سلام مار ا به آقا برسانید
سلام مار ا به آقا برسانید
دوستانی که امسال در تقدیر اربعین برایتان زیارت آقا نوشته شده خوشا به سعادتتون. خوشا به سعادت دوستانی که با هدف ترویج آرمان مهدویت قدم به کربلا می گذارند خوشا به حال عزیزانی که به نیابت از همه ی دوستانی که جاماندند زیارت می کنند. خوشا به حال دوستانی که برای وحدت بین شیعه و سنی به کربلا می روند و خوشا به حال عزیزانی که برای دیدن عزیزترین آقای عالم قدم به کربلا می گذارند سلام ما را به آقایمان برسانید و بگویید باز هم جاماندیم.
جایگاه غدیر نزد اهل سنت
#اعتراف_اهل_سنت
#غدیر1429
#تولیدی
#قلم_خودم (ما را چه شده)
مار ا چه شده
هر هفته جلسه قران در مسجد محله ما برگزار میشه این هفته برنامه قرآن مسجد، به ما رسید خدا توفیق داد که بتونم در این جلسه شرکت کنم. این چند روز تمام ذهنم درگیر این بود که برای غدیر چه کاری از دستم برمیاد انجام بدم دیروز وقتی این برنامه (جلسه قرآن) پیش آمد با خودم گفتم بعد از اتمام جلسه چند دقیقه ای در مورد غدیر و فضایلش مطالبی بگم که حداقل افرادی که خبر ندارند از ثوابش محروم نشوند.
چون پذیرایی هم با من بود برنامه ریزی کردم که بعد از اتمام قرآن اول پذیرایی و بعد هم شروع به گفتن مطالب کنم اما همسایه های عزیز بعد از نوش جان کردن چای و …. سر صحبت را باز کرده و هر کدام از خرید و کارهای روزمره وکم کم بحث قرعه کشی را پیش کشیدند من که کلی مطلب برای گفتن اماده کرده بودم نمی دونستم چطوری بحث رو عوض کنم به یکی دو نفر که کنار دستم بودند گفتم برای غدیر چند دقیقه ای صحبت کنم دیدم استقبال نکردند و با بی رغبتی اونها روبه رو شدم اصلا انتظار نداشتم که در مسجد و نزدیک چنین عید بزرگی این گونه رفتار کنند واقعا ما را چه شده؟؟؟؟ آیا قرعه کشی، گفتن حرفهای روزمره انقدر مهمه که به غدیر بزرگترین عید شیعیان ترجیح میدیم. ساعتها فکر کردم که چرا اینگونه رفتار میکنیم این همه نعمت، رفاه اما هیچ کس از زندگی خودش راضی نیست شاید عامل اصلی تمام اینها این است که از ائمه فاصله گرفتیم و اگر هم مراسم جشن یا عزاداری برای معصومین برگزار میکنیم فقط به این کارها عادت کردیم و یا حاجتی داریم این مراسم را برپا می کنیم اما نه به خاطر خود ائمه.
دانلود انیمیشن غدیر
انیمیشن زیبا در رابطه با عید غدیر تهیه شده در بنیاد آسمان به تهیه کنندگی آقای محمد رضا نواب
رنگ الهی
چگونه میتوانیم به همه کارها رنگ الهی بدهیم؟
پاسخ : در قرآن میخوانیم: صبغة الله و من أحسن من الله صبغة ( سوره بقره، آیه 138.) کارهایتان را با رنگ الهی رنگ آمیزی کنید که این رنگ بهترین رنگهاست.
مراد از رنگ الهی آن است که کارها را برای رضای خداوند و طبق فرمان او انجام دهیم و جان و مال خود را فقط با او معامله کنیم.
به چند مثال توجه کنید:
1- لباسی که برای همسر میخریم، اگر در شب تولد حضرت زهرا (علیه السلام) باشد، این خرید رنگ الهی پیدا میکند.
2- اابی که به صورت میریزیم اگر قصد وضو کنیم، رنگ الهی پیدا میکند.
3- در جایی که مینشینیم اگر رو به قبله بنشینیم، رنگ الهی دارد.
ما میتوانیم تحصیل، تدریس، ورزش و دید و بازدید خود را به رنگ الهی درآوریم.
گاهی که حضرت علی (علیه السلام) در جایی مهمان بود، در خانه مقداری غذا میخورد و به مهمانی میرفت و میفرمود: میخواهم هدفم در مهمانی دیدار مومن باشد، نه رفع گرسنگی در خانه او.
پولی که به فقیر میدهیم میتواند برای سلامتی خودمان باشد و میتواند برای سلامتی تمام مسلمانان به خصوص حضرت مهدی (علیه السلام)باشد.
