چرا پدر بخاطر کشتن فرزندش قصاص نمی شود؟
چرا پدر بخاطر کشتن فرزندش قصاص نمی شود؟
پاسخ
بله یکی از شرائط قصاص آن است که قاتل پدر مقتول نباشد، حتی اگر پدر کافر هم باشد و فرزند مقتول مسلمان باشد باز قصاص نمی شود. بلکه در هر صورت باید دیه را به وارث فرزند (غیر از پدر) بپردازد.[1]
اولا اين نکته را متدکر می شويم که احکام خداوند بر اساس مصالح و مفاسد است؛ روایات متعددی از امامان معصوم (ع) به ما رسیده است که پدر به خاطر قتل فرزند قصاص نمی شود.
گرچه علت اصلی این حکم در منابع حدیثی ما بیان نشده است و برای ما روشن نیست، اما برای روشن شدن بعضی از حکمت ها و فوائد این مسئله (عدم قصاص پدر) چند نکته را متذکر می شویم:
1. نکته اول: انگیزه های کیفرهای قرار دادی به معنای عام یعنی اعم از اینکه کیفر قصاص باشد یا غیر آن، به چند صورت تصور می گردد:[2]
تشفی خاطر: کیفری که مظلوم برای خالی کردن عقده و تشفی نفس خود اجرا می کند.
تربیت و اصلاح شخص مجرم: در این قسم از کیفرها، هدف اصلاح شخص مجرم است. مانند تادیب دانش آموز تنبل و خاطی توسط معلم یا پدر.
اصلاح اجتماعی: در این جا هدف از کیفر، اصلاح جامعه و عبرت گرفتن سایرین است، مانند مجازات اعدام که هیچ نفعی برای شخص مجرم ندارد، بلکه فقط برای عبرت دیگران به اجرا در می آید.
احقاق حق: این انگیزه به معنای عام، شامل احقاق حق مظلوم، چه توسط خود وی و چه توسط دیگری می شود، مانند دفاع شخص ثالث از حق مظلومی که خود او قادر بر آن نیست.
پیش گیری: اگر مجرمی را به حال خود رها کنند، دست به جنایت های هولناکی خواهد زد، از این رو برای پیش گیری از تکرار جنایت، حاکم می تواند او را به کیفر برساند.
به نظر می رسد در مورد قصاص پدر هیچ کدام از انگیزه های کیفری نمی توانند تاثیر گذار باشند چون اولا خود او از اولیاء دم است و نسبت نزدیکی با اولیای دیگر دارد؛ پس تشفی خاطر چندان رنگی در اینجا ندارد. و انگیزه تربیت و اصلاح شخص مجرم اصلا در مورد کیفر اعدام قابل تصور نیست چون شخص مجرم با اعدام دیگر وجود ندارد تا اصلاح گردد. انگیزه احقاق هم در اینجا شبیه انگیزه اولی یعنی تشفی خاطر است که خیلی کارساز نیست. و همینگونه می باشد انگیزه اصلاح اجتماعی و انگیزه پیش گیری از جرم. چون رابطه پدر و فرزند و علاقه پدر نسبت به فرزند به قدری زیاد است و به گونه ای در نهاد و سرشت وجودی انسان تابیده و عجین شده است که برای دوام و استمرار آن نیاز به ترساندن از کیفر اعدام نیست. و از اینجا می توان فلسفه مهم قصاص نشدن پدر را فهمید و آن اینکه کیفر اعدام برای پدر در واقع یک نوع تخفیف عذاب است ولی عذاب بالاتر برای پدر همان عذاب روحی و وجدان است که او را هر ساعتی چندین بار اعدام می کند.
به عبارت ديگر حكم قصاص به لحاظ وجود مصالح و جبران خسارت است، و در اينجا اين مصلحت معدوم است.
و علاوه اینکه قصاص کنندگان نیز در اینجا فرزندان یا خویشان دست اول قاتل می باشند که قطعا اجرای قصاص از طرف آنها چه بسا بعدها مشکلات روحی بیشتری را برای آنها فراهم کند. یعنی ممکن است در ابتدائی که چنین جنایت هولناکی واقع شد بقیه نزدیکان از روی خشم و غضب تصمیمی بگیرند که بعدها خودشان پشیمان گردند و دچار عذاب وجدان و ناراحتی ها و مریضی های روحی گردند.
