اگر در نماز نباید غیر خدا را مخاطب خود قرار داد پس چرا می گوییم «السلام علیک یا ایها النّبی ... »؟
اگر در نماز نباید غیر خدا را مخاطب خود قرار داد پس چرا می گوییم «السلام علیک یا ایها النّبی … »؟
در پاسخ به این پرسش توجه به امور ذیل لازم است:
۱. مخاطب قرار دادن غیر خدا در نماز به عنوان شرط یا اجزای نماز. در نماز مجموعه از مقررات شرعی و الاهی وجود دارد که برای به تحقق رساندن نماز به صورت مطلوب، مطرح شده است.
از قبیل شرایط ظاهری، و باطنی نمازگزار و نیز محل نماز و اجزا و ترتیبات مربوطه به نماز در تمام احکام مربوط به نماز که همگی از امور روشن و آشکار است، شرطی به عنوان مخاطب قرار ندادن غیر خدا مطرح نشده است، بنابراین اولا، اگر در سلام نماز مخاطب انسان غیرخداوند است، هرگز به نماز صدمه نمی زند. زیرا هیچ شرط یا واجبی از واجبات نماز را مخدوش نمی کند. ثانیا، مخاطب قرار دادن غیر خدا در نماز از قبیل پیامبر و بندگان صالح خداوند، چون به دستور خداوند، و با نام خدا (سلام) انجام می پذیرد، در واقع مخاطب قرار دادن خداوند است.
۲. روح عبادت و پرستش، اخلاص به حق است:در تمام عبادات از جمله نماز، باید قصد و نیت خالص باشد یعنی تنها خداوند مد نظر باشد نه کسی دیگر. از این رو در هنگام ورود به نماز سخن گفتن جز به سخن خدا تحریم شده است، یعنی انسان باید، با ادبیات و متنی سخن بگوید که کلام خالق و معبود اوست نه کلام مخلوق.
سوره حمد، و سوره دیگر مثل توحید و … کلام الهی است، همان طور که در نماز باید انسان روی خود را از تمام جهات دیگر برگرداند و تنها به جهت قبله قرار بدهد، سخن و ادبیات او نیز منحصرا سخن و کلام خداوند گروه همان گونه که از سخن گفتن با غیر منع شده است، در ابتدای ورود به نماز از گفتن کلام غیر خدا هم منع شده است. همه این محدودیت های کلامی و اندامی فقط برای این است که روح و قلب انسان به خدا متمرکز شود تا به معراج برسد. بنابراین در نماز باید نیت خالصانه باشد.
۳. در سلام نماز، مخاطب پیامبر، بندگان شایسته و نمازگزاران است: اولا، اصل «سلام» در شب معراج تمثیل یافت، هنگامی که رسول خدا در نماز شب معراج نشست، و دستورهای تشهد و سلام و صلوات را اجرا کرد، توجهی نمود، ناگاه صفوف فرشتگان و فرستادگان و پیامبران الهی را حاضر دید به او گفته شد، ای محمد (ص) بر آنان سلام کن! پیامبر بلافاصله فرمود: السلام علیکم و رحمت الله و برکاته» خداوند به او وحی کرد: من سلام، تحیت و رحمت هستم و تو و خاندانت «برکات هستید». (جوادی آملی، رازهای نماز، ص ۱۴۷-۱۴۸، ۱۳۸۳)
بنابراین، راز سلام این است که انسان به دستور خداوند، با نام خداوند به پیامبران و بندگان صالح و نمازگزاران درود می فرستد.براساس فرامین امام رضا علیه السلام در پاسخ به این پرسش که سخن مخلوق با ورود به نماز حرام و توجه به خالق برای او لازم می شود. فراغت از نماز و انتقال از حال نماز با آغاز کلام مخلوق یعنی سلام صورت می گیرد. (وسایل الشیعه، ج ۶، ص ۴۱۷)سلام بر بندگان صالح خداوند، به معنای بازگشت به جمع آنان است.
بنابراین، مخاطب قرار دادن غیر خداوند را در سلام، منافات با آداب و احکام نماز ندارد و چون به دستور خداوند انجام می شود و از سوی دیگر سلام نام خداوند است، در نهایت و واقع خداوند مورد خطاب قرار گرفته است.جهت مطالعه بیشتر ر.ک:جوادی آملی، رازهای نماز، قم، اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۳.