قرآن میفرماید: هر کس هدفش خدا و رسیدن به مقامات بهشتی باشد، از دنیا هم بهرهمند خواهد شد. اما کسی که هدفش فقط دنیا باشد، قطعا از آخرت محروم است و به دنیا شاید برسد و شاید نرسد.
دانستن یا ندانستن علم
آیا اطلاع رسانی در همه جا لازم است؟ آیا دانستن همه چیز برای همه کس لازم است؟
پاسخ : بعضی از چیزها را اگر ندانیم بهتر است. قرآن میفرماید: لا تسئلو عن أشیاءان تبدلکم تسؤکم ( سوره مائده، اایه 101.) از چیزهایی که اگر برای شما آشکار شود شما را ناراحت میکند، سؤال نکنید.
اگر مسئولین سیلوها و انبارهای غله به مردم اعلام کنند که فقط تا چند وقت دیگر گندم داریم، همه مردم از همین الان ناراحت میشوند و در تهیه نان نزاعها شروع میشود. در اینجاباید مسئولین به جای اطلاع رسانی باید به فکر چاره و خرید گندم باشند، نه آنکه مردم را در جریان بگذارند. آری، هر دانستنی و هر اطلاع رسانی مفید نیست.
قرآن دانشها را سه نوع میداند:
الف) علمی که مفید است. حضرت موسی (علیه السلام) به خضر گفت: آیا به من اجازه میدهی که در سفر دنبال شما باشم تا از علمی که به تو داده شده فرا گیرم و رشد کنم؟! هل أتبعک أن تعلمن مما عملت رشدا ( سوره کهف، آیه 66.)
ب) علمی که ضرر دارد. و یتعلمون ما یضر هم و لا ینفعهم ( سوره بقره، آیه 102.) گروهی به سراغ علم سحر و جادو و یا دانشی میرفتند که میان همسران را با فتنه انگیزی به هم زنند.
ج) علمی که نه مفید است نه مضر است. نظیر دانستن تعداد نفرات اصحاب کهف که آیا آنها سه نفر بودند یا چهار نفر یا کمتر یا بیشتر. ثلاثة رابعهم کلبهم و یقولون خمسة سادسهم کلبهم ( سوره کهف، آیه 22.)
تعداد نفرات اصحاب کهف مهم نیست. آنچه مهم است آن است که چگونه یک اقلیت جوانمرد در جامعه پر از فساد، دین خود را حفظ کردند و برای حفظ عقیده و ایمان خود، از محیط گناه و شرک هجرت کرده و غارنشینی را بر شهر نشینی ترجیح دادند.
چرا خداوند چیزهایی افریده که برای انسان خطرناک است
چرا خداوند چیزهایی آفریده که برای انسان خطرناک است؟
پاسخ : قرآن میفرماید: هر چه را که خدا آفریده، نیکو آفریده است: الذی أحسن کل شیء خلقه ( سوره سجده، آیه 7. ) حتی زهر مار در بدن مار نیکو است، ولی در بدن ما کشنده است.
چنانکه آب دهان در دهان ما نیکوست، ولی اگر به سوی کسی پرتاب شود، جسارت بزرگی محسوب میشود.
رزق و روزی و عدل الهی
تفاوت انسان ها از نظر رزق و روزى چگونه با عدل الهى سازگار است؟
پاسخ اجمالی :اختلافى که در میان انسانها از نظر بهره هاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنهاست، این تفاوت استعدادها سبب مى شود، بهره بعضى بیشترو درآمد بعضى کمتر شود. گاهى هم حوادثى سبب مى شود بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها اموری استثنائى هستند. تفاوت در استعدادها هم برای حفظ نظام جامعه ضروری است همانطور که یک درخت به ریشه و گلبرگ و… که هرکدام یا استعدادی دارند نیاز دارد؛ چراکه اگر همه یک ذوق و استعداد داشتند و یک پست می خواستند زندگی دوامی نداشت.
پاسخ :در پاسخ این سؤال باید به دو نکته دقیقاً توجه داشت:
۱ ـ بدون شک اختلافى که در میان انسانها از نظر بهره هاى مادى و درآمدها وجود دارد قسمت مهمش مربوط به تفاوت استعدادهاى آنها است، این تفاوت استعدادهاى جسمانى و روحانى، که سرچشمه تفاوت در کمیت و کیفیت فعالیتهاى اقتصادى مى شود، بهره بعضى را بیشتر، و در آمد بعضى را کمتر مى کند.