2. نکته دوم: قصاص به طور کلی حقی است که خداوند به اولیاء مقتول داده است و به معنای قطعیت و لزوم نیست، بلکه بجای قصاص می توانند عفو و گذشت نمایند و یا با رضایت قاتل از او دیه بگیرند[3]. البته در مواردی که قاتل قصاص نمی شود (مانند مورد بحث ما) قاتل باید دیه بپردازد.[4]
3. نکته سوم: اگر پدری فرزند خود را بکشد، در درجه اول خود او و خانواده اش بیشترین آسیب را می بینند، چرا که او ضربه شدید و مهلکی به خود و خانواده خود وارد آوره است و انصاف نیست که به خاطر این عمل در چنین شرایطی قصاص شود زیرا تقاضای قصاص او نیز یک امر احساسی و غیر عقلانی است. پس اسلام قصاص او را ممنوع کرده است. اما همان طور که گفته شد در این شرایط، دیه بر او ثابت است و باید آنرا به سایر وارثین بپردازد.
4. نکته چهارم: قتل فرزند امري كاملاً نادر است و در عرف عقلا براي موارد نادر قانون وضع نميكنند. و البته چنین اتفاقی در شرایط بسیار استثنایی، احساسی و غیر عادی اتفاق می افتد. یعنی در شرایطی که فرد کاملا غیر عادی و تحت فشار های روحی و روانی شدید که بیشتر شبیه به عدم عمد و اختیار است اتفاق می افتد.
پی نوشت ها
[1]. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 495.
[2]. قدردان قراملکی، محمد حسن، جهنم چرا؟، ص 22 و 23.
[3]. امام خمینی، همان، ج2، ص 507.
[4]. همان، ص 493 تا ص 497.
پایگاه حوزه
آيا دعايي جهت قبولي در امتحان و نيز غلبه بر اضطراب (قبل و حين امتحان) وجود دارد؟
آيا دعايي جهت قبولي در امتحان و نيز غلبه بر اضطراب (قبل و حين امتحان) وجود دارد؟
پاسخ
در مورد قسمت اول سؤال بايد دانست كه صورت صحيح دعا براي قبولي در امتحان اين است كه انسان از خداوند بخواهد محفوظات و معلوماتش را در وقت امتحان، بياد آورد و فراموشي به او دست ندهد و البته نبايد انتظار داشت كه بدون تلاش و مطالعات قبلي، به موفقيت دست پيدا کرد و دعا بايد با تلاش همراه شود. بهرحال دعائي كه مضمون آن متناسب با مورد سؤال شما مي باشد، دعاي دفع فراموشي و نسيان مي باشد كه از امام صادق «ع» نقل شده است كه دست خود را بر پيشاني بگذار و چنين دعا كن «صَلَّي اللّهُ عَلي مُحَمَّد وَ الِهِ الّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ يا مُذَكِّرَ الْخَيْرِ وَ فاعِلَهُ وَ الامِرَ بِهِ ذَكِّرْني ما اَنْسانيه»[1] و همچنين دعاي زيادتي حافظه[2] و دعاي مطالعه[3] را نيز مي توان ملاحظه نمود.
اما در مورد بخش دوم سؤال شما بايد به اين مطلب اشاره كرد كه منشاء ترس و اضطراب مختلفي باشد:
گاهي سبب ترس انسان عدم تلاش و كوشش كافي در فراگيري دروس است كه اين ترس درمان ندارد زيرا كه «علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد» و طلب كردن آنچه منافي عادات و سنن طبيعي است مثل رزق بدون سعي يا علم بدون آموختن بي نتيجه است[4] و گر چه ذات باريتعالي اجابت دعاي مؤمنين را متعهد شده است.[5]
اما اين مطلب بدان معنا نيست كه انسان بدون تلاش و كوشش و تنها با دعا كردن بتواند خواسته خود را بدست آورد، بلكه منظور آن است كه چون تمام امور بدست خداوند متعال است، انسان بايد علاوه بر انجام وظايف عادي و طبيعي خود براي موفقيت در هر امري دست به دعا بردارد و فقط او را فاعل مستقل و تنها علت و مؤثر در وجود بداند، زيرا همه علل و اسباب نيز اگر جمع شوند بدون خواست خداي متعال منشاء اثر نخواهند بود چرا كه، «لا موثر في الوجود الا اللّه».[6]
