حکمت نهج البلاغه (عجز، صبر، زهد، ورع)
عجز، صبر، زهد، ورع
« وَ قَالَ ع الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى»
توضیح:1- « الْعَجْزُ آفَةٌ » ناتوانی آفت است.
اگر مراد از عجز، ناتوانی بدنی باشد که بخاطر ناتوانی جسمی نمیتواند تصرفات بدنی داشته باشد آفت و بیچارگی آن مشخص است؛ زیرا کسی مثلاً از ناحیه دست یا پا ناتوان باشد در این بخش دچار مشکل خواهد بود.
اگر مراد؛ عجز روحی باشد که نمیتواند خود را در برابر هواهای نفسانی حفظ کند در این صورت بیچارگی وی از این جهت است که بخاطر ضعف نفس توان بهره برداری از عقل خویش را ندارد.
مرحوم ابن میثم مینویسد: لفظ عجز مهمل است و در آن هردو احتمال میرود.[1]
2- « وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ » شکیبایی شجاعت است.
مرحوم نراقی در معراج السعاده مینویسد: مقاومت کردن نفس با هوا و هوس خود، ثبات قوه عاقله که باعث دین است در مقابل قوه شهویه که باعث هوا و هوس است؛ زیرا پیوسته میان این دو جنگ است، پس اگر قوه عاقله ثبات قدم ورزد تا با امداد ملائکه بر قوه شهویه غالب گردد و بر این حال باقی بماند غلبه با لشکر خداست و صاحب آن جزو گروه صابرین است و اگر قوه عاقله شکست بخورد و عامل هوا و هوس به امداد شیطان شکست خورد صاحب آن به سپاه شیطان ملحق گردد.[2]
با توجه به بیان حضرت امام صادق p که از پدران بزرگوارش از رسول اعظم 3 نقل فرمود: « أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاه»[3] صبری که در برابر هواها و هوسها باشد یکی از بارزترین مصادیق شجاعت است.
حضرت امیر المؤمنین p صبر را برای ایمان؛ مانند سر برای بدن میداند همانگونه که بدن بدون سر بیارزش است ایمان بدون صبر نیز مفید نخواهد بود « وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه»[4]
بنابراین صبر؛ یعنی مقاومت کردن و تحمل سختیها برای رسیدن به هدفی که در پیش است و هر چه هدف ارزشمندتر باشد ارزش صبر نیز بالاتر خواهد بود از آنجائی که صبر در برابر خواهشهای نفسانی انسان را به سوی کمال سوق میدهد و او را از ظلمتکده دنیا به نورانیت ملکوت و آزادی از غل و زنجیر رهنمون میشود پس چنین صبری دارای ارزش فراوان خواهد بود لذا میتواند ایمان انسان را مستحکم نموده و ایمان انسان بوسیله صبر حیات یابد لذا حضرت آن را به منزله سر برای بدن میداند.
3- « وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ » زهد ثروت است.
کلمه «زُّهْدُ» به معنای عدم رغبت است[5] انسان زاهد کسی است که دامن از دنیا بکشد و نسبت به آن بی میل و بی رغبت باشد و هرگز به معنای نداشتن نیست.
بدیگر سخن زهد؛ یعنی انسان خود را وابسته به دنیا نکند تا بتواند وقت کوچ کردن از این عالم براحتی حرکت نماید و اگر خود را گرفتار و اسیر این عالم خاکی نماید به هنگام رفتن به سوی جایگاه ابدی توان رفتن از وی سلب میشود و در این صورت او را با زور کتک خواهند برد لذا حضرت فرمود:« تمام زهد بین دو کلمه قرآن کریم است» « لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»- تا بر آنچه از دست رفت تأسف نخورید و به آنچه بدست آوردید شاد نگردید- هرکس بر گذشته تأسف نخورد و دلتنگ نشود و آنچه درآینده بدست میآورد دلشاد نشود هر دو طرف زهد را گرفته است« الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ-وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْه»[6]
از آنجا که ثروت برای داشتن آرامش و راحتی است و اینکه انسان با داشتن ثروت بی نیاز میشود، چنین انسانی- که دارای زهد است - در کمال آرامش خواهد بود زیرا انسانی که نسبت به آنچه از دست داده اندوهناک نشود و برای آنچه بدست آورد خوشحال نگردد در حقیقت خود را از تعلق به این امور رها ساخت و همین امر باعث آرامش وی خواهد شد.
4- « وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ » خودداری از گناه سپر است.
کلمه «وَرَعُ» به معنای خودداری از گناه و دور شده از آن است[7]یعنی همانگونه که سپر انسان را از بلاها و ضربههای دشمن حفظ میکند دور شده از گناه انسان را از خواری در دنیا و عذاب آخرت حفظ می کند.
مرحوم ابن میثم مینویسد: حقیقت ورع ملتزم شدن به اعمال خوب است.[8]
5- « وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى» چه خوش هم نشینی است راضی بودن.
زندگی زمانی ارزشمند است که آرامش را به همراه داشته باشد و یکی از مهمترین راه آرامش یافتن راضی بودن به آنچه در اختیار انسان است میباشد؛ زیرا همانگونه که انسان رفیقی خوب و صمیمی داشته باشد در کنارش احساس راحتی و آرامش میکند راضی بودن به قضاء الهی نیز میتواند نقش تعیین کننده در ایجاد آرامش داشته باشد.
سرش آن است که :
1- کسی به آنچه خداوند به او روزی نمود هر چند اندک باشد قانع باشد خداوند متعال نیز به عمل اندک وی راضی بوده و دچار اضطراب و تشویش نمیشود که خداوند متعال با او چگونه محاسبه خواهد کرد.
2- کسی که به مال حلال هر چند کم باشد راضی باشد.
الف- مئونه وی سبک بوده و دیگر سنگینی باری را تحمل نخواهد کرد.
ب- کسب و درآمدش پاک بوده و دچار نگرانی نیست تا مبادا خلافهائی که مرتکب شده آشکار شود.
ج-دچار فسق و فجور نمی شود « مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالْقَلِيلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ الْيَسِيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْحَلَالِ خَفَّتْ مَئُونَتُهُ وَ زَكَتْ مَكْسَبَتُهُ وَ خَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُور»[9]
و روشن است کسی که از یک طرف عمل خویش را بدرستی انجام دهد و از طرف دیگر بخاطر خشنود بودن به آنچه خداوند برای وی مقدر فرمود؛ نه تشویشی برای آخرت خویش دارد و نه نگرانی برای دنیای خود؛ نه دچار انحراف و کجی میشود نه اسیر فسق و فجور لذا به آرامش میرسد سرش آن است که انسان به سمت خداوند متعال در حرکت است و نشانه اینکه این مسیر را بدرستی طی میکند آن است که، دارای آرامش است زیرا تنها با یاد الهی آرامش حاصل میشود « أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب»[10] راه تحصیل آرامش راضی بودن به آن چیزی است که ذات حق تبارک و تعالی برای انسان مشخص نموده است.
. شرح این میثم، ج 5، ص 240.[1]
. معراج السعاده، ص 709.[2]
. شیخ صدوق، معانی الاخبار، نشر انتشارات اسلامی، 1403، چاپ اول، ص 195.[3]
. نهج البلاغه، حکمت : 82[4]
. لسان العرب : ج3، ص 196، ( ماده ز ه د).[5]
. نهج البلاغه، حکمت :439[6]
. لسان العرب، ج8، ص 388، (ماده و ر ع).[7]
. شرح نهج البلاغه، این میثم، ج5 ،ص 240.[8]
. بحارالانوار، ج70، ص 175.[9]
. رعد : 28[10]
نگارنده: حجت الاسلام علی گلایری