البته، تردیدى نیست: گاهى حوادثى که از نظر ما صرفاً جنبه تصادف دارد، سبب مى شود: بعضى به مواهب بیشترى دست یابند، ولى اینها را مى توان امور استثنائى شمرد، آنچه پایه و ضابطه اصلى در غالب موارد است، همان تفاوت در کمیت یا کیفیت تلاشها است ـ البته موضوع بحث ما یک جامعه سالم و خالى از استثمار و بهره کشی هاى ظالمانه است، نه جوامع منحرف که از قوانین آفرینش و نظام انسان برکنارند ـ .
حتى کسانى را که گاهى ما آنها را انسانهاى بى دست و پا و بى عرضه اى مى پنداریم و از این که در آمدهاى قابل ملاحظه اى دارند تعجب مى کنیم، اگر با دقت بیشترى در جسم و روان و اخلاق آنها بنگریم و قضاوتهائى که از مطالعات سطحى سرچشمه مى گیرد، دور بیفکنیم، خواهیم دید: آنها غالباً نقطه قوتى داشته اند که به جائى رسیده اند (باز یادآور مى شویم، موضوع بحث ما جامعه سالمى است که از استثمار دور باشد).
به هر حال، این تفاوت درآمدها از تفاوت استعدادهائى سرچشمه مى گیرد که آن هم نیز از مواهب الهى است، ممکن است در پاره اى از موارد اکتسابى باشد ولى در پاره اى از موارد نیز قطعاً غیر اکتسابى است، بنابراین، حتى در یک جامعه سالم از نظر اقتصادى نیز تفاوت در آمدها غیر قابل انکار است، مگر این که بتوانیم انسانهاى قالبی همشکل، همرنگ و هم استعداد بسازیم که هیچگونه تفاوتى با هم نداشته باشند و تازه اول درد سر و مشکلات است!.
۲ ـ بدن یک انسان، یا اندام یک درخت، یا یک بوته گل را در نظر بگیرید، آیا امکان دارد این ساختمانِ موزون با تساوى میان اعضاء و اندامها از هر نظر پیدا شود؟ آیا قدرت مقاومت و استعداد ریشه درختان مى تواند با گلبرگهاى لطیف شکوفه ها، و استخوان پاشنه پا با پرده هاى ظریف شبکیه چشم از هر نظر یکسان باشد؟ و اگر ما بتوانیم آنها را یکسان کنیم آیا فکر مى کنید کار صحیحى انجام داده ایم؟!
اگر از «شعارهاى» کاذب و خالى از «شعور» بگذریم، فرض کنید ما یک روز بتوانیم همان انسانها قالبى و خیالى از هر نظر را بسازیم و کره زمین را از پنج هزار میلیون نفر انسان هم شکل، هم قواره، هم ذوق، هم فکر و همسان از هر نظر، درست مانند سیگارهائى که به یک کارخانه سفارش داده اند، پر کنیم.
آیا آن روز زندگى خوبى نصیب انسانها خواهد شد؟ مسلماً نه، جهنمى پیدا مى شود که همه، در آن در زحمت خواهند بود، همه، به یکسو حرکت مى کنند، همه، یک چیز مى خواهند، همه، یک پست مى طلبند، همه، یک نوع غذا را دوست دارند، و همه، مى خواهند یک کار واحد انجام دهند.
بدیهى است، خیلى زود، عمر چنین زندگى پایان مى یابد و به فرض باقى بماند زندگى خسته کننده بى روح و یکنواختى خواهد بود که چندان تفاوتى با مرگ ندارد.
بنابراین، وجود تفاوت در استعدادها و آنچه لازمه این تفاوت است، براى حفظ نظام جامعه و حتى براى پرورش استعدادهاى مختلف، نهایت لزوم را دارد، و شعارهاى کاذب هرگز نمى تواند جلو این واقعیت را بگیرد. (۱)
پی نوشت :
(۱). گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ج ۱۱، ص ۳۴۲.
عدل الهی و تفاوت انسان ها در رزق و روزى
شبهه تناسخ
تناسخ به چه معناست؟
پاسخ اجمالی :تناسخ که زادگاه آن، ادیان باستانى«هند» و «چین» بوده، مذهب کسانى است که معتقدند روح پس از جدائى از بدن به بدن حیوان یا انسان دیگرى مى رود تا خود را تکمیل نموده، شایسته زندگى در میان ارواح عالى در عالم قدس گردد. هیچیک از فرق اسلامى به تناسخ معتقد نیستند،جز دسته کوچکى به نام«تناسخیّه» که امروزه تنها نامى از آنها باقى مانده؛ چراکه این عقیده با متون آیات قرآن مجید ابداً سازگار نیست.
پاسخ :مسئله «بازگشت ارواح پس از مرگ به بدن هاى دیگر» یکى از قدیمى ترین مسائلى است که در میان بشر، در گذشته و امروز مورد بحث بوده است، و این همان است که در کتب فلسفى و کتابهاى عقائد و مذاهب از آن تعبیر به «تناسخ» مى شود.