چرا باید غسل کنیم، ایا حمام رفتن کفایت نمی کند؟
چرا باید غسل کنیم، ایا حمام رفتن کفایت نمی کند؟
چرا باید غسل کرد؛ اگر فقط نظافت است، پس چرا اگر تازه حمام رفته باشیم، باز هم لازمه که با ترتیب یا با نیت باشه یعنی اگه بگوییم که مصرف آب تأثیراتی دارد، پس چرا نیت لازم است؟
درپاسخ این سوال توجه به چند نکته لازم است:
الف) فلسفه غسل جنابت
این که چرا اسلام دستور می دهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشویند آن هم با کیفیت مخصوص در حالی که فقط عضو معینی آلوده می شود و می توان گفت: چرا نباید تنها محل را بشوییم و اگر مقصود پاکیزگی است چرا دوش گرفتن معمولی کفایت نمی کند؟. در پاسخ باید توجه داشته باشیم که علت شرعی وجوب غسل با این کیفیت دستور دین است و حکمت اصلی غسل کردن با این کیفیت اطاعت امر الهی است که باعث تقویت روحیه عبودیت و بندگی در فرد مسلمان شده و او از این طریق به خدای خویش نزدیک می گردد.
حکمت غسل کردن فقط یک نظافت بدنی نیست ; بلکه غسل یک عمل عبادی است که با ویژگی های عبادی آن (مانند نیت و انجام عمل برای رضای خدا) باعث می شود که دل متوجه خدا شده و طایر نفس از قفس مادیت و چاه ظلمانی , به عالم ملک پرواز کند. ازاین رو نباید آن را با یک نظافت ظاهری صرف یکسان انگاشت .
در این زمینه حتی اگر بخواهیم به جنبه پاکسازی آن هم توجه کنیم, هدف از غسل جنابت, پاکسازی نوعی قذارت و آلودگی روحی است که روش طهارت آن توسط دین که متصدی بیان روش های ارتباط و تاثیر گذاری معنوی و روحانی است, بدین گونه آموزش داده شده است وگرنه باید شستن موضعی که نجس شده است برای طهارت کافی می بود.
پس غسل کردن ریشه در امر الهی داشته و برای بهداشت جسم و روح مفید است، جسم را به سوی نشاط، شادابی و فعالیت سوق می دهد و روح و روان را به سوی معنویت، عبادت و اطاعت.
باید ها ونبایدهای مراسم ختم
باید ها ونبایدهای مراسم ختم
1- آرامش دادن و تسکین آلام صاحب عزا
ائمه معصوم( علیه السلام) قبل از دفن و پس از آن به صاحبان عزا تسلا و آرامش می دادند(نوری، 1408، ج1، ص174) و برای تشویق مسلمین خلعت های بهشتی را پاداش تسکین دردهای عزادار معرفی می فرمودند. به این ترتیب یکی از رفتارهای اجتماعی که از طرف اسلام، تأکید فراوانی بر آن شده و به نوعی در زمرۀ عبادات قرار گرفته است، تسلیت گفتن به صاحبان عزا است. از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است: «هر که اندوهناکی را تسلیت گوید، خداوند در روز قیامت به او احترام کرده، لباس زیبایی را بر او خواهد پوشاند.»(حر عاملی، 1409، ج3، ص213)
امام صادق(علیه السلام) می فرمود: «تسلیت دادن به خانوادۀ مردگان واجبی دینی است.»(کلینی، بی تا، ج3، ص204) و در واقع آن را مستحب موکد می دانستند. بر این اساس، نشان دادن خود به صاحبان عزا به منظور تسلابخشی، خودنمایی منفی نیست.
2- پرهیز از ایجاد دغدغه و مراعات حال عزادار
امام صادق(علیه السلام) به مجلس گروهی عزادار وارد شد و به آنان فرمود: «پروردگار، مصیبت وارد شده بر شما را جبران فرموده، به جبران صبر و تحمل تان پاداش خوبی به شما داده و شخص متوفی را نیز در سایۀ رحمت خویش قرار دهد. سپس از مجلس خارج شدند.»( حر عاملی، 1409، ج3، ص174) این روایت و موارد مشابه(همان، ج3، ص218) نشانگر آن است که باید مراسم را به سادگی برگزار کرده و آشنایان و دوستان به ابراز همدردی بسنده کرده و زحمت ایجاد نکنند.