اما گاهي منشاء ترس، عدم اعتماد به نفس مي باشد كه البته دعا و نيايش به درگاه خداوند قادر متعال و توسل به ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ مطمئن ترين و قابل اعتمادترين راهي است كه مي تواند موجب اعتماد به نفس و اميد به موفقيّت باشد كه شايد يكي از دعاهاي متناسب در اين مورد «دعاي رفع هول و غم» باشد و آن اين است كه چنين به درگاه خداوند متعال دعا كنيد:
«اَعْدَدْتُ لِكُلَّ عَظيْمَة لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَ لِكُلَّ هَمٍّ و غَمٍّ لا حَوْلَ وَ لا قُوَةَ اِلا بِاللّهِ مُحمدُ النُورِ الاولُ وَ عَلي النُورِ الثاني وَ الائمَةُ الابْرارُ عُدَّةُ لِلِقآء اللّهِ وَ حِجابُ مِنْ اَعْدآء اللّهِ ذَلَّ كُلُّ شَيء لِعَظَمَةِ اللّهِ وَ اَسْئَلَ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ الْكِفايَةَ»[7]
پي نوشت ها:
[1] . قمي، عباس، مفاتيح الجنان، باقيات صالحات (حاشيه كتاب)، باب ششم، ترجمه: خداي درود فرستد بر محمد و آلش، خدايا من جداً از تو مي خواهم اي بپا اندازنده خير و انجام دهنده آن و امر كننده به آن، بيادم بيانداز از آنچه را كه شيطان از يادم برده)
[2] . همان.
[3] . همان.
[4] . مغنيه، محمد جواد، تفسير كاشف، ج1، ص286، ذيل آيه 186 سوره بقره.
[5] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج2، ذيل آيه 186 سوره بقره و ج17، ذيل آيه 60 سوره غافر (مومن).
[6] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص466، ذيل آيه 186 سوره بقره.
[7] . قمي، عباس، مفاتيح الجنان، كتاب باقيات صالحات، (حاشيه مفاتيح)، باب ششم؛ (ترجمه: آماده كرده ام براي هر حادثه بزرگي اين را كه: نيست معبودي جز خدا و براي هر همّ و غمّي اينرا كه نيست جنبشي و نيروئي جز با خدا، محمّد است نخستين نور و علي است نور دوم و آن امامان بسي نيك توشه اند براي ديدار خدا و پرده حائلند از دشمنان خدا، رام و فروتن گشته همه چيز در برابر عظمت خدا و مي خواهم از خدا« كه عزيز است و برجسته) كفايت.
دانلود رایگان کتاب جاودانگی عمل انسان
کتاب جاودانگی عمل انسان
نویسنده: نوبخت
از مباحث مهم مربوط به معاد و عالم پس از مرگ بحث از جاودانگی عمل و چگونگی دریافت پاداش و کیفر اعمال انسان است. انسان موجودی است که دارای دو بعد جسمانی و روحانی است و به واسطه داشتن بعد مجرد، پس از قطع حیات مادی و دنیوی، زندگی جاودانه دارد که در آن یا متنعم در بهشت و یا متألم در جهنم است، همانگونه که در قرآن کریم و روایات معصومین بیان شده است نه تنها انسان باقی است و جاوید میماند، اعمال و آثار انسان نیز به نحوی ضبط و نگهداری میشود و از بین نمیرود.
انسان در نشئه قیامت تمام اعمال و آثار گذشته خود را «مصور» و «مجسم» میبیند و مشاهده میکند که آن را تجسم اعمال مینامند. تجسم اعمال به این معناست که کردارهای نیک و بد انسان در روز قیامت، پس از تحولات و تطوراتی که در آن رخ میدهد شکل کنونی و دنیوی خود را از دست میدهد پیکری متناسب با آن جهان میپذیرد و با واقعیتهای اخروی خود جلوه میکند
در واقع اعمال انسانها و عواقب آنها با یکدیگر رابطهی تکوینی دارند، چون مقصود از تجسم اعمال، تمثل و عینی شدن کردارهای دنیایی است این تمثل، پس از مرگ و در زندگی اخروی با ماهیت الهی یا با واقعیت شیطانی و در هیأتی دلپذیر و خوشایند یا به گونهای نفرت آور و آزار دهنده تحقق مییابد و صورت حقیقی انسان به نیتها، خصلتها، رفتارها و ملکات نفسانی او بستگی دارد. بر این اساس، انسانها از نظرصورت ظاهری یکساناند، ولی از نظر صورت باطنی، یعنی همان خصلتها و ملکات، انواع یا اصناف گوناگون دارند که هم اکنون با انسان هست ولی در پشت پرده و حجاب است و در قیامت بهصورت واقعی نشان داده خواهد شد.