گرچه بعضى از مدافعان این عقیده حاضر نیستند عنوان تناسخ را براى عقیده خود بپذیرند، ولى باید توجّه داشت که از نظر اصطلاحات علمى، همه دانشمندان بزرگ، تناسخ را چیزى جز «بازگشت ارواح به زندگى جدید، در بدن دیگر در همین جهان» نمى دانند، و اصرار این افراد در انکار و حذف نام تناسخ از عقیده خود هیچ مأخذ علمى ندارد و با گفتار هیچ یک از فلاسفه و دانشمندان سازگار نیست; براى نمونه:
علاّمه حلّى در توضیح گفتار خواجه نصیرالدّین طوسى در کتاب «تجرید الاعتقاد» درباره تناسخ مى گوید:
تناسخ این است که روحى که مبدأ شخصیّت و موجودیّت کسى است، به بدن دیگرى برود و اساس موجودیّت او را تشکیل دهد.
از سخنان شیخ الرّئیس ابوعلى سینا در کتاب اشارات در بحث تناسخ، و همچنین از سخنان خواجه نصیرالدّین طوسى در شرح اشارات و از سخنان صدرالمتألّهین در اسفار نیز همین معنى استفاده مى شود.
از سخنان فیلسوف معروف ملاّعبدالرّزاق لاهیجى در کتاب گوهر مراد، و از سخنان حکیم مشهور ملاّ هادى سبزوارى در شرح منظومه نیز همین مطلب برمى آید.
نویسنده معروف اسلامى فرید وجدى در دائرة المعارف قرن بیستم تحت عنوان تناسخ (جلد دهم، صفحه ۱۷۲) مى نویسد:
تناسخ مذهب کسانى است که معتقدند روح پس از جدائى از بدن به بدن حیوان یا انسان دیگرى مى رود تا خود را تکمیل نموده، شایسته زندگى در میان ارواح عالى در عالم قدس گردد.
این نمونه اى از سخنان دانشمندان و فلاسفه بزرگ درباره معنى تناسخ مى باشد، و شاید حتّى یک مورد را هم نتوانیم پیدا کنیم که دانشمندى تناسخ را غیر از این معنى کرده باشد.
منتهی گاهى تناسخ را فقط به بازگشت روح در بدن انسان دیگر اطلاق مى کنند، و گاهى به معنى اعم از بازگشت به بدن حیوان یا انسان دیگر.
بعضى از فلاسفه نیز این بحث را توسعه بیشتر داده، و چهار مرحله براى آن قائل شده اند.
۱ـ «نسخ» یعنى روح به بدن انسان دیگرى باز گردد.
۲ـ «مَسْخ» هرگاه در بدن حیوانى حلول کند.
۳ـ «فَسْخ» هرگاه به گیاهى تعلّق گیرد.
۴ـ «رَسْخ» هرگاه به یکى از جمادات تعلّق پیدا کند!(۱)
دانشمندان و مورّخان معتقدند که زادگاه اصلى این عقیده، «هند» و «چین» بوده است، و ریشه آن در ادیان باستانى آنها وجود داشته و هم اکنون نیز موجود است; سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته «شهرستانى» نویسنده «ملل و نحل» این عقیده در غالب اقوام، کم و بیش رخنه کرده است.
احترامى که هم اکنون هندوها براى حیوانات قائل هستند تا حدودى مربوط به همین عقیده است.
ذکر این نکته نیز لازم است که بطور مسلّم در میان فرق اسلامى هیچیک به تناسخ معتقد نیستند; زیرا بازگشت روح به زندگى جدید در این جهان با متون آیات قرآن مجید ابداً سازگار نیست.
فقط دسته کوچکى به عنوان «تناسخیّه» در میان فرق اسلامى دیده مى شوند که در گذشته وجود داشته اند ولى امروز تنها نامى از آنها در کتب «ملل و نحل» باقى مانده است.
امّا عقیده مزبور امروز درمیان محافل روحى اروپا طرفدارانى پیدا کرده که با سماجت مخصوصى از آن دفاع مى کنند. عدّه اى هم چشم وگوش بسته درمحیط ما به دنبال آنها افتاده اند; بدون این که توجّه به لوازم فاسد این عقیده داشته باشند.(۲)
پی نوشت :
(۱). توجّه داشته باشید در اینجا و در مورد گیاهان تعبیر به حلول نشده، بلکه تعبیر شده به تعلّق و نوعى ارتباط، و فرق میان این دو روشن است.
(۲). گرد آوری از کتاب: ارتباط با ارواح، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، نسل جوان، قم، ۱۳۸۶ ه. ش، ص ۱۹.
معنای تناسخ