3- غذا بردن برای عزادار و نهی صریح معصومان( علیه السلام) از تناول غذای عزادار
ائمه معصومین( علیه السلام) توصیه های بسیار مهمی برای خیرات، آرامش بخشی و تسکین آلام خانواده عزادار داشتند ولی در عین حال تاکید می فرمودند: به جز همسر مرد متوفا که احکام خاصی در عده وفات شوهر دارد، درباره بقیه افراد؛ عزاداری تا سه روز است (وسائلالشیعة، ج3، ص271، حدیث3624) و این سنت به معنای بی احترامی و بی وفایی نیست، زیرا توصیه های ارزشمندی برای تداوم نیکی به آن ها مطرح شده است.
متاسفانه امروزه سنت های نادرستی در حاشیۀ مراسم عزاداری و ختم شکل گرفته است که افراد با ایمان موظفند برای برطرف کردن آنها بکوشند. به عنوان مثال صاحبان عزا حتماً باید مراسم سوم و هفتم برگزار نموده و غذا تهیه کنند و از مهمانان پذیرایی نمایند و… .
اگر برای برگرداندن آرامش روحی عزادار، تصمیم به حضور بیشتر در کنار آنان دارند، نباید به خانوادۀ مصیبت دیده اجازه بدهند که برای پذیرایی از آنها در سالن و منزل دچار تکلف و دردسر شوند. باید سعی کنند خانواده عزادار حتی دغدغۀ خورد و خوراک خویش را نیز نداشته باشند! پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت زهرا(س) و اسماء امر نمودند برای شکستن سنت های جاهلی و فرهنگ سازی، به همراه بانوان دیگر غذا بپزند و به منزل خانواده عزادار ببرند، تا آن ها حتی دغدغه غذا پختن نداشته باشند.(وسائلالشیعة، ج3، ص237، حدیث،237)
امام صادق( علیه السلام) می فرماید: «غذا خوردن نزد مصیبت دیدگان از رفتارهای زمان جاهلیت است و سنت اسلامی این است که غذای عزادار از سوی دیگران فراهم شود، همان گونه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد جعفر بن ابی طالب، چنین رفتاری را در پیش گرفت.»(همان)
اکنون باید قضاوت کنیم که رفتار امروز جامعۀ ما منطبق با سنت های اسلامی است و یا سنت های جاهلیت؟! متأسفانه ما در بیشتر موارد به این سنت اسلامی عمل نکرده و به جای آن که باری از دوش مصیبت دیدگان برداریم، سربار آنها شده و هزینه های سرسام آوری را بر دوششان تحمیل می کنیم و حتی اگر آنان مشکلی از لحاظ مالی نداشته باشند، دغدغۀ فکری چگونگی پذیرایی از مهمانان خوانده و ناخوانده، آنان را رنج خواهد داد.
در مقابل، خود نیز متحمل هزینه هایی چون خریدن تاج گل های گران قیمت، اعلام تسلیت در قالب تابلوها، اوراق تبلیغاتی و …. می شویم که نه سودی به متوفی خواهد رساند و نه به خانوادۀ آن ها، بلکه موجب آزار و شرمندگی افرادی خواهد شد که توانایی مالی انجام چنین هزینه هایی را نداشته و با این وجود، قصد اعلام همدردی با مصیبت دیدگان را دارند!
در این رفتارها بیش از آن که به تسلای خاطر صاحبان مصیبت اندیشیده شود، گویا موقعیتی به دست آمده که برخی افراد، ثروت، هنر، مقام و … خویش را در معرض تماشای دیگران گذاشته و از آن لذت ببرند. طبیعی است که چنین رفتاری مورد تأیید دین اسلام نیست.
شرکت ما در مراسم ختم، باید دست کم سه نتیجۀ مثبت به دنبال داشته باشد که یکی از آنها آرامش دادن به مصیبت دیدگان و دیگری عبرت گرفتن خویش و دل نبستن به دنیای فانی و سوم مغفرت و رحمت متوفی است و هر چه که در این راستا نباشد، نمی تواند رفتار مثبت باشد.
