقل میکند که این آیه در شأن علی علیه السلام است و احدی با او در آن شریک نیست و خوارزمی هم در مناقب خود مینویسد که عمرو عاص در نامه ای که بمعاویه نوشته بود اشاره بآیاتی در شأن علی علیه السلام کرده بود که از جمله آنها آیه مزبور بوده است 25-
10 آیه الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون 26-
کسانیکه اموالشان را در شب و روز و نهانی و آشکارا انفاق میکنند برای آنان در نزد پروردگارشان پاداشی است و آنان خوف و اندوهی ندارند.
خوارزمی و ثعلبی و مالکی و ابو نعیم و دیگران از ابن عباس نقل کرده اند که علی علیه السلام چهار درهم داشت یکی را شب (در راه خدا) صدقه داد و یکی را روز و یکی را پنهانی و یکی را آشکارا آنگاه این آیه در باره او نازل گردید 27-
صفحات: 1· 2
پرستش آزادگان
عبادت کنندگان در نظر حضرت علی (علیه السلام)
امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «ان العبّاد او العبادة، كان ثلاثة: قومٌ عبدواللّه، خوفاً، فتلك عبادة العبيد، و قوم عبدواللّه تبارك و تعالي طلب الثواب، فتلك عبادة الاجراء، و قومٌ عبدواللّه تبارك و تعالي حبّا له، فتلك عبادة الاحرار و هي افضل العبادة»(1) يعني پرستش و يا پرستش كنندگان سه گروه است، گروهي خداوند را از ترس مي پرستند، پس اين پرستش بندگان است، گروهي خداوند تبارك و تعالي را براي رسيدن به پاداش مي پرستند، پس اين پرستش مزدوران است، و گروهي خداوند را از روي محبت مي پرستند، و اين پرستش آزادگان است، و اين از همه پرستش ها برتر است. و در نهج البلاغه همين حديث آمده لكن به جاي كلمه «حباً» واژه «شكراً» آمده است.(2)
شايان ذكر است كه عبادت به هر كدام از اقسام ياد شده در حديث ارزشمند است، به همين جهت در آموزه هاي ديني در برابر عبادت ها پاداش هاي آن نيز مطرح شده است، پس عبادت حتي اگر از نوع عبادت از روي ترس و يا طمع در بهشت هم باشد ارزشمند است.
اما اين كه عبادت احرار يا عبادت از روي سپاس و محبت چيست؟
قبل از تبيين ماهيت عبادت سپاسي، بايد درباره چيستي و ماهيت خود سپاس و تشكر، به اختصار توضيح داده شود. درباره ماهيت شكر سخن بسيار است، از جمله درباره شكر گفته اند: حقيقت شكر آن است كه از نعمت هايي كه براي انسان آفريده شده در جهت درست استفاده شود. يكي از نعمت هاي بزرگ الهي براي انسان، نعمت عبوديت و بندگي خداوند است. انسان تا مي تواند بايد تلاش كند كه از اين نعمت به صورت كامل و شايسته استفاده كند. يعني اولاً اهل بندگي و عبوديت باشد، ثانياً تاجرانه و يا از روي ترس عبادت نكند. بلكه از روي محبت و عشق و براي سپاس خداوند و براي بجا آوردن شكر عملي در برابر خداوند عبادت كند، اين نوع عبادت بهترين مصداق شكر و كامل ترين عبادات است. چون بندگي انسان را خالصانه و به عنوان سپاس الهي نشان مي دهد.(3)
و هم چنين گفته شده، شكر عبارت است از قدرداني نعمت مُنعِم و آثار اين قدرداني در هر كدام از شئون وجودي به گونه اي خاص ظهور مي كند. مثلاً آثار شكر در قلب عبارت از خضوع و خشوع و محبت است، و در زبان ثناء و مدح و حمد، و در جوارح، اطاعت و استعمال جوارح و امثال آن. و مرتبه متعالي شكر عبارت از نفس معرفت با قلب است و اظهار آن معرفت در زبان و عمل، بلكه خود حالت نفساني كه اثر معرفت منعِم است.(4)
براي مشخص شدن ماهيت و چيستي عبادت حبّي و سپاسي، در ابتداء بايد گفت:
اولاً: اساساً عبادت و پرستش خداوند در واقع، كامل ترين جلوه گاه آزادي انسان از قيد اسارت و هواهاي نفساني است. و عبد از نظر لغت، به انساني گفته مي شود كه سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود دارد، اراده اش تابع ارادة او و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالك چيزي نيست و در اطاعت او هرگز سستي به خود راه نمي دهد. به تعبير ديگر، عبوديت آن گونه كه در متون ديني آمده، اظهار آخرين درجة خضوع در برابر معبود است و به همين دليل تنها كسي مي تواند، معبود باشد كه نهايت سزاواري و شايستگي هر نوع كمال از آن او بوده و تمام نعمت هايي كه به انسان مي رسد از او باشد. انسان وقتي در برابر چنين وجودي، نيايش و كرنش و خضوع و عبادت مي كند، به طور يقين يا از روي محبت و عشق است و يا از روي سپاس گزاري از آنچه فيض، رحمت، نعمت و مانند آن است. لذا عبوديت كامل آن است كه انسان جز به معبود واقعي، يعني كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد و هر چه غير او است فراموش كند. حتي خويشتن را فراموش نمايد و اين گونه عبادت است كه هدف آفرينش را تأمين خواهد كرد.(5) اين گونه بندگي و پرستش، در واقع نمودار سپاس گزاري از حق بوده و نشان دهنده محبت و عشق بنده به خداوند است. اما اگر عبادت در همان آغاز از روي ترس يا طمع صورت بگيرد، گرچه مطلوب است، اما كامل و ايده ال نخواهد بود. اين كلام نغز حافظ در اين باره بسيار زيبا است كه مي گويد:
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بنده پروري داند
ثانياً: اگر بندگي و عبادت، از اول بر اساس طمع در نعمت دنيايي و آخرتي باشد، عبادت مزدورانه است. اما اگر انسان بر اساس فرهنگ وحياني عمل كند. يعني مطالعه آثار الهي و نعمت هاي او، انسان را وادار نمايد كه از روي سپاس آن همه نعمت، خدا را عبادت نمايد. همان عبادت سپاسي خواهد بود.
با توجه به اين بيان معلوم مي شود كه عبادت سپاسي، بعد از توجه به نعمت و شناخت نعمت و در مقام شكرگزاري از نعمت ها انجام مي شود. برخلاف عبادت مزدورانه كه در همان آغاز از روي طمع صورت مي گيرد.
ثالثاً: در آيه ديگر، درباره عبادت سپاسي و پرستش از روي شكرگزاري آمده است: انّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقاً فابتغوا عند اللّه الرزق و اعبدوه و اشكرواله(6) يعني كساني را كه غير از خدا پرستش مي كنيد مالك رزق شما نيستند، روزي را نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا آوريد. از اين آيه بدست مي آيد كه انگيزه برخي عبادت ها و يا اساساً انگيزه عبادت ها، حس شكرگزاري در مقابل مُنعِم حقيقي است، و هر انساني كه مي داند نعمت از آن خدا است و اوست كه نعمت مي دهد، تنها او را عبادت مي كند و از او شاكر است، پس عبادت شاكرانه است كه بهترين و كامل ترين نوع عبادت ها محسوب مي شود.(7)
رابعاً: از آن جا كه عبادت شاكرانه در واقع از روي عشق و اخلاص و محبت صورت مي گيرد و هيچ گونه شائبة ترس و طمع در ميان نيست، به همين جهت در بعضي روايات به جاي «شكر» سخن از «حبّ» است، يعني عبادت عاشقانه كه تنها از روي دل دادگي و عشق به خدا و سپاس او انجام مي گيرد.
پی نوشت:
1. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، بيروت، نشر دارالحياء تراث العربي، 1391 ش، ج 1، ص 45، ابواب مقدمات العبادت، باب 9، ح1.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، 237.
3. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1379 ش، ج15، ص416، ج11، ص186، ج10، ص280، ج 18، ص51، ج 16، ص148.
4. موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، نشر مؤسسه آثار امام، 1378 ش، ص 345 ـ 346.
5. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 22، ص 378.
6. عنکبوت: 17.
7. تفسير نمونه، همان، ج 16، ص233
حوزه نت
در مدح توای مظهر اضداد چه گوييم بالاست مقام تو و گفتار قصير است
احادیث در زمینه فضایل امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام)
در مدح توای مظهر اضداد چه گوييم بالاست مقام تو و گفتار قصير است
با اين كه تويي پادشه عالم هستي كرباس تو را جامه و فرش تو حصير است
راستي درباره عظمت و فضائل و مقامات اميرمؤمنان علي (ع) سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل مینماید ولي با مقداري فرورفتن در بحر فضائل بي شمار او انسان متوجه میشود كه بيان فضائل سخت مشكل و دشوار است
«كه عشق اول نمود آسان ولي افتاد مشكلها»
زيبا گفته خليل بن احمد وقتي از او درباره فضائل علي (ع) پرسش شد: «كيف آصف رجلاً كتم اعاديه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بين الكلمتين ملأالخائفين؛ (1) چگونه میتوانم مردي را توصيف كنم كه دشمنانش از روي حسادت و دوستانش از ترس (دشمنان) محاسن او را پنهان نمودند، در بين اين دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست / کهتر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پيامبري هم كه علي را شناخته اعتراف دارد كه فضائل او قابل شماره و احصي نيست.
آنچه پيش رو داريد نگاهي است گذرا به فضائل و اوصاف اميرمؤمنان علي (ع) از زبان پيامبر اكرم (ص) چرا كه:
«خوشتر آن باشد كه وصف دلبران گفته آيد در كتاب ديگران»
1. حدیث پيامبر صلى الله عليه و آله:
«اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَكَةُ وَ العَفوُ وَ العافيَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشرى وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمكينُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى مَن اَحَبَّ عَلىَّ بنَ اَبى طالِبٍ عليهالسلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّى الأَوصياءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَىَّ اَن اُدخِلَهُم فى شَفاعَتى وَ حَقٌ عَلى رَبّى اَن يَستَجيبَ لى فيهِم وَ هُم اَتباعى وَ مَن تَبِعَنى فَاِنَّهُ مِنّى؛ آسايش و راحتى، كاميابى و رستگارى و پيروزى، بركت و گذشت و تندرستى و عافيت، بشارت و خرّمى و رضايتمندى، قرب و خويشاوندى، يارى و پيروزى و توانمندى، شادى و محبّت، از سوى خداى متعال، بر كسى باد كه على بن ابى طالب را دوست بدارد، ولايت او را بپذيرد، به او اقتدا كند، به برترى او اقرار نمايد، و امامانِ پس از او را به ولايت بپذيرد. بر من است كه آنان را در شفاعتم وارد كنم. بر پروردگار من است كه خواسته مرا درباره آنان اجابت كند. آنان پيروان من هستند و هر كه از من پيروى كند، از من است.
(بحارالأنوار (ط-بیروت) ج 27، ص 92)
2. حدیث رسول اكرم صلى الله عليه و آله:
«اَنـَا اَديبُ اللّهِ وَ عَلىٌّ اَديبى، اَمَرَنى رَبّى بِالسَّخاءِ وَ الْبِرِّ وَ نَهانى عَنِ الْبُخْلِ وَ الْجَفاءِ وَ ما شَىءٌ اَبْغَضُ اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الْبُخْلِ وَ سوءِ الْخُلُقِ، وَ اِنَّهُ ليُفْسِدُ العَمَلَ كَما يُفْسِدُ الخَلُّ الْعَسَلَ؛ من ادب آموخته خدا هستم و على، ادب آموخته من است. پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى كردن فرمان داد و از بخل و سختگيرى بازَم داشت. در نزد خداوند عزّوجلّ چيزى منفورتر از بخل و بد اخلاقى نيست، و همانا آن عمل را ضايع میکند، آنسان كه سركه عسل را.
