طلبه باید صبور و به دور از غرور
طلبه باید صبور و به دور از غرور باشد، گفت: طلاب در برابر کنایهها صبوری و از غرور به شدت دوری کنند. درس خواندن طلبه باید مفید به حال مردم و جامعه باشد ضمن اینکه باید بتواند به سئوالات مردم، با استدلالهای درست و منطقی پاسخ دهد.
همه طلاب به ویژه طلبههای خواهر باید بتوانند پاسخ این سئوالات را بدانند زیرا به ویژه برای بسیاری از زنان سئوالاتی در مورد دیدگاه اسلام به زنان مطرح است که لازم است ضمن پاسخگویی، اهمیت جایگاه زن در آفرینش نیز برای آنها تشریح شود.
استاد قرائتی با بیان اینکه طلاب باید در زمینههای مختلف از جمله ازدواج، ورزش، استفاده صحیح از اوقات فراغت، انجام واجبات و مستحبات و … پیشقدم و الگو باشند، عنوان کرد: تحصیل نباید مانع ازدواج طلاب به ویژه طلاب خواهر باشد و به بهانه درس خواندن نباید ازدواج را به تاخیر انداخت.
اگر حوزهها راجع به نماز، قرآن و امام زمان (عج) کار نکنند، درسهایی که میخوانند بیفایده است. طلبههایی که به تازگی وارد حوزه شدهاند، در همان روز و هفته اول قرائت نماز خود را اصلاح کنند.
طلاب نباید به واسطه درس خواندن، دچار غرور شوند و خود را برتر از دیگر افراد جامعه بدانند، افزود: هیچیک از ما از عاقبت خود آگاه نیستیم. غرور باعث میشود که عبادات انسان به اوج نرسد بنابراین باید از آن به شدت اجتناب شود.
در کنار زندگی و فرا گرفتن یک فن و هنر زنانه، درسهای حوزه را بخوانید اما به این درسها قناعت نکنید.
وی افزود: برای درس خواندن بهانه سرما و گرما و تعطیلات نداشته باشید و از هر فرصتی برای آموختن و آموزش دادن استفاده کنید.در مقابل اهانتها و طعنههایی که برخی به لباس روحانیت میکنند، صبوری کنید و برای خدا درس بخوانید. بهترین تفسیر قابل فهم برای زمان ما، تفسیر نمونه است و طلاب تلاش کنند که حتما یک دوره این تفسیر را مطالعه کنند. دین را باید از فقیه بگیرید نه از عارف و شاعر و سیاسیون زیرا با شعر و عرفان نمیتوان دینداری کرد.
منبع: سایت آقای قرائتی
روز بزرگداشت علامه محمدحسین طباطبائی
چرا علامه طباطبائی را فیلسوف عصر میخوانیم؟
علامه طباطبائی به معنای دقیق کلمه فیلسوف به حساب می آید، از آن جهت که صرفا حافظ آثار قدما و بزرگان نبوده، بلکه اهل تامل و تفکر بوده و به عبارتی اندیشههای دیگران را اندیشیده و خودش هم ابتکارات و نوآوریهایی داشته است.
24 آبان در تقویم شمسی ایران به روز بزرگداشت علامه محمدحسین طباطبائی نامگذاری شده. روز بزرگداشت مردی که دغدغه اندیشه و تفکر مردم عصر خود را داشت و به نظر بسیاری از بزرگان اندیشه شایسته عنوان ” فیلسوف معاصر” است. در همین رابطه به گفتوگویی کوتاه با دکتر علیرضا جوانمرد ادیب، استاد دانشگاه، پژوهشگر فلسفه و صاحب تالیفات بسیار در حوزه فلسفه اسلامی پرداختیم که شرح آن را از نظر می گذرانید.
شخصیت مرحوم علامه طباطبائی شخصیت جامع و فراگیری است که در مصاحبه چند دقیقهای نمیشود به همه جوانب شخصیتی وی پرداخت. اما آنچه که میتوان در این اجمال گفت این است که وی در سال 1281 شمسی در تبریز دیده به جهان گشود و در 24 آبان 1360 وفات یافت. وی از دودمان سادات طباطبایی آذربایجان بوده و نسبتش به حسن مثنی پسر امام حسن مجتبی(ع)باز می گردد؛ حیات این اندیشمند بزرگ را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:
اولین دوره حیات او دوره کودکی و نوجوانی است که در تبریز سپری شد؛ دومین دوره مربوط به دوران تحصیل وی در حوزه علمیه نجف است؛ سومین دوره، دوره بازگشت به تبریز است و آخرین دوره، همان دورانی است که به تدریس، تألیف و نشر معارف دینی در قم اشتغال داشت.
