اسوه حسنه
خداوند میفرماید: « و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره»7هر جا باشید روی خود به سوی مسجد الحرام بگردانید.
آنها که در مسجد الحرام نماز میخوانند واجب است عین کعبه را قبله خویش قرار دهند و از این رو برای نمازگزاردن در مسجد الحرام به صورت دایره به صف میایستند تا همه رو به سوی کعبه داشته باشند. آنها که در مکه بیرون از مسجد الحرام نماز میگذارند،لازم است که مسجد الحرام را قبله قرار دهند و به سوی آن نماز بخوانند؛ و هر چه نمازگزاران از مسجد الحرام و مکه دور میشوند، دیگر نمیتوانند به عین مسجد الحرام نماز خوانند؛ چنانکه اگر خطی از پیشانی هر یک از نمازگزاران ترسیم شود، به یقین تمام خطوط به کعبه و مسجد الحرام برخورد نمیکند. بنابراین آنچه امکان دارد جهت کعبه و مسجد الحرام است. از این روی خداوند فرموده: « فولوا وجوهکم شطره» بدان سو نماز گزارید که مسجد الحرام در آن جاست.
هر چند زمین کروی است ولی ممکن نیست که همه عیناً به سوی کعبه و مسجد الحرام نماز بگزارند. آن چه ممکن است جهت مسجد الحرام است؛ یعنی همه به سویی که مسجد الحرام در آن قرار گرفته است، متوجه شوند. اگر مسجد الحرام در جهت جنوب شهر ما باشد ما هم به جهت جنوب نماز میخوانیم. اگر در جهت شرق ماست ما هم به سوی شرق نماز میخوانیم و هکذا.
ما نیز در تأسی به «اسوه حسنه» یعنی تأسی به روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سرمشق قرار دادن آن حضرت به آن سو میرویم و کوشش میکنیم که حتی المقدور به او نزدیک شویم ولی نمیتوانیم پا به پای او گام برداریم. چنان که امیر المؤمنین علی علیه السلام با آن همه نزدیکی به پیامبر اکرم خود را در مرتبهای نازلتر از او میدید و میگفت: « انا عبد من عبید محمد»8 من بندهای از بندگان محمدم.
همچنین امامان شیعه عبادات خود را در برابرعبادت مولی امیر المؤمنین و زهدخود را در برابر زهد حضرت علی ناچیز میشمردند و او را برتر میدیدند در چنین وضعی معلوم است که عامه مردم نسبت به پیامبر و اولیای خدا در چه جایگاهی قرار دارند و تا چه حدی میتوانند پرواز کنند.
امیر المؤمنین علیه السلام در نامهای که به عثمان بن حنیف فرماندار بصره مینویسد، پس از آن که او را مورد عتاب و خطاب قرار میدهد و شرکت او را در میهمانی اشراف بصره نکوهش میکند، میگوید: بدانید که هر مأمومی پیشوایی دارد که به او اقتدا میکند و از نور علمش بهره میگیرد، شما خود میدانید که امام شما از دنیایش به دو پیراهن کرباس کهنه و از خوراکش به دو قرض نان بسنده کرده است. سپس میفرماید: البته شما توان این گونه زندگی را ندارید. «الا وانکم لاتقدرون علی ذلک فاعینونی بورع و اجتهاد و عفة وسداد»9یعنی اکنون که نمیتوانید مانند من زندگی کنید، پس لااقل با التزام به چهار خصلت مرا یاری دهید: گناه نکنید و در راه خدا و اجرای عدالت کوشا باشید، دامن و شکم خود را به حرام و شبهه آلوده نسازید و در زندگی درست و راست کردار باشید.
امیرالمؤمنین طبق این بیان اعتراف دارد که پیروان و حتی کارگزارانش نمیتوانند مانند او زاهدانه زندگی کنند و از لذایذ آن بگذرند.
در این نامه که به عثمان بن حنیف فرماندار بصره مینویسد، صریحاً اعلام میدارد که شماها نمیتوانید مانند علی رفتار کنید ولی مواظب باشید که آلوده نشوید وبا شرکت در میهمانیهای کذایی و طرح دوستی با اعیان و اشراف از تودة مردم فاصله نگیرید و در برنامهها از حقوق و منافع فقر و ضعفا غافل نشوید وهمواره حقوق عامه را بر حقوق خواص مقدم بدارید. در هر حال امیرالمؤمنین با تمام اصرار و تأکیدی که بر ساده زیستی دارد ولی روش خود را بر دیگران حتی مسؤولان و کارگزاران الزام نمیکند.
امیر المؤمنین وقتی به دیدار یکی از پیروانش به نام علاء بن زیاد حارثی میرود، مطلع میشود که برادر علاء «عاصم» ترک زن و فرزند کرده و خرقه عبادت پوشیده و شب و روزش را به عبادت میگذراند، دستور داد او را آوردند و به او گفت: وای بر تو! این چه روشی است که در پیش گرفتی و نعمتهای الهی را بر خود حرام کرده و بر خانواده و فرزندانت سخت گرفتهای. تو گمان داری خدایی که این همه نعمتهای خوب را بر تو حلال کرده دوست ندارد تو از آنها بهرهمند شوی؟ تو کوچکتر از آنی که نسبت به خداوند چنین گمانی داشته باشی.
عاصم عرض کرد: ای امیر المؤمنین پس شما چرا این گونه به خود سخت میگیرید، با این لباس خشن و با این خوراک ناگوار و ناجور؟
حضرت فرمود: وای برتو! من با تو تفاوت دارم. خداوند متعال بر پیشوایان عدل الزام کرده که زندگی خود را با تهیدستان وضعفا موازنه و مقایسه کنند یعنی سطح زندگیشان را با اعیان و اشراف مقایسه نکنند تا فقر و تنگدستی بر فقرا سنگینی نکند.