(مكارم الاخلاق ص 17)
3. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«ستکون بعدى فتنة، فاذا کان ذلک فالزموا على بن ابى طالب فانه اول من امن بى و اول من یصافحنى یوم القیامة و هو الصدیق الاکبر و هو فاروق هذه الامة یفرق بین الحق و الباطل و هو یعسوب الدین؛ به زودى پس از من فتنهاى بر پا خواهد بود، پس زمانی که چنین شد ملازم على بن ابى طالب باشید زیرا که او اول کسى است که به من ایمان آورد و اول کسى است که در روز قیامت با من مصافحه میکند، او صدیق اکبر و فاروق (جدا کننده) این امت است که میان حق و باطل جدائى افکند و او بزرگ و پیشواى دین است»( اسد الغابة جلد 5 صفحه 287 ـ ینابیع المودة صفحه 82)
4. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«یا علیانت قسیم الجنة و النار یوم القیامة؛ یا على توئى تقسیم کننده بهشت و دوزخ در روز قیامت» شافعى در این مورد چنین گوید: على حبه جنة ـ قسیم النار و الجنةـ وصى المصطفى حقاـ امام الانس و الجنة؛ همچنین در باره این روایت که على علیه السلام قسمت کننده بهشت و دوزخ است از احمد بن حنبل پرسیدند احمد گفت چرا منکر آن میشوید مگر از نبى اکرم صلى الله علیه و آله براى ما روایت نشده است که به على فرمود ترا دوست ندارد مگر مؤمن و دشمن ندارد مگر منافق؟ گفتند چرا، احمد گفت مؤمن کجا است؟ گفتند در بهشت، گفت منافق کجا است؟ گفتند در دوزخ، قال احمد فعلى قسیم الجنة و النار. (صواعق ابن حجر صفحه 75 ـ ینابیع المودة صفحه 86)
5. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:
«ألا ادلکم على من اذا استرشد تموه لن تضلوا و لن تهلکوا؟ قالوا بلى یا رسول الله، قال هو ذا و اشار الى على بن ابیطالب علیه السلام ثم قال و اخوه و ازروه و اصدقوه و انصحوه فان جبریل اخبرنى بما قلت لکم، زید بن ارقم گوید ما هنگامی که در خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله نشسته بودیم فرمود: آیا شما را راهنمائى نکنم به کسى که چون از او استرشاد کنید هرگز گمراه نشوید و هرگز به هلاکت نیفتید؟ گفتند چرا یا رسول الله! فرمود آن کس اینست و اشاره به على بن ابیطالب نمود و سپس فرمود با او برادرى کنید و یاریش نمائید و او را محب صادق و دوست راستین باشید زیرا آنچه را که (درباره وى) به شما گفتم جبرئیل به من خبر داد (مناقب ابن مغازلى صفحه 245).