موضوع تجسم اعمال در قرآن کریم و به تبع آن در روایات مفسران حقیقی قرآن؛ یعنی پیامبر اکرم9و ائمه معصوم: مطرح شد، و پس از آن، بسیاری از فیلسوفان، مفسران و متکلمان، تجسم اعمال را همراه با مباحث معاد، مطرح کردهاند و نظرات متفاوتی را در این زمینه ارائه نمودند که بزودی برخی مباحث آن مطرح میشود.
تبیین و بررسی نظریهی تجسم اعمال میتواند از بعد علمی و عملی بسیار حائز اهمیت باشد. از بعد علمی، میتواند فهم آیات قرآن و روایات، دربارهی نظام جزا و پاداش اخروی را تسهیل نماید و از طرفی زمینه را برای فهم علمی، عقلی و فلسفی مسائلی چون عدل الهی، معاد جسمانی و… را فراهم سازد و میتواند به بسیاری از ایرادها و شبهات در حوزه دین و عقاید پاسخ دهد.
از بعد عملی نیز پس از فهم و اعتقاد و ایمان به نظام جزا و پاداش اخروی بر اساس عمل انسان، زمینه را برای مراقبه و محاسبه و تهذیب نفس فراهم سازد که میتواند تأثیر عمیق در تقوای افراد و به کمال رسیدن اوصاف ملکوتی شود. [1]
با توجه به مطالب بیان شده نگارنده در این نوشتار سعی کرده است به مباحثی همچون: 1. نقد و بررسی نظرات اندیشمندان و مفسران دربارهی تجسم اعمال 2. بررسی آیات و روایات وارد شده در زمینه تجسم اعمال 3. بررسی نقش تجسم اعمال در رشد و کمال انسان 4. نمونههای تاریخی تجسم اعمال بپردازد.
از این رو موضوع کتاب حاضر تجسم اعمال است، اما همانطور که ملاحظه شد کتاب باعنوان جاودانگی عمل نامگذاری شده. در توجیه این مطلب باید گفت اعمال انسان از جمله اعراض است که درخارج وجود مستقل ندارد و تنها در صورتی باقی میماند که تجسم یافته و به جوهر تبدیل شود تا وجودی مستقل یابد. از این رو عنوان کتاب جاودانگی عمل انتخاب شد. لازم به ذکر است هر چند سعی شده است که مطالب دقیق و قابل فهم بیان گردد اما امکان دارد که نارسائیها و نقایصى در کتاب وجود داشته باشد؛ لذا از صاحب نظران و اندیشمندان تقاضا میشود که نقدها و اصلاحات و نظرات تکمیلى خود را براى نگارنده بفرستند و مطمئن باشند با نهایت تشکر از آنها استفاده خواهد شد.
در پایان لازم میدانم از همۀ کسانی که در به ثمر رسیدن این اثر مرا یاری نمودند، کمال تشکر و امتنان داشته باشم: از سرکار خانم شیخالاسلامی که با راهنماییها و دلسوزیهای بیدریغشان از نخستین گام تا به ثمر رسیدن اثر همراه بنده بودند. همچنین از مسئولان محترم حوزه علمیه عصمتیه سمنان به ویژه سرکار خانم رستمیان معاونت پژوهش کمال تشکر و قدردانی را دارم و از استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین علی گلایری که با نکات ارزنده مشکلات این مسیر را برایم هموار ساختند بسیار سپاسگزارم.
دانلود رایگان کتاب جاودانگی عمل انسان
چند پیشنهاد برای تنظیم برنامۀ عبادی بعد از ماه مبارک رمضان
چند پیشنهاد برای تنظیم برنامۀ عبادی بعد از ماه مبارک رمضان
سخنرانی استاد پناهیان
چرا کرونا دست از سر ما برنمی اره
چرا کرونا دست از سر ما برنمی اره
دیروز وقتی سوار تاکسی شدم منتظر بودم چند تا مسافر بیان تا حرکت کنه. هوا به قدری گرم بود که نشستن تو ماشین خیلی سخت بود اما چاره ای نبود جایی سایه نبود که منتظر بشم تو این حال و هوا به دستکش و ماسکهایی که باید به خاطر این بیماری بزنیم و چه سختیهایی که باید بکشیم فکر می کردم و گفتم چرا این بیماری برطرف نمیشه چرا هر چی دعا می کنیم برطرف نمیشه علتش چیه همین طور که فکر می کردم دیدم یه مسافر غریبه وارد تاکسی شد و از راننده پرسید کرایه چنده؟ و با کمال تعجب دیدم بیشتر از مبلغ اصلی گفت خیلی ناراحت شدم چون غریبه هست و از قیمت ها خبر ندارد باید یه قیمتی بهش بگن ایا خوردن این پول حلاله و تازه فهمیدم چرا کرونا دست از سر ما برنمی داره به خاطر اعمال خودمونه.