برخی از مومنین می گویند: ما دوست داریم به سنت پیامبر گرامی عمل کنیم، ولی اگر غذا نخوریم به صاحب مجلس بی احترامی می شود! در پاسخ باید گفت: برای برطرف کردن هر بدعتی مشکلاتی وجود دارد. بی شک بهبود آداب و سنت ها مستلزم تلاش و مراعات یکایک ماست و البته می توان با مشورت و صمیمیت برای تبعات منفی آن به فراخور روحیه صاحب عزا راهکار پیدا کنیم.
مصرف غذای خانواده عزادار در سالن، منزل و مسجد … ، مصداق بدعت در سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مایه ظلم به افرادی است که حال خوشی ندارند.
هدف از برگزاری مجالس ختم
هدف از برگزاری مجالس ختم
هدف از برگزاری مجالس ختم در سومین روز درگذشت یک مسلمان، یا هفتم و …، تجلیل از کسانی است که روزی در میان ما بوده و اکنون از جمع ما به سرای باقی شتافتند. این گونه مجالس از آن رو برگزار می شود، تا مردم ضمن ابراز همدردی و تسلیت گفتن به صاحبان عزا، با قرائت قرآن، بیان مصائب اهل بیت و معارف و مسائل دینی از سوی سخنرانان و مداحان، هم ثوابی برای روح مردگان نثار شود و هم عبرت و درس آموزی برای دیگران باشد که روزی برای آنان نیز چنین سرنوشتی خواهد بود.
درباره مجالس سوم و هفتم و… به روایتی که دلالت بر این موضوع داشته باشد، برخورد نکردیم، لکن برخی از فقیهان از روایاتی که توصیه به بردن غذا برای نزدیکان میت تا سه روز می کند، استفاده کرده اند که حدّ عزاداری برای میت تا سه روز می باشد.(محقق بحرانی، بی تا، ج4، ص157 و158)
البته درباره مراسم چهلم، آنچه که در فرهنگ دینی ما وارد شده، بزرگداشت چهلم شهادت حضرت سید الشهداء( علیه السلام) است که مصادف با بیستم ماه صفر می باشد. امام حسن عسکری ( علیه السلام) در حدیثی علامت های «مؤمن» را پنج چیز شمرده است: نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن و « بسم الله » را در نماز، آشکارا گفتن.( ملکی تبریزی، بی تا، ص85) لکن این مراسم برای هیچ کدام از ائمه دیگر ( علیه السلام) سفارش نشده است، بلکه تنها برای حضرت سید الشّهداء ( علیه السلام) این سنّت و شعار در مکتب تشیع وضع و جعل شده است. و حکمت آن نیز احیای خاطره غم بار عاشورا و تداوم شور عاشورایی در زمان های بعد بوده است.
نکته قابل ذکر آن است که این گونه مجالس، اگرچه جزو سنت پیامبر نیست، امّا لزوماً بدعت هم نمی تواند باشد؛ زیرا اولاً با توجه به معنای بدعت که عبارت است از وارد کردن چیزی در دین که جزو دین نیست؛ چون این گونه مجالس به شرع نسبت داده نمی شود تحت عنوان بدعت قرار نمی گیرد.
ثانیاً این مسئله گرچه به صراحت در سنّت پیامبر نیامده است، اما تحت عنوان عمومات دینی قرار می گیرد؛ زیرا علاوه بر این که آیات قرآن در این گونه مجالس تلاوت می شود، جنبه های مثبت اجتماعی؛ نظیر صله ارحام، ابراز همدردی با برادران ایمانی و … را نیز به دنبال دارد. اقامه مجالس عزا و مراسم برای اموات، خود موجب گسترش فرهنگ دینی می شود و فرصتی مناسب برای بیان معارف الهی و توحیدی است، قضایای تاریخ اسلام گوشزد می شود، پرهیز از گناه و رعایت تقوی سفارش می شود، و موجب اعتلای فرهنگ دینی و عمومی مردم می شود؛ بنابراین، برگزاری چنین مجالسی نه تنها مورد نهی شارع نیست، بلکه مطلوب نیز هست.
بنابراین برگزاری مراسم سوم، هفتم، چهلم و سالگرد؛ به منظور حفظ یاد و خاطره گذشتگان و احترام به آن هاست که موجب تسکین قلوب بازماندگان می گردد. در آموزه های دینی به برگزاری این گونه مراسم به صورت خاص( هفتم، چهلم و سالگرد) تصریح نشده، بلکه از آموزه های دینی استفاده می شود که به زیارت اهل قبور رفته و یا به فعالیتهایی پرداخته شود که از آن ها به عنوان خیرات و باقیات الصالحات یاد می شود. براین اساس برگزاری مراسم هفتم و چهلم و سالگرد به جهت خیراتی که در این مراسم برای رفتگان به عمل می آید، از سنت های پذیرفته شده بوده و هست.