صفحات: 1· 2
121 آیه قرآنی که در نهج البلاغه آمده
«آيات قرآن در نهج البلاغه»
نهج البلاغه اثر عالم شهیر افتخار شیعه سیدرضی است که سعی او بر جمع آوری کلمات بلاغی امیر بیان امیرالمومنان علی علیه السلام او را موفق به گردآوری اثر چنین مؤثر در راه سعادت بشر کرده است؛ در میان سخنان امیرالمومنین در این کتاب 121 بار حضرتش احتجاج و استناد و استشهاد به قرآن کرده اند که جمع آوری آن موارد به نظر خوانندگان میرسد؛
قرآن و نهج البلاغه
امیر المومنین در نهج البلاغه در 121 مورد به طور صريح به آيات قرآن كريم استشهاد نموده و يا اقتباس كرده است که در ادامه این موارد ذکر شده است:
1ـ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ. (خطبة 1)
2ـ اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ اِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. (خطبة 1)
3ـ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً، وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ. (خطبة 1)
4ـ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ. (خطبة 3)
5ـ اِحْدَي الْحسْنَيَيْنِ. (خطبة 23)
6ـ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍِ. (خطبة 85)
7ـ ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ. (خطبه 18)
8ـ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدَ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً. (خطبه 18)
9ـ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ. (خطبه 28)
10ـ كَاَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ. (خطبه 39)
11ـ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنى. (خطبه 50)
12ـ لَقَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ. (خطبه 57)
13ـ وَ أَنْتُمُ الْاَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَكُمْ، وَ لَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمالَكُمْ. (خطبه 65)
14ـ وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ. (خطبه 70)
15ـ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ. (خطبه 84)
16ـ فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ. (خطبه 86)
17ـ وَ أَنّي تٌؤْفَكُونَ. (خطبه 86)
18ـ تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ، إِذْ نُسَوّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِينَ. (خطبه 90)
19ـ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ، لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ. (خطبه 90)
20ـ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ. (خطبه 216)
صفحات: 1· 2
پشیمانی هنگام سختی
پشیمانی بهنگام مریضی
إِنْ سَقِمَ ظَلَّ نَادِماً وَ إِنْ صَحَّ أَمِنَ لَاهِيا حکمت۱۵۰ ☘?(از آنان مباش) اگر بيمار شود پشيمان مى شود و اگر بهبود یابد با ایمنی سرگرم کارهای باطل می گردد ☘?گروهی هستند هرگاه بیمار شوند و توان انجام گناه را نداشته باشند نسبت به گناهانی که مرتکب شده اند اظهار ندامت وپشیمانی میکنند مانند دزدان که به زندان میافتند میگویند از کرده خویش پشیمانیم واز خداوند متعال عذرخواهی می کنند وسعی میکنند توبه نمایند اما وقتی در سلامتی بسر میبرند به لذات دنیوی سرگرم می شوند ودچارغفلت وگمراهی میگردند ?☘ قرآن کریم نیز چنین افرادی را سرزنش می کند می فرماید وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً اسراء: 83. چون به انسان نعمت داديم از ما روى گرداند و خويش را از ما دور كند و چون شرّى باو رسد بسيار مأيوس است ?☘در حالی که انسان باید در همه حال چه در حال خوشی وچه در حال ناخوشی به یاد خداوند متعال بوده و سعی نماید تااز دستوراتش پیروی نماید ? @aligelayeri
فیلم خانه ی دلها، خانه ی مولایمان علی (علیه السلام)
ازانان مباش که بخاطر آرزوی طولانی توبه را به تاخیر می اندازد
وَ يُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِم (حکمت:۱۵۰)
ازانان مباش که بخاطر آرزوی طولانی توبه را به تاخیر می اندازد
:four_leaf_clover:شرح قسمت دوم:four_leaf_clover:
یرجی یعنی به تاخیر می اندازد و امل به معنای آرزوست
گاهی انسان کاری را انجام میدهد ونتیجه آنرا انتظار دارد چنین امری پسندیده است که از آن به امید تعبیر میکنند
زمانی انسان بدون انجام مقدمات کار منتظر نتیجه است چنین چیزی ناپسند است که به آن آرزو گفته میشود
کسی که کاری انجام نمیدهد و بدنبال نتیجه مطلوب است بر آمال و آرزو تکیه میکند مانند دانشجویی درس نخواند وخیال کند نمره خوبی میگیرد یا کشاورزی زراعت نکارد گمان کند محصول خوبی بدست می اوردوانسانی که عمل نیک انجام نداده باشد وبه آرزو دل خوش کند چون خیال میکند به آنچه میخواهدمیرسدغرق در آرزوی خود میشودوچنین کسی یا به فکر توبه نیست یا اگرباشد سعی میکند به تاخیر بیاندازد
☘یعنی در حقیقت به آرزوی خویش تکیه میکندنه به عمل خویش حضرت درنامه سی ویک میفرماید بر آرزو تکیه نکن که آن بضاعت احمقان است
☘دراینجانیزحضرت هشدار میدهد از آنان نباشید که بخاطر آرزو توبه را به تاخیر میاندازند زیرا بدون عمل کاری درست نمیشود
:id:@aligelayeri