#انتظار_ بعد_ از 20 _سال(قسمت _اخر)
سختیهایی که زینب در دوران زندگیش تحمل کرد او را به این باور رساند که فقط خداست که می تواند تمام گره های زندگی را باز کند او می خواهد بندگان خوبش به دنیا دلبسته نشوند و بدانند دنیا هیچ ارزشی ندارد و فقط نردبانی برای رسیدن قله کمال است او با تمام وجود خدا را احساس می کرد او با اینکه در تمام مراحل زندگی به دیگران کمک می کرد ولی حالا خدمت به دیگران را دوچندان کرده بود همسایه، اقوام، دوستان کسی باورش نمی شد زینب به زندگی برگردد و همه ی اینها الطاف الهی و کمک های بی دریغ اسماعیل بود.
او همیشه در ذهنش با محمد رضا زندگی می کرد و نمی توانست حتی لحظه ای او را از ذهن خود کنار بگذارد کسی نمی توانست شرایط او را درک کند که جدایی یک مادر از فرزند چقدر سخت و دردناک است اما دنیا بی رحم تر از این حرفها بود همه چیز دست به دست هم داد تا او تنها پسرش را سالها نبیند.
خانواده و اقوام همه اصرار می کردند که طلاق بگیر اما او به خاطر محمد رضا جوانی خود را گذاشت تا شاید او به آغوشش برگردد.
بعد از 20 سال روزی تلفن خانه به صدا درامد پدر زینب گوشی رو برداشت صدای مردانه ای پشت تلفن گفت سلام پدر جان من محمد رضا هستم پدر زینب باورش نمی شد اصلا نمی توانست چیزی بگوید اشک درچشمانش جمع شده بود و زینب را صدا زد زینب با صدایی آرام گفت بله، محمدرضا بعد از 20 سال مادرش رو صدا زد مامان منم محمد رضا و دیگر از دو طرف فقط صدای گریه می امد.
با هم قرار گذاشتند که جایی همدیگر را ببینند محمدرضا برای خود مردی شده بود و در نیروی انتظامی مشغول به کار شده بود به همان اندازه ای که محمدرضا بزرگ و رشید شده بود زینب شکسته شده بود و خداوند بعد از 20 سال فرزند را به آغوش مادر برگرداند.
تمام
#انتظار_ بعد_ از 20 _سال(قسمت _دهم)
بالاخره مهرداد نقشه خود را عملی کرد نصف شب زینب را نزدیک خانه ی پدرش پیاده کرد و محمد رضا را با خود برد زینب که چاره ای نداشت چند روزی به انتظار اینکه او برگردد و عذرخواهی کند گذشت اما او به همه گفته بود زینب بچه را رها کرده و رفته است و بعد از مدتی مراسم عروسی مهرداد در بین فامیل پیچید. زینب دیگر نمی توانست تحمل کند چطور انقدر پدر و مادر مهرداد سنگدل شده اند که به راحتی اجازه می دهند او ازدواج کند من مادر بچه ی او هستم. اما متاسفانه با نقشه های مختلف دیدن بچه را از او محروم می کردند.
زینب باورش نمی شد میوه ی دلش از او جدا شده او فقط دو سال داشت، دیگر امیدش قطع شده بود و پدر و مادرش را مقصر می دانست. اما حالا پدر و مادر زینب از کارهایی که در حق زینب کرده بودند بسیار شرمسار بودند اما زینب دیگر نمی توانست این همه سختی و ناملایمات را تحمل کند.
اسماعیل برادر زینب تصمیم گرفت هر طوری هست زینب را از این حالت بیرون بیاورد تا کمی از فکر و خیال محمد رضا بیرون بیاد در مدرسه بزرگسالان برای زینب ثبت نام کرد تا ادامه تحصیل دهد. زینب زیر بار نمی رفت اما اسماعیل مصمم بود تا به خواهرش کمک کند این سالها هر چند تا توانسته بود به او کمک کرده بود اما به هر حال در مقابل سختیهایش ناچیز بود.