وی در سن پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را ازدست داد، از آن سال ها مرحوم علامه شروع به یادگیری مقدمات علوم، قرآن و کتب ادبیات فارسی مانند گلستان و بوستان کرد و این یادگیری تا سالهای 1297 ادامه داشت. پس از آن وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و در آنجا به علوم نقلی، فقه و اصول پرداخت.
از خود مرحوم علامه نقل شده که «در چهار سال اول تحصیل، علاقه ای به تحصیل نداشتم، لکن عنایتی به من شد و شیفتگی به علم در من ایجاد شد و من به دنبال تحصیل علم رفتم و ترک تکلفات دنیایی کردم و از معاشرت با غیر کناره گیری کردم و در نهایت حتی از لحاظ خورد و خوراک و خواب به حد ضرورت قناعت کردم».
پس از این در سال 1304 عازم نجف میشود و حدود ده سال در نجف تحت تعلیم علمای برجسته آن زمان همچون شیخ محمد اصفهانی، ایت الله نائینی، آیت الله ابوالحسن اصفهانی، آیت الله حجت کوه کمره ای قرار گرفت و حدود شش سال هم نزد سید حسین بادکوبه ای که از شاگردان با واسطه محمدرضا قمشه ای و آیت الله هادی سبزواری بوده به تحصیل فلسفه، منظومه، اسفار و و این دست کتب مهم فلسفه پرداخت.
روزی که وارد نجف شدم و به حرم حضرت امیرالمومنین (ع) رفتم از حضرت استمداد کردم در همان حالت بودم که مرحوم قاضی آمدند و گفتند: «شما نزد حضرت امیر عرض حال کردید و ایشان من را فرستادند. از این به بعد هفته ای دو جلسه با هم مباحثه خواهیم داشت
در دوره حضورش در نجف، از لحاظ عرفانی تحت تعلیم سید علی قاضی قرار گرفته که مهمترین استاد و موثرترین شخصیت در تربیت دینی وی بوده و از خود علامه نقل شده که «ما هرچی داریم از مرحوم قاضی داریم» و هر موقع اسم این استاد را میشنید حالش منقلب میشد.
عنایت حضرت امیر به علامه
از خود مرحوم علامه حکایت شده روزی که وارد نجف شدم و به حرم حضرت امیرالمومنین (ع) رفتم از حضرت استمداد کردم در همان حالت بودم که مرحوم قاضی آمدند و گفتند: «شما نزد حضرت امیر عرض حال کردید و ایشان من را فرستادند. از این به بعد هفته ای دو جلسه با هم مباحثه خواهیم داشت، اخلاصتان را بیشتر کنید، برای خدا درس بخوانید و از زبانتان بیشتر مراقبت کنید».
بنا به نقل تاریخ مرحوم علامه طباطبائی در سال 1314 به جهت مشکلات معیشتی،به زادگاه خود شهر تبریز بازگشته و تا ده سال به کشاورزی مشغول شد. به تصریح فرزند علامه، وی از لحاظ ظاهری بسیار بی تکلف بود و از لحاظ پوشش و زندگی اصلا اهل تجملات نبود. مرحوم علامه سال 1325 عازم قم شد. در قم شروع به مطالعه و تدریس معارف اسلامی کرد. مدتی به تدریس اسفار پرداخت و بنابر توصیه برخی بزرگان درس اسفار را تعطیل کرده و به تدریس شفا پرداخت و البته در قالب جلسات خصوصی شبانه به برخی شاگردان خاص همچون دکتر غلامحسین دینانی به تدریس اسفار ادامه داد.
از جمله خدمات مهم علامه طباطبائی به فلسفه اسلامی در خلال آشنایی هانری کربن فرانسوی با این اندیشمند شیعه شکل گرفته. هانری کربن به عنوان یک مستشرق برای آشنایی با ایران، اسلام، معارف ایرانی و اسلامی پس از ورود به ایران در جلسات بسیاری با مرحوم علامه شرکت کرد و بارها تصریح کرد که «پاسخ هایی که از علامه طباطبایی میشنیدم پاسخ هایی بسیار قانع کننده و دقیق بود».
همین ملاقاتها و جلسات مرحوم علامه و هانری کربن سبب معرفی فلسفه شیعی به دنیای غرب شد؛ چرا که می توان ادعا کرد تا آن روز اگر آشنایی با فلسفه اسلامی بود منحصر به نقطه نظرات اهل تسنن بودو غرب شناختی از فلسفه شیعی نداشت که به برکت آشنایی و جلسات مرحوم علامه با این مستشرق فرانسوی فلسفه و اسلام شیعی به جهان عرضعه شد. از جمله نقاط مشترک اندیشه های علامه طباطبائی و هانری کربن می توان به تاکید هر دو بر نقش تأویل در معرفت نام برد.
