نفقه و زیبایی های احکام اسلام برای دفاع از زن(2)
نفقه و زیبایی های احکام اسلام برای دفاع از زن(2)
آراى فقیهان
بسیارى از فقیهان, میزان و معیار در هزینه اى که باید مرد در اختیار همسر خود قرار دهد, عرف و نیازهاى بایسته زن دانسته اند. به این معنى که پرداخت هزینه, باید برابر عرف و برآورده کننده نیازهاى زن باشد. از آن جمله اند: شهید اول, شهید ثانى, محقق حلّى, فاضل هند ى, علاّمه حلّى, صاحب جواهر, سیدابوالحسن اصفهانى, سید ابوالقاسم خویى, امام خمینى و….27
امّا این که نفقه به چه چیزهایى مى گویند و چه چیزهایى را در بر مى گیرد و مصداقهاى آن کدام است, گوناگون سخن گفته و هر کدام چیزهایى را به عنوان نفقه یاد کرده اند.
شیخ مفید:
(وعلیه ان ینفق على ازواجه ما دمن فى حباله نفقة, یسدّ بها جوعهن ویکسو اجسادهن بما یسترها.)28
شیخ طوسى:
(نفقة الزّوجان, معتبرة بحال الزوج لابحالها فان کان موسر, فعلیه مدّان فى کل یوم وان کان متوسّطاً متجملاً فعلیه مُدّ و نصف وان کان معسراً, فقدر المدّ. فالنفقات ثلاثة: نفقة الموسر والمتوسط و المعسر و فیه خلاف و یعتبر بغالب قوت اهل البلد و ینظر الى غالب قوته فاوجب علیه کالاطعام فى الکفّارات و علیه ان یعطیها الحبّ لانه اکمل منفعة فان طلبت منه غیره لم یجب علیه لانها یطالب بغیر حقها. وان اراد أن یعطیها غیره, لم تجبر على قبوله لأنّه یدفع غیر حقها وان اتّفقا على اخذ البدل منها دراهم او دنانیر جاز عندنا وقال بعضه م لایجوز.
فامّا الکلام فى الخادم فقد ذکرنا أنها ان کانت ممن یخدم فعلیه اخدامها… وأمّا الأُدم فعلیه ان یعطیها مع الطعام ما تأته به لقوله عزوجل: (وعلى المولود رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف) و ذلک من المعروف والمرجع فى جنسه الى غالب أدم بلدها من الزیت او الشّیرج,او السمن ومقداره یرجع فیه الى العادة….
فامّا اللّحم, فانّه یفرض لها کلّ اسبوع مرّة لانه هو العرف.
وامّا الدهن الذى تدهّن به شعرها و ترّجله والمُشط, فالکل معروف على زوجها لانّه من کمال النفقه ولیس علیه أجرة طبیب ولافصّاد ولاحجّام ولاثمن دواء… وکذلک الزّوج مایحتاج الیه للنّظافة وترجیل الشّعر فعلیه وما کان من الاشیاء التى تراد لحفظ الاصل والبنیه کالفصد والحجامة فعلیها….
فامّا الکلام فى الکسوة فانَّ کسوة الزّوجة على الزّوج لقوله تعالى: (وعلى المولود له رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف.) والمرجع فى عددها و قدرها و جنسها الى عرف العادة مما ذکرناه من الآیت….
واما العدد, فللزّوجة اربعة اشیاء: قمیص, و سراویل, و مقنعه و شىء تلبسه فى رجلها من نعل, او غیره.)29
سلار:
(النفقة واجبه: الاطعام والکسوة والمسکن على قدر الزّوجه وحال الزّوج بالعدل والاخدام.)30
ابن حمزه:
(فالموسرا ذا تزوّج بشریفة ووجبت النّفقة علیه لزمه من الاطعام والأدام على حسب عادة البلد والکسوة للشّتاء والصّیف على حسب یساره وقدر المرأة من الا بریسم والکتان وغیرهما ولزمه الاخدام و ماتحتاج الیه للزّینة.)31
محقق حلّى:
(فضابطة: القیام بما تحتاج الیه المرأة من طعام وإدام وکسوة واسکان وإخدام وآلة الادهان تبعاً لعادة أمثالها من اهل البلد.)32
شهید اوّل:
(والواجب القیام بما تحتاج الیه المرأة من طعام وإدام وکسوة واسکان واخدام وآلة الدهن تبعاً لعادة امثالها من بلدها.)33
صاحب جواهر:
(وقد تعرّض بعض الاصحاب الى بیان المعتاد من ذلک فأوجبوا فیها اموراً ثمانیه: الاول الاطعام وانما یجب منه سدّ الخلّه اى حاجتها بحسب حالها….
فالثانى الأدام والبحث فیه جنساً وقدراً کالاطعام….
الثالث, الکسوة والمرجع فیها و فى جنسها و فى قدرها الى العادة ایضاً….
الرابع, الفراش, الداخل فى عموم الانفاق والمعاشرة بالمعروف….
الخامس, آلة الطبخ والشرب, مثل کوز و جرة وقدر و مغرفه, امّا من خشب او حجر او خزف او صفر بحسب عادة امثالها.
السادس, آلة التنظیف و هى المِشط والدهن ولایجب الکحل والطیب ویجب المزیل للسنّان….
السابع السکنى وعلیه ان یسکنها داراً یلیق بها, امّا بعاریة