از روایات استفاده می شود خیرات و طلب آمرزش برای اموات در وضعیت آن ها در آخرت تأثیر خواهد داشت، برای اموات از هر چیز بهتر و مفیدتر، صدقه و احسان به فقرا و اهدای ثواب آن برای مردگان است، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: «صدقه حرارت قبرها را از بین می برد».(محمدی ری شهری، 1384،ماده صدقه، شماره10342).
از همین روست که بسیاری از بازماندگان، به جای صرف هزینه های سنگین مثل تاج گلها و کارت پستال، بنرها و پارچه های عرض تسلیت … هزینه هایی را صرف خرید جهیزیه، ساختن مدرسه و مسجد، کمک به بهزیستی و … می نمایند.
برای اموات بهترین دعا این است که انسان برای آنان از خدای مهربان طلب عفو و مغفرت کند و بخواهد خداوند رحمت و بخشش و نعمتهایش را بر آنان نازل فرماید.
رفتن به زیارت قبور غیر از فوایدی که برای اموات دارد، برای زندگان نیز مؤثر است و ثواب آن به خود آنها نیز می رسد. کسی که سوره حمد، آیه الکرسی، نماز میخواند و یا صدقه می دهد، اول ثوابش به خود خواننده می رسد و بعد به میت می رسد.
مفهوم خیرات وصدقه اعم است و شامل هر نوع کار خیر، یا حتی نیت و فکر و اندیشه خیر برای مردم و اسلام می شود می توان هر عمل خیری را به قصد قربت، انجام داد و ثواب آن را به روح اموات نثار کرد.
چگونگی برگزاری مجالس ختم با توجه به سنت های پسندیده در اسلام
چگونگی برگزاری مجالس ختم با توجه به سنت های پسندیده در اسلام
نگارندگان: معصومه شیخ الاسلامی، آمنه نوبخت، مرضیه ولی، الهه نوبخت.
چکیده:
آنچه در فرهنگ دینی ما وارد شده، بزرگداشت چهلم شهادت حضرت سید الشهداء است و در مورد مجالس سوم و هفتم و … به روایتی که دلالت بر این موضوع داشته باشد برخورد نکردیم. لکن هرچند برگزاری این نوع مجالس ختم و عزا، جزو سنت پیامبر (ص) نیست، اما لزوماً بدعت هم نمی تواند باشد و تحت عنوان عمومات دینی قرار می گیرد.
برخی از بایدها و نبایدهای مجالس ختم عبارتند از: آرامش دادن و تسکین آلام صاحب عزا، پرهیز از ایجاد دغدغه و مراعات حال عزادار، غذا بردن برای عزادار و نهی صریح معصومان (ع) از تناول غذای عزادار، پرهیز از کفر و ناشکیبائی، دقت زیاد برای تصرف در مال و دارایی متوفی، زیارت مزار درگذشتگان، طلب مغفرت برای درگذشتگان، یاد مرگ و قیامت و عبرت گیری و …
واژگان کلیدی: مجالس ختم، عزاداری، عزاداری در اسلام
مقدمه:
عمر انسان در این جهان کوتاه و روزگارش گذران و ناپایدار است و فطرتاً به حیات جاودان مشتاق و آرزوهایش بس بیکران و دارای خواسته های نامحدود می باشد و علی رغم این امور، خواه و ناخواه امروز یا فردا مرگش فرا می رسد و سرانجام پس از تحمل رنج ها و سختی ها، این جهان را با هزاران آمال و آرزو ترک می گوید و عزیزان خود را در غم مفارقت و جدایی می گذارد و می گذرد.
در طول تاریخ همواره بازماندگان، برای یادبود و بزرگداشت عزیزان از دست رفته به روش های مختلف با توجه به فرهنگ ها وآیین های هر جامعه ای، به عزاداری و سوگواری می پردازند.