علامه طباطبائی به معنای دقیق کلمه فیلسوف به حساب می آید، از آن جهت که صرفا حافظ آثار قدما و بزرگان نبوده، بلکه اهل تامل و تفکر بوده و به عبارتی اندیشههای دیگران را اندیشیده و خودش هم ابتکارات و نوآوریهایی داشته و اینطور نبوده که وارث صرف میراث گذشتگان باشد و خودش نوآوری و ابداعی نداشته باشد.
علامه طباطبائی به معنای دقیق کلمه فیلسوف به حساب می آید، از آن جهت که صرفا حافظ آثار قدما و بزرگان نبوده، بلکه اهل تامل و تفکر بوده و به عبارتی اندیشههای دیگران را اندیشیده و خودش هم ابتکارات و نوآوریهایی داشته و اینطور نبوده که وارث صرف میراث گذشتگان باشد و خودش نوآوری و ابداعی نداشته باشد
شاید بتوان گفت در حوزه های علمیه و در آن دوره به بحث تفسیر قرآن اهمیت و بهای لازم داده نمیشد و طلاب علوم دینی توجه چندانی به تفسیر قرآن نداشته و آن را دنبال نمی کردند. مرحوم علامه به جهت پی بردن به اهمیت تفسیر به این بحث ورود کرده و به تالیف تفسیر المیزان پرداخت.
همانطور که می دانید امروزه تفسیر المیزان یکی از شاخص ترین تفاسیر موجود است که از زمره تفاسیر مستند قرآن با قرآن به حساب می آید که امروزه مورد استفاده و ارجاع بسیاری از اندیشمندان و طلاب است.
یکی از آثار برجسته مرحوم علامه کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم است که ویژگی شاخص آثار فلسفی علامه در آن به معنی حقیقی متبلور شده و آن این است که مرحوم علامه در این کتاب دانش فلسفه را روزآمد کرد. در حقیقت مشکل جدی اندیشه و تفکر در عصر حیات علامه همین رواج تفکرات مارکسیستی بوده مرحوم علامه با نگاشتن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بدون اینکه نسبت به صاحبان نظریات مارکسیستی توهین و تحقیری داشته باشد به نقد و بررسی مبانی اندیشه آنها پرداخته و مبانی اندیشه ایشان را زیر سوال برده و اشتباهات و خطاهای اندیشه ایشان را فاش کرده. البته مرحوم شهید مطهری که از شاگردان برجسته علامه به حساب می آید بر این کتاب شرحی ارزشمند نوشته که خود به طور مجزا امکان پرداخت دارد.
علاوه بر ابتکارات یاد شده از علامه در تالیف تفسیر المیزان و کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم که در آن فلسفه اسلامی را روزآمد کرد، این دانشمند بزرگ در حوزه فلسفه اسلامی ابتکارات تاثیرگذاری دارد، که من فهرستوار به آن اشاره میکنم؛ سلب حد از خداوند متعال، معرفت شناسی، نظریه استخدام، نگاهش به اراده و علم، قاعده بسیط الحقیقه، عدم فرق بین فاعل بالجبر و فاعل بالقسر، نوآوری هایی که در مسئله اراده و قدرت ذات واجب داشته و نظر خاصش درباره مثل افلاطونی، قوه و فعل و حرکت جوهری مطرح کرد.
اینها همه اثبات می کند که علامه علاوه بر اینکه نظرات و اندیشه های گذشتگان را به خوبی خوانده و فهمیده بلکه به خوبی فهمیده و درک کرده و با آن زندگی کرده، یعنی نه تنها خواننده خوبی بوده بلکه خودش اندیشیده و توانسته دست به خلق یکسری ابتکاراتی در زمینه فلسفه بزند.
از جمله مهمترین نظریاتی که علامه در حوزه فلسفه اسلامی مطرح می کند نظریه ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری است. خلط بین ادراکات اعتباری و حقیقی چه بسا موجب بروز اختلافات عمیقی بین اندیشمندان شده است و عدم تفکیک این ادراکات اعتباری و ادراکات حقیقی باعث شده که خیلی ها به بیراهه روند
شیعه اساسا افتخارش به این عقلانیت و تفکری است که در شیعه جاری است. شیعه اهل استدلال، دلیل، برهان و منطق است. منطق شیعه باید معرفی شود تا ما بتوانیم جلوی بسیاری از تفکرات انحرافی نوظهور در جهان اسلام را بگیریم.
علامه را نه فیلسوف زمان خود که می توان فیلسوف معاصر دانست. ما میتوانیم از علامه درس بگیریم. علامه طباطبایی در روزگارخودش به طور جد به مهمترین مساله ای که مطرح بوده یعنی مسأله مارکسیست پرداخته و نقد زده و آثاری هم در این زمینه ارائه داده.
