جرعه ناب( طمع، ذلت پذیری، امارت زبان)
طمع، ذلت پذیری، امارت زبان
« وَ قَالَ ع أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه»
توضیح: از منظر دینی یکی از نکات بسیار مهم وحیاتی حفظ کرامت و عزت نفس است دین مقدس اسلام برای حفظ کرامت نفس توصیهها و راهکارهائی ارائه داده است که این راهکارها به دودسته ایجابی و سلبی تقسیم میشود. مراد از راهکارهای ایجابی آنهائی است که بودن آن میتواند انسان را از حقارت و خواری نجات دهد مانند تمسک جستن به ذات حق تبارک و تعالی و ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) و مراد از راهکارهای سلبی آنهائی است که بودن آن موجب خواری میگردد و میبایست از آن اجتناب نمود.
در این حکمت حضرت امیر المؤمنین p به سه مورد از امور سلبی اشاره نموده و فرماید:
1- « أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ » خویشتن را خوار ساخت آنکه طمع را شعار خویش قرارداد.
کلمه «أَزْرَى» از « زَرَى » به معنای عتاب و سرزنش است و « إِزْرَاء » به معنای تحقیر کردن و بیارزش نمودن میآید.[1]
طمع؛ یعنی چشم داشت به آنچه دیگران دارند و به دو دسته ممدوح و مذموم تقسیم میشود :
الف- اگر طمع نسبت به آنچه نزد خداوند متعال است، باشد ممدوح است؛ زیرا موجب عزت نفس است که انسان از خدای خویش انتظار داشته باشد همانگونه که حضرت ابراهیم فرمود: «خدای من کسی است که انتظار دارم گناهان مرا در قیامت ببخشد» « وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّين».[2]
از آنجا که کل هستی از ذات اقدس تبارک و تعالی سرچشمه میگیرد هم انسان و هم هر چه دارد از خداوند متعال است و روشن است انتظار بنده از مولای خویش امری عادی و طبیعی است چون اگر به مولای خویش چشم ندوزد از چه کسی انتظار داشته باشد؟
ب- اما طمع به غیر خالق مذموم است و موجب ذلت وحقارت نفس میگردد زیرا اگر به آنچه دیگران دارند چشم دوخت از دو حال خارج نیست؛
1- یا آن را بدست میآورد در این صورت موجب ذلت و خواری وی میشود زیرا برای بدست آوردن آنچه دیگران دارند خود را در برابر دیگران کوچک و خوار نمود.
2- یا آن را بدست نمیآورد در این صورت از این جهت که خودش را خوار ساخت اما بهرهای نبرد احساس شکست و ذلت در درون خویش میکند.
ج- لازمه طمع؛ بیاعتمادی به خداوند متعال است زیرا طمع نمودن بدین معناست که انسان بجای آنکه خداوند متعال را روزی ده خویش بداند؛ به دست دیگران چشم میدوزد. لذا فرمودند: «یأس از آنچه در دست مردم است نشانه بینیازی است و چشم امید داشتن به دیگران فقر حاضر است» « الْيَأْسُ غِنًى وَ الطَّمَعُ فَقْرٌ حَاضِر»[3]
2- « وَرَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ » به خواری راضی شد آنکس که سختیهایش را آشکار ساخت.
دومین عامل خواری آن است که انسان گرفتاریها و مشکلات خویش را برای دیگران بازگو نماید زیرا:
الف- از یک طرف موجب میشود، تا مردم او را فردی کم تحمل و ضعیف النفس بشناسند زیرا مشکلات برای همه وجود دارد و اساساً دنیا همراه با گرفتاری و سختی هاست و رسیدن به مراحل بلند زندگی بدون تحمل شدائد ممکن نیست کسی میتواند قلههای سر به فلک کشیده را فتح نماید که رنج صعود از دامنههای سخت را بر خویش هموار ساخته باشد، حتی گفته شده است بهشت در سختیها پیچیده شده است لذا حضرت امیر المؤمنین p می فرماید: «رسول الله3 بارها می فرمود: بهشت در سختی ها و مشقتها پیچیده شده است: « فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِه».[4]
ب- از طرف دیگر کسی که با پیدا شدن مشکل وگرفتاری آن را برای دیگران بیان میکند در حقیقت به کار الهی خشمگین است زیرا خداوند متعال انسان را برای امتحان و آزمایش آفرید و روشن است آزمایش با مشقت و سختی همراه است.
لذا حضرت در جای دیگر فرمود: «هرکس نسبت به آنچه از دنیا دارد اندوهناک باشد نسبت به قضای الهی خشمناک است وکسی که از بلایی که به او رسید شکایت کند گویا خدا را شکوه نموده است.»« مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَقَدْ أَصْبَحَ [فَإِنَّمَا] يَشْكُو رَبَّه».[5]
3-« وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه» خویشتن را زبون نمود آنکس که زبان را بر خویش حاکم ساخت.
سومین عامل زبونی و حقیر شدن حکومت زبان بر انسان است؛ زیرا زبان حیوان درنده ایست که اگر رها شود می دَرَد « اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَر»[6] ازاین رو نباید به کوچک بودن وی نگاه نمود؛ زیرا جرُمهایی بزرگی را مرتکب میشود وگناهان بسیاری مانند غیبت، تهمت، استهزاء، تحقیر و… از زبان صادر میشود.
از آنجا که زبان سخنگوی بدن است قضاوت مردم نسبت به انسان با آن چیزی است که از زبان صادر میشود یعنی علم؛ اخلاق؛ دین و… انسان از طریق زبان روشن میشود اگر برخورد زبان خوب باشد مردم ذهنیت خوبی نسبت به او دارند و اگر برخورد زبان بد باشد نگاه مردم نیز به انسان بد خواهد بود از این رو عذابی که برای زبان در نظر گرفته شده است بسیار بدتر از عذاب سایر اعضاست.
امام صادق p از نبی اکرم 3نقل میکند که فرمود: «خداوند زبان را عذابی کند که هیچ اعضایی را چنین عذاب نکرده باشد» « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ»
زبان میگوید خدای من مرا چنین عذاب دردناکی نمودی که اعضای دیگر را چنین عذاب نکردهای« فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً »
به او گفته میشود از تو کلمهای خارج شد که عامل خونریزی ناحق غرب و شرق عالم شد و مال مردم به ناحق به یغما رفت و آبروها به ناحق لکه دار شد« فَيُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ»
به عزت و جلالم سوگند که تو را چنان عذابی بکنم که هیج عضوی از اعضاء را چنین عذاب نکرده باشم « وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِك»[7]
اگر کسی چنین حیوان درندهای را بر خویش امیر سازد و خویشتن را تحت تدبیر وی قرار دهد دچار ذلت و حقارت خواهد شد.
[1]. لسان العرب، ج14، ص 356، ( ماده ز ر ی).
. شعراء:82[2]
. بحار الانوار، ج72 ،ص 108.[3]
. نهج البلاغه، خطبه: 176.[4]
. نهج البلاغه، حکمت : 224[5]
. نهج البلاغه، حکمت: 60[6]
. کلینی، اصول کافی، ( چاپ اسلامیه ) ج2، ص 115، باب الصمت وحفظ اللسان، حدیث 16.[7]
نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین گلایری