برگزاری مراسم ترحیم، حقی است که میت بر گردن بازماندگان و سایرین دارد که در این باب نیز روایات بسیار است، از جمله حقوق مسلم مؤمنین نسبت به یکدیگر عیادت به هنگام بیماری، شرکت در تشییع جنازه، حضور در نماز میت، وجوب غسل میت ودفن وکفن اوست . مؤمنین در نماز میت و در قنوت های آن به نیکو کار بودن میت شهادت می دهند و برایش دعا می کنند و در مجلس ترحیم برای مغفرت و علوّ درجات او آیاتی از قرآن را تلاوت می نمایند و برای او رحمت می فرستند. روشن است که انجام این امور چه تأثیر بسیار زیادی در وضعیت میت خواهد داشت .
نکته دیگردر برگزاری مجالس سوگواری،تنبّه و بیداری شرکت کنندگان در این محافل است،یاد قیامت، مرگ، معاد، روز حساب، و…بسیار سازنده است وانسان را از خواب غفلت بیدار می سازد و یکی از بهترین بسترهای آن همین مجالس است و بدیهی است که اگر مردم با ایمان و متدیّن توجه بیشتری به فلسفه برگزاری مجالس ترحیم و سوگواری مبذول دارند دیگر گرفتار آن همه رنج و محنت ناشی از نفوذ سنت های غلط نمی گردند.
مقاله پیش رو به بیانی در رابطه با چگونگی برگزاری مجالس ختم با توجه به سنت های پسندیده در اسلام می باشد سنت هایی که با مرور زمان جای خود را به رسوم غلطی داده است که از اصول اولیه برگزاری مجالس ختم در حال دور شدن می باشد.
دانلود رایگان فایل تصویری احکام
با توجه به اینکه احکام تصویری بهتر در ذهن نقش می بندد تصمیم گرفتیم فایل تصویری احکام را در اختیار عزیزان قرار دهیم.
دانلود رایگان مقاله: تجسم اعمال در قیامت از دیدگاه آیات و روایات
عنوان مقاله: تجسم اعمال در قیامت از دیدگاه آیات و روایات
نگارنده: الهه نوبخت
چکیده:
تجسم اعمال تبیینی است از چگونگی تاثیر اعمال انسان در سرنوشت نهایی او و تحلیلی است از نحوه ارتباط میان اعمال دنیوی با جزای اخروی. مقصود از تجسّم یا تمثّل أعمال و أحوال انسان، این است که هرکاری را که انسان در این جهان انجام دهد در جهان دیگر بهصورتی متناسب با آن جهان نمودار میگردد و پاداشها و کیفرهایی که انسان در آخرت با آن مواجه میگردد، از ناحیه غیر و خارج از ذات انسان نیست، بلکه همان اعمال انسان و ملکات اخلاقی و روحیات و افکار و عقاید اوست که در سرای دیگر بهصورت انواع پاداشها و نعمتهای بهشتی یا بهصورت انواع عذاب و شکنجه ظاهر میگردد.
این مطالعه با هدف تبیین « تجسم اعمال در قیامت از دیدگاه آیات و روایات «انجام شده است. مطالعه حاضر، تحلیلی- توصیفی و با استناد بر منابع معتبر و نتایج تحقیقات مرتبط، صورت گرفته است.. از مهمترین نتایج بهدستآمده از این پژوهش آن است آنچه بهشت و جهنم انسان را میسازد، صورت اخروی اعمال خود اوست و اینگونه نیست که خداوند از قبل، انواع آتش و عذابهای دوزخی را برای فرد گنهکار آماده کرده باشد و هیچ رابطهای بین عمل و جزای او وجود نداشته باشد؛ و هر یک از اعمال و صفات نیک و ناپسند انسان دارای مصادیقی هستند که انسان باهمان صفات و اعمال در قیامت محشور میشود. بیشک تمامی اعمال انسان در آن جهان تجسم مییابد و پذیرفتن این اعتقاد نقش بسزایی در چگونگی زندگی دنیای افراد دارد.
واژگان کلیدی: عمل، تجسم، فکر، اعمال، قیامت، تجسم اعمال.
مهارسوداگری و فساد
مهارسوداگری و فساد
برای داشتن اقتصاد سالم وپویا و جلوگیری از سوء استفاده های مالی مهارسوداگری و فساد در دستگاه ها و ادارات ضروری است و این مهم با همت مدیران و مسئولین امکان پذیر است.امام علی(علیه السلام) بعد از قتل عثمان و اصرار مردم بر قبول خلافت، شرط قبول خلافت را در بازسازی اقتصادی و مبارزه پیگیر با مفاسد مالی و کوتاه کردن دست زالوصفتان و رانتخواران از شبکههای اقتصادی در راستای اجرای عدالت و همچنین برگرداندن اموال بیتالمال که به غارت رفته حتی اگر به صورت جهیزیه در خانه نوعروسان باشد، بیان می کنند.(نهجالبلاغه، خطبه 15)
حضرت بعد از قبول خلافت بدون فوت وقت به پالایش میشتابد؛ عزل کارگزاران فاسد را وجهه همت خویش میسازد. افراد معلومالحال مانند طلحهها و زبیرها را پست و مقامی نمیدهد که دستانشان ناپاک است و در گذشته در آزمون حکومتی مردود شدهاند در رابطه با بیتالمال به حساب کشی میپردازد.در برگرداندن اموال به غارت رفته از بیتالمال در عزمی جدی به شتاب می آید. در اقدامی قاطع زمینهایی را که عثمان از مردم غصب کرده و به اقوام خود داده بود، به صاحبانشان بر میگرداند. کارگزاران منصوب خود را از ارتباط با اشراف بر حذر میدارد و چنین ارتباطی را در راستای زایش فساد مالی و نوعی کودتای اقتصادی علیه تهیدستان جامعه و نوعی رانت خواری میبیند و در صورت وقوع چنین ارتباطی به توبیخی سخت میگراید.( الماسی، http://kayhan.ir)
نامه عتاب گونه حضرت به عثمان بن حنیف دلیلی بر این مدعاست.«أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا ؛ تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ با؛ اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده كه مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافتهای، غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام كه به سویت آورده میشده پذیراییت كردهاند، خیال نمیكردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول كنی كه محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند. (نهجالبلاغه،نامه 45)
گردآورنده: نوبخت
کمک به رفع فقر و کاهش اختلاف طبقاتی
کمک به رفع فقر و کاهش اختلاف طبقاتی
عوامل زیادی در ایجاد فقر و تنگدستی موثر هستند. فقر در سخنان امام علی علیه السلام پدیده زشت اجتماعی است که امام علیه السلام آن را به پست ترین صفت ها توصیف می کند، به همین سبب از آغاز پذیرش زمامداری حکومت اسلامی با جدیت تمام، برای ریشه کن کردن فقر تلاش می نمایند حضرت در سخنانی می فرمایند: «الفقر یخرس الفطن عن حاجته؛ فقر، زیرک را از بیان نیازش ناتوان سازد.»(نهج البلاغه، حکمت 3 ، ج 6 ، ص1090) در واقع فقر قدرت و توان برخوردهای اجتماعی را از انسان می گیرد، و فقیر جرأت داد و ستد را از دست می دهد و به انسان بی اراده ای تبدیل می شود که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد، حتی اگر از سلامت جسمانی برخوردار باشد، از نظر روحی و روانی دچار مشکلات اساسی می شود.
یکی از عوامل فقر، تجمع ثروت حاکم است که یکی از نمونه های آن فقر در زمان به حکومت رسیدن امام امیرالمؤمنین علیه السلام است.مسعودی در خبری از عبدالله بن عتبه نقل کرده است: عثمان روزی که کشته شد، نزد خزانه دارش، صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم داشت و ارزش املاکش در وادی القری و حنین و غیر آن به صد هزار دینار می رسید و اسبان و شتران زیادی نیز به جای گذاشت.وقتی که حاکم شیفته مال و ثروت باشد، این خصلت او بر دیگران نیز تأثیر می گذارد و امام علی علیه السلام در این خصوص می فرمایند: «إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَی الْجَمْعِ؛ و مردم زمانی تنگدست گردند که همت والیان، همه گرد آوردن مال بود».
یکی دیگر از عوامل مهم در فقر، انحصار منابع ثروت در دست طبقه خاصی از مردم است به طوری که عوامل تولید و فرصت های کار منحصر به عده ای از مردم است که با همدیگر نسبت خویشاوندی یا وابستگی دارند و در کنار این پدیده دیگران از داشتن چنین فرصت هایی محرومند، و این امر آنان را در حالت فقر جانکاه قرار می دهد) حائری، پایگاه اطلاع رسانی غدیر) امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره پدیده انحصارطلبی فرمودند، جایی که بنی امیه و اطرافیانش ثروت های کشور را میان خود تقسیم می کردند.
مسعودی درباره سعیدبن عاص که والی عثمان بن عفان در عراق بود، می گوید: او در اموال دخالت خودسرانه می کرد و در بعضی اوقات می گفت: این سرزمین (عراق) جایگاه قریش است، مالک اشتر به او گفت: چیزی را که خداوند در سایه شمشیر و سرنیزه غنیمت ما کرد، بستان خودت و قومت می شماری. مسعودی در ادامه می گوید: موجودی زبیر پس از مرگ پنجاه هزار دینار بود. و هزار غلام و کنیز داشت.
سعید بن مسیب می گوید: وقتی زیدبن ثابت مرد، چندان طلا و نقره به جا گذاشته بود که آن را با تبر می شکستند، به جز اموال و املاک دیگر که قیمت آن یکصد هزار دینار بود.
این وضع پولداران و ثروتمندان بود. اما مردم مستضعف، از گرسنگی و محرومیت رنج می بردند، از آن جمله عبدالله بن مسعود، وقتی از حکومت عثمان طرفداری نکرد، سهمیه اش از بیت المال قطع شد و آن قدر حالش بد شد که جان به جان آفرین تسلیم کرد. ابوذر و عمار یاسر نیز از فقر و تنگدستی چنین وضعی داشتند.
هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت رسید با تمام قدرت عزم خود را جزم کرد تا با این پدیده مبارزه کند و در نامه اش به مالک اشتر می فرماید:«ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّةً وبِطَانَةً، فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ، وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ، فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الْأَحْوَالِ، وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لِأَحَد مِنْ حَاشِیتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعةً، وَلاَ یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ، تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ، فِی شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ، یَحْمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ، فَیَکُونَ مَهْنَأُ ذلِکَ لَهُمْ دُونَکَ، وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ؛ بدان که والی را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوی برتری جویی و گردنکشی است و در معامله با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشه ایشان را با قطع موجبات آن صفات قطع کن، به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به اقطاع مده مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی بندند که صاحب زمین های مجاورشان رادر سهمی که از آب دارند یا کاری به اشتراک انجام دهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود را بر دوش آنان نهند. پس لذت و گوارایی، نصیب ایشان شود و ننگ آن در دنیا و آخرت بهره تو گردد.»
به همین جهت سفارش امام علیه السلام به کارگزاران و فرزندانش این است که از پرداختن به خود و انحصارطلبی بپرهیزند و خود را همیشه با ضعیف ترین مردمان مقایسه کنند تا با فقیران و بیچارگاه برابر باشند. هم اوست که می فرماید: «انّ الله تعالی فرض علی ائمة العدل أن یقدروا انفسهم بضعفة الناس لئلا یتبیغ بالفقیر فقره؛
خداوند بر پیشوایان مقرر فرموده که خود را در معیشت با مردم تنگدست برابر دارند تا بینوایی را رنج بینوایی به هیجان نیاورد و موجب هلاکتش گردد ) حائری، پایگاه اطلاع رسانی غدیر)
حضرت حسین بن علی ـ علیه السلام ـ برای توسعه امر خدمت رسانی در جامعه، مردم را از آثار این امر مقدس آگاه کرده، می فرماید: «فمن تعجل لاخیه خیرا وجده اذا قدم علیه غدا ومن اراد الله تبارک وتعالی بالصنیعة الی اخیه کافاه بها فی وقت حاجته وصرف عنه من بلاء الدنیا ما هو اکثر منه ومن نفس کربة مؤمن فرج الله عنه کرب الدنیا والآخرة; هر کس برای نیکی [و خدمت رسانی] به برادر خود بشتابد فردا نتیجه آن را خواهد دید و کسی که برای خدا به برادر دینی خود یاری نماید خداوند او را به هنگام نیازمندی یاری خواهد کرد و بیشتر از آن او را از بلاها و گرفتاریها دور خواهد ساخت و آن کسی که اندوه و غم را از دل مؤمنی بر طرف نماید، خداوند متعال غم و غصه های دنیا و آخرت [او] را برطرف خواهد نمود»( https://www.tabnak.ir)
گردآورنده: نوبخت