اصولا فیلسوف و متفکر کارش همین تحلیل کردن است و تحلیل وقتی دقیق خواهد شد که شما به عمق اندیشه یک نفر راه پیدا کنید یعنی اندیشه را اندیشه کنید. یعنی با این اندیشه زندگی کنید. وقتی شما اندیشه را اندیشه میکنید میتوانید به نقطه ضعف و قوت یک اندیشه پی ببرید، فیلسوف باید دغدغه اش جامعه ای باشه که در آن زندگی میکند و در آن حیات دارد
شیعه اساسا افتخارش به این عقلانیت و تفکری است که در شیعه جاری است. شیعه اهل استدلال، دلیل، برهان و منطق است. منطق شیعه باید معرفی شود تا ما بتوانیم جلوی بسیاری از تفکرات انحرافی نوظهور در جهان اسلام را بگیریم.
منبع: تبیان
برکات و اعمال ماه ربیع الاول
برکات و اعمال ماه ربیع الاول
ماه “ربیع الاول” همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها می باشد؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و می توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتی مانند آن به خود ندیده است.
ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم با اندوه و اشک و ناله، اشک ریختیم و دل تازه کردیم و با یاد عظمت آقا ابا عبدالله الحسین بزرگ شدیم، از خزان غفلت به برکت اشک های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر به جای آوریم و این بهار را قدر بدانیم و بندگی کنیم.
ماه “ربیع الاول” همانگونه که از اسم آن پیداست بهار ماه ها می باشد؛ به جهت اینکه آثار رحمت خداوند در آن هویداست. در این ماه ذخایر برکات خداوند و نورهای زیبایی او بر زمین فرود آمده است. زیرا میلاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و می توان ادعا کرد از اول آفرینش زمین رحمتی مانند آن به خود ندیده است. چرا که او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیکترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او می باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست. و گویا روزی است که کاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شاملترین رحمتها، برترین برکتها، زیباترین نورها و مخفی ترین اسرار در آن پی ریزی شده است.
پس بر انسان مسلمان که برتری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش می باشد واجب است در این ماه به شکرانه ارازنی شدن آن نعمت بزرگ به عبادتی از سر شور و اشتیاق بپردازد،گرچه عبادات شبانه روزی عالمیان هرگز در خور چنین نعمتی نخواهد بود اما “آنچه سعی است ما در طلبش بنماییم".
مهمترین اعمال این ماه
شب اوّل:
این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مۆمنان علی(علیه السلام) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خوابید
آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»[1] در حقّ آن حضرت نازل شد.[2]
سال هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلی عظیم در جهان اسلام روی داد.
1- روزه گرفتن به شکرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمۆمنان از گزند کفار و مشرکان در اول ربیع الاول.
2- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.
روز هشتم:
در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن ـ عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ آغاز گردید.[3]
در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.
روز دهم:
روز ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبری(علیها السلام) است به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.[4]
روز دوازدهم:
این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینی و مسعودی و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله)است.[5]
همچنین در این روز، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.[6] و نیز روز انقراض دولت بنی مروان در سال 132 است.[7]
اعمال مستحب در این روز به شکرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:
1- روزه گرفتن.
2- دو رکعت نماز مستحبی که در رکعت اول بعد از حمد، سه بار سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می شود.
روز چهاردهم:
در سال 64 در چنین روزی، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.[8]
وی پس از سه سال و نُه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمی بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابی عبداللّه الحسین(علیه السلام) و یارانش می باشد - در سنّ سی و هفت سالگی در منطقه «حوران» زندگی ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند ولی اکنون اثری از او نیست.[9]
شب هفدهم:
طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(صلی الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکی است.[10]
1) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.[11]
2) روزه: که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: کسی که روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می فرماید.[12]
3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.[13]
4) زیارت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتی از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می رسد).[14]
5) زیارت امیر مۆمنان، علی(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق(علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وی را زیارت کرد.[15]
6) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تکریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) سفارش بسیار کرده است.
بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایی جشن ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.
همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.[16]
روز هفدهم:
همان گونه که گفتیم مشهور میان علمای امامیّه آن است که روز هفدهم ربیع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(صلی الله علیه وآله) است و معروف آن است که ولادتش در مکّه معظّمه، واقع شده است، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است.[17] (عام الفیل سالی است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولی همگی نابود شدند).
همچنین در چنین روزی در سال 83 هجری قمری، ولادت امام صادق(علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز افزوده شده است.[18]
ماه ربیع الأوّل گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)است، ولی از آن جا که میلاد مبارک حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) مطابق روایت معروف، در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق(علیه السلام) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادی و جشن و سرور است.
از آن جا که هجرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که سرچشمه دگرگونی عمیق در جهانِ اسلام و عزّت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان «لیلة المبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نیز می باشد در مجموع از ماههای بسیار پربرکت و پرخاطره است، که سزاوار است، همه علاقه مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامی بدارند.[19]
پی نوشت ها:
[1] سوره بقره، آیه 207.
[2] اقبال الاعمال، صفحه 592 و تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 78.
[3] کافی، جلد 1، صفحه 503.
[4] اقبال، صفحه 599.
[5] زاد المعاد، صفحه 412.
[6] اقبال، صفحه 599 و کامل ابن اثیر، جلد 2، صفحه 7 (حوادث سال اوّل هجرت).
[7] مصباح المتهجّد، صفحه 791
[8] اقبال، صفحه 601
[9] تتمة المنتهی، صفحه 64.
[10] مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
[11] فلاح السائل، صفحه 61
[12] اقبال، صفحه 603
[13] همان مدرک
[14] همان ص 604
[15] همان مدرک، صفحه 608
[16] اقبال، صفحه 601.
[17] مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
[18] بحارالانوار، جلد 47، صفحه 1، حدیث 2.
[19] کتاب ارزنده المراقبات مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی (ره)
منبع: حوزه نت
سلام مار ا به آقا برسانید
سلام مار ا به آقا برسانید
دوستانی که امسال در تقدیر اربعین برایتان زیارت آقا نوشته شده خوشا به سعادتتون. خوشا به سعادت دوستانی که با هدف ترویج آرمان مهدویت قدم به کربلا می گذارند خوشا به حال عزیزانی که به نیابت از همه ی دوستانی که جاماندند زیارت می کنند. خوشا به حال دوستانی که برای وحدت بین شیعه و سنی به کربلا می روند و خوشا به حال عزیزانی که برای دیدن عزیزترین آقای عالم قدم به کربلا می گذارند سلام ما را به آقایمان برسانید و بگویید باز هم جاماندیم.
چل حدیث گهربار از امام حسن (علیه السلام)
چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام
1- نصیحت از سر اخلاص
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلَّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلًا هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ وَفَّقَهُ اللَّهُ لِلرَّشَادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنَى فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ مَخْذُولٌ فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللَّهِ بِكَثْرَةِ ِ الذِّكْر
هان اى مردم! كسى كه براى خدا نصیحت كند و كلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیكویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بىیاور است و با ذكر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.
تحف العقول ص 227
2- شناخت هدایت
«وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا أَنـَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقى حَتّى تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدى، وَ لَنْ تُمَسِّكُوا بِمیثاقِ الْكِتابِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِكَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّكَلُّفَ وَ رَأَیتُمْ الْفِرْیةَ عَلَى اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیتُمْ كَیفَ یهْوى مَنْ یهْوى.»
به یقین بدانید كه شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن كه صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّك پیدا نمىكنید تا كسانى را كه دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان كه شایسته تلاوت است تلاوت نمىكنید تا آنها را كه تحریفش كردند بشناسید، هر گاه این را شناختید بدعتها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید كه آن كه اهل هوى است چگونه سقوط خواهد كرد.
تحف العقول ص 227
3- فاصله میان حقّ و باطل
«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیكَ باطِلاً كَثیرًا.»
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.
تحف العقول ص 229
4- آزادى و اختیار انسان
«مَنْ أَحالَ الْمَعاصِىَ عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یطَعْ مَكْرُوهًا وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یهْمِلِ الْعِبادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَكَةِ، بَلْ هُوَ الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ وَ القادِرُ عَلى ما عَلَیهِ أَقْدَرَهُمْ، بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا.»
هر كه گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابكار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانى مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملكت وجود رها نكرده، بلكه او مالك هر آنچه آنها را داده و قادر بر آنچه آنان را توانا كرده است مىباشد، آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.
تحف العقول ص 231
5- زهد و حلم و درستى
« قیلَ لَهُ(علیه السلام) مَا الزُّهْدُ؟قالَ: أَلرَّغْبَةُ فِى التَّقْوى وَ الزَّهادَةُ فِى الدُّنْیا. قیل: فَمَا الْحِلْمُ؟ قالَ كَظْمُ الْغَیظِ وَ مَلْكُ النَّفْسِ. قیلَ مَا السَّدادُ؟ قالَ: دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ.»
از حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) پرسیده شد كه زهد چیست؟فرمود: رغبت به تقوا و بىرغبتى در دنیا. سؤال شد حلم چیست؟ فرمود: فرو بردن خشم و تسلّط بر نفس. سؤال شد سداد و درستى چیست؟ فرمود: برطرف نمودن زشتى به وسیله خوبى.
تحف العقول ص 225
6- تقوا
«أَلتَّقْوى بابُ كُلِّ تَوْبَة وَ رَأْسُ كُلِّ حِكْمَة وَ شَرَفُ كُلِّ عَمَل بِالتَّقْوى فازَ مَنْ فازَ مِنَ الْمُتَّقینَ.»
تقوا و پرهیزكارى سرآغاز هر توبه اى، و سرّ هر حكمتى، و شرف و بزرگى هر عملى است، و هر كه از با تقوایان كامیاب گشته به وسیله تقوا كامیاب شده است.
تحف العقول ص 232
7- خلیفه به حقّ
«إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْرى إِنّا لاَعْلامُ الْهُدى وَ مَنارُ التُّقى.»
خلافت فقط از آنِ كسى است كه به روش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)برود، و به طاعتِ خدا عمل كند، و به جان خودم سوگند كه ما اهل بیت نشانه هاى هدایت و جلوه هاى پرفروغ پرهیزگارى هستیم.
تحف العقول ص 233
8- حقیقت كرم و دنائت
قِيلَ فَمَا الْكَرَمُ قَالَ الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ فِي الْمَحْلِ قِيلَ فَمَا الدَّنِيئَةُ قَالَ النَّظَرُ فِي الْيَسِيرِ وَ مَنْعُ الْحَقِير
از امام مجتبى سؤال شد: كرم چیست؟فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: كوچك بینى و دریغ از اندك.
تحف العقول ص 225
9- مشورت مایه رشد و هدایت
«ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاّ هُدُوا إِلى رُشْدِهِمْ.»
هیچ قومى با همدیگر مشورت نكنند، مگر آن كه به رشد و كمالشان هدایت شوند.
تحف العقول ص 233
10- لئامت و پستى
«أَللُّؤْمُ أَنْ لا تَشْكُرَ النِّعْمَةَ.»
پستى آن است كه شكر نعمت را نكنى.
تحف العقول ص
علائم نهایی پیش از ظهور امامان زمان (عج)
علائم نهایی پیش از ظهور امامان زمان (عج) چیست؟
علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بر دو دسته تقسیم می شوند:
الف: علائم حتمی و قطعی؛
ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.
علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:
1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]
2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج) آمده است در زمین فرو می روند. [2]
3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (ع) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]
4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد. در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (ع) فرمود: بین ظهور مهدی (عج) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست. [4]
5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (ع) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.
آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]
6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6] ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.
دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد. [7]
پی نوشت ها [1] کمال الدین، ص 651. و بحار الأنوار، ج 52، ص 215؛ و کنز العمال، ج 14، ص 272؛ تاریخ غیبت کبری، ص 518 الی 520.
[2] مراصد الاطلاع، ج1، ص239؛ وافی، ج2، ص 442؛ مسائل العشره چاپ شده در مجموع مصنفات شیخ مفید، ج 3، ص 122 و غیبت نعمانی، ص 252، منتخب الأثر، ص 459؛ کتاب الغیبه نعمانی ص 252، تاریخ غیبت کبری ص 499 ـ 520.
[3] تاریخ غیبت کبری، ص 525، کتاب غیبت نعمانی 252.
[4] منتخب الأثر، 459، تاریخ الغیبه الکبری، ص 511؛ الارشاد، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص 427.
[5] تاریخ ما بعد الظهور/176 ـ کشف الغمه ج3، ص 260 ، وافی، ج 2، ص 445 ـ 446، کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 435 و454 و453 – ارشاد، ج2، ص 371؛ کمال الدین / 651 بحار الأنوار، ج52، ص204-288-290؛ منتخب الاثر، ص 459، غیبت نعمانی/254.
[6] سنن ترمذی، ج4، ص 507 ـ 519؛ سنن ابی داوود؛ ج4، ص 115؛ صحیح مسلم، ج 18، ص 46 و 81.
[7] بحارالأنوار، ج 52، ص 193و209؛ کمال الدین 525 و 526؛ کشف الغمه، ج 3، ص 281؛ المسائل العشر، چاپ شده در مصنفات شیخ طوسی، ج3، ص 122؛ ارشاد، ج2، ص 371، کنز العمال، ج 14، ص 198ـ200.
حوزه نت
دلنوشته یکی از کاربران عراقی برای مردم ایران
یکی از کابران عراقی در صفحه شخصی خود در فیسبوک نوشت:
پناهیان: موکبهای اربعین سوئیت نشوند
پناهیان: موکبهای اربعین سوئیت نشوند
پناهیان گفت: پس از سقوط صدام، مردم به طور خودجوش با پای پیاده به زیارت حرم امام حسین (ع) رفتند و این پیاده روی به مرور زمان گسترده تر شد و امروز می بینیم که به پیاده روی میلیونی تبدیل شده است.
وی خاطرنشان کرد: یکی از آثار پیاده روی اربعین حسینی کنار هم قرار دادن ملت ها و نزدیک کردن قلبها به هم بوده است. تمام حرکت های اربعین حسینی از ابتدا تا امروز مردمی و خودجوش بوده است و کسی این حرکتها را مدیریت نکرده است. حتی این مسئله برای علمای نجف هم محل سوال بود که این پیاده روی از سوی چه کسی و ارگان و نهادی مدیریت میشود و دیدند که حرکتی به واقع مردمی است.
این شخصیت فرهنگی و مذهبی افزود: اندیشه انسان در پیاده روی اربعین حسینی باز می شود و برای فهمیدن خیلی از معانی آماده می شود. در بهترین جلساتی که در شهر داریم و حتی جلساتی که در حرمهای مطهر داریم، احساسی که در پیاده روی اربعین وجود دارد را ندیدهام. امروزه که به این پیاده روی میروم حتی به کربلا و حرم هم مشرف نمیشوم و در مسیر میمانم و با مردم صحبت میکنم.
پناهیان با اشاره به نکاتی برای طراحی بهتر موکب های عزاداری ، گفت: موکب هایی که مراسم عزاداری و نماز جماعت را در ورودی برگزار میکنند، با تلفیق این فضا با راهپیمایان، زیبایی خاصی را ایجاد میکنند. اگر این راه را عبادتگاه بدانیم، کنار عبادتگاه هم باید محیط های این گونه وجود داشته باشد و پس از آن و داخل موکب، محل استراحت و امکانات رفاهی قرار داده شود.
وی اظهار کرد: درباره تفکیک محل بانوان و آقایان همیشه ملاحظاتی وجود دارد، اما این تفکیک نباید به صورتی باشد که بانوان خیلی جدا قرار بگیرند و دسترسی آنها به خانواده هایشان سخت شود.
وی با تاکید بر این که با ورود به فصل تابستان باید درباره امانات سرمایشی موکب ها هم فکری شود؛ عنوان کرد: در تابستان پیاده روی بیشتر در شب خوهد بود و مواکب باید برای این تغییرات فکر کنند. امیدوارم در طول زمان حسینیه ها تبدیل به سوییت نشوند و جنبه تشریفاتی پیدا نکنند.
شایعه و اثرات آن بر جامعه
شایعه و اثرات آن بر جامعه
اسلام همواره به انسان توصیه می کند تا درباره آن چه به آن یقین و علم ندارد، زبان نگشاید همچنان که می فرماید:
«لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا». (1)
به چیزی که علم و اطمینان نداری، اعتماد مکن و آن را بر زبان میاور، زیرا گوش و چشم و دل و اندیشه آدمی مسوول خواهند برد. امام سجادعلیه السلام به یکی از حاضران در جلسه خود فرمود:
«لیس لک ان تکلم بما شئت ».
هر گونه که دلت بدان مایل است، نمی توانی لب بگشایی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیز فرموده اند:
«رحم الله عبدا قال خیرا فغنم او صمت فسلم »خدا بیامرزد کسی را که کلام خداپسندی را بر زبان آورد و پاداش گیرد و یا آنکه سکوت حکیمانه کند و (از مبتلاشدن به کیفر سخنان ناستوده) سالم بماند.
امام سپس فرمود:
«و لیس لک ان تسمع ما شئت لان الله یقول: ان السمع والبصر…» (2) تو آزاد نیستی به هر سخنی که دلت بدان تمایل دارد، گوش فرا دهی، زیرا خدای عز و جل می فرماید: گوش وچشم و… مسؤولیت دارند. (3) هر یک از ابزار ادراکی، اعم از حس ظاهر - سمع و بصر و…- و حس باطن- عقل و اندیشه و…- حجت الهی اندو آدمی با در اختیار داشتن چنین ابزاری مسؤول است و باید در صراط صحیح گام بردارد. (4)
در سوره «یس » می خوانیم:
«الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ». (5)
امروز دهان های آن ها را می بندیم، در حالی که دست ها و پاهای آنان علیه آنان گواهی وشهادت می دهند.
گاهی حتی اخباری که به آن اعتماد و یقین داریم را نیز نباید برای دیگران بازگو کنیم، بلکه بایدعاقبت و نتیجه آن را نیز بسنجیم. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
«لا تقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم ». (6)
نه تنها چیزی که علم نداری، بازگو مکن بلکه همه آنچه را که می دانی را نیز مگو. خواجه عبدالله انصاری می گوید:
جز، راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
اسلام به صمت و کم گوئی، متین و استوار گوئی - حق گوئی - پرهیز از اضافه گوئی و هرزه گوئی توصیه و تاکید کرده است و به فرموده امام صادق علیه السلام:
«المؤمن ملجم ». (7)
انسان باایمان در سخن گفتن، محدود و زبان او بسته است.
شایعه چیست؟
شایعه خبر بی اساسی است (8) که گوینده آن را برای ترور شخصیت انسان برجسته و آبرومند و یاهر موضوع دلخواه - فردی یا اجتماعی - در جامعه نشر می دهد.
در فصل لغت نامه اصول روانشناسی آمده است:
هر گزارش تایید نشده یا شرح یک حادثه که آزادانه - بدون توجه به راستی و نادرستی آن -دهن به دهن می گردد را شایعه گویند. (9)
در معنای لغوی شایعه، انتشار خبر، نهفته است - چنانکه راغب در مفردات (10) بدان اشاره دارد-لکن خبری بی اساس و یا ناروایی که در میان مردم زبان به زبان گردد.
ویژگی های شایعه
الف) شایعه دارای پشتوانه است، یعنی فرد یا افرادی در نشر آن دست اندرکارند و بار تهمت هاو غیبت ها و… را بر دوش دارند;
ب) شایعه مرز ناشناس است و تیر آن به سوی هر کسی نشانه می رود;
ج) شایعه عمر کوتاهی دارد و پس از چندی از شدت آن کاسته می شود و شیرینی و لذت آن برای بانیان آن به تلخی بدل می شود زیرا همیشه آفتاب پشت ابر نمی ماند;
د) شایعه، افراد ساده و بیمار دل را می فریبد;
ه) آدم های مغرض، حسود، معیوب و کج فهم به بیماری شایعه سازی و شایعه پراکنی مبتلامی شوند.
کسی کرده بی آبروئی بسی چه غم دارد از آبروی کسی
شایعه در دیدگاه اسلام از گناهانی است که دارای کیفر دنیوی و اخروی است. (11)
شایعه سازی
1) شایعه سازی گاهی بار سیاسی ویژه ای دارد. چنانکه دولتهای توطئه گر و سلطه جو علیه دولت ها و مردم انقلابی دیگر جوامع دست به شایعه و جنگ روانی می زنند. 2) و گاهی هم باراخلاقی و اجتماعی دارد. چنانکه توسط بدخواهان، حسودان و کسانی که دارای احساس حقارت اند علیه برجستگان جامعه انجام می گیرد. 3) و گاهی نیز بار انتقام جویی دارد که به مضمون «الغیبة جهد العاجز» صورت می گیرد. (12)
قرآن کریم شایعه سازان را مستحق عذاب الیم دانسته و می فرماید:
«ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا والآخرة والله یعلم و انتم لا تعلمون ». (13)
آنان که دوست دارند در جامعه اسلامی، کار منکری را اشاعه (شهرت) دهند، در دنیا و آخرت به عذاب دردناک دچار خواهند شد و خدا از عاقبت سخت آنان باخبر است و شما از آن خبرندارید.
ظاهر آیه این نکته را در بر دارد که عذاب الیم مربوط به اشاعه فحشا است گرچه تعمیم آن را نمی توان از نظردور داشت زیرا تنقیح مناط حکم می کند در اشاعه سایر منکرات نیز این چنین باشد زیرا واژه فاحشه اختصاص به فحشا ندارد بلکه به همه گونه ناروا و منکرات، اطلاق می شود. لذا این واژه در حدیث معروف نبوی در مقابل «خیر»قرار گرفته است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«من سمع فاحشة فافشاها کان کمن اتاها و من سمع خیرا فافشاه کان کمن عمله ».
کسی که از عمل منکری باخبر شود و آن را افشا کند، چنان است که خود، آن را انجام داده است و کسی که از کار نیک و شایسته ای مطلع گردد و آن را افشاء نماید بسان کسی است که آن راانجام داده است. (14)
پس می توان گفت که عذاب الیم در آیه 19 سوره نور، اختصاص به اشاعه فحشا نداشته و درهمه موارد اشاعه منکرات کاربرد دارد.
شایعه چیست؟ و شایعه گر کیست؟
آیا با یکبار نقل کردن خبری نادرست، شایعه رخ می نماید؟ و صاحب آن را می توان شایعه گر ویا عامل شایعه نامید؟ طریحی در مجمع البحرین در ذیل ماده شیع (15) در تبیین آیه «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا» (16) می نویسد:
«ای یشیعونها عن قصد الاشاعة و محبة لها»مقصود از آیه، کسانی هستند که خبری را با تمایل قلبی به قصد شایع شدن بر زبان می آورند. اوهمچنین به نقل حدیثی از امام صادق علیه السلام می پردازد که فرمود:
من قال فی مؤمن ما رات عیناه و سمعت اذناه کان من الذین قال الله فیهم ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة.
کسی که در باره انسان مؤمنی به قصد اشاعه فحشاء همراه با میل قلبی خود ذکر عمل ناروای واقع شده ای را بر زبان آورد، حتی عمل منکری که با چشم خود آن را دیده و با گوش خود آن را شنیده است افشا کند از مصادیق آیه است.
صفحات: 1· 2