زینب آرام آرام شرایط را می پذیرفت و با درس توانست بسیاری از اوقات خود را پر کند
#انتظار_ بعد_ از 20 _سال(قسمت _نهم)
محمد رضا با چهره ی معصوم و خندان خود دل زینب را خوشحال می کرد دستهای کوچکش را می گرفت و می بوسید انگار تمام سختیهای زندگیش را با نگاه به محمد رضا به فراموشی می سپرد اما چون زینب غذای کافی نمی خورد شیرکافی هم نداشت و محد رضا گشنه بود و مرتب گریه می کرد مهرداد هم مدام با بهانه های واهی از گرفتن شیرخشک سر باز میزد.
گریه های زینب تمامی نداشت وقتی زن صاحبخانه دست را از صورت زینب برداشت صورت کبود زینب آشکار بود زن صاحبخانه خیلی ناراحت شد و گفت چقدر او بی رحم است چرا شکایت نمی کنی او چی دارد که با او زندگی می کنی خانواده ات می دانند اگر بفهمند بی چاره اش می کنند اما او خبر نداشت که زینب تنها تر از این حرفهاست ولی چیزی نگفت ارام ارام از پله ها پایین امد به صورت زرد و معصوم محمد رضا نگاهی انداخت و کمی سوپ که مانده بود را به او داد.
دیگر زینب نه راه رفت داشت و نه برگشت، مهرداد به بهانه های مختلف او را به خانه ی پدرش می اورد و محمد رضا را از او دور می کرد زینب دیگر نمی دانست باید چی کار کند هیچ پشت و پناهی نداشت او فقط کارش شده بود گریه.
جنگیدن با زندگی
جنگیدن با زندگی
هر از چندگاهی، دختری به پدرش اعتراض میکرد که زندگی سختی دارد و نمیداند چه راهی رفته که باعث این مشکلات شده است.
این دختر همیشه در زندگی در حال جنگ بود. به نظر میرسید هر مشکلی که حل میشود، یک مشکل دیگر به دنبالش میآید.
پدرش که سرآشپز بود او را به آشپزخانه برد. او سه کتری را پر از آب کرد و هر کدام را روی دمای بالا قرار داد. زمانی که آب هر سه دیگ به جوش رسید، او سیب زمینی ها را در یک کتری ، تخم مرغها را در کتری دیگر و دانه های قهوه را در کتری سوم گذاشت. سپس ایستاد تا آن ها نیز آب پز شوند؛ بدون این که به دخترش چیزی بگوید.
دختر غر میزد و بی صبرانه منتظر بود تا ببیند پدرش چه میکند. پس از بیست دقیقه، او گازها را خاموش کرد.
پدر سیب زمینی ها را از قابلمه خارج کرد و داخل یک ظرف گذاشت. تخم مرغ ها را نیز خارج کرد و داخل یک ظرف گذاشت. او قهوه ها را نیز با ملاقه خارج کرد و آن را داخل یک فنجان ریخت
سپس به سمت دخترش برگشت و از او پرسید: دخترم چی میبینی؟
دختر گفت: سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه
پدر گفت: بیشتر دقت کن و به سیب زمینی ها دست بزن.
دختر این کار را کرد و فهمید که آن ها نرم شده اند
سپس از دخترش خواست تا تخم مرغ ها را بشکند. زمانی که تخم مرغ ها را برداشت فهمید که تخم مرغ ها سفت شده اند.
در نهایت، پدر از دخترش خواست که قهوه را بچشد. عطر خوش قهوه لبخند را به روی لب های دختر آورد.
سپس از پدرش پرسید: پدر این کارها یعنی چه؟
پدرش گفت: سیب زمینی، تخم مرغ و قهوه، هر سه با یک ماده یعنی آب جوش مواجه شدند اما واکنش آن ها متفاوت بود. سیب زمینی سفت و سخت بود اما در آب جوش نرم و ضعیف شد.
تخم مرغ شکننده بود و یک لایه نازک داشت که از مایع داخل محافظت میکرد، اما زمانی که با آب جوش مواجه شد، مایع داخل سفت گردید.
با این حال، دانه قهوه خاص بود. وقتی با آب جوش مواجه شد، آب را تغییر داد و یک ماده جدید ایجاد کرد.
تو کدام یک از این سه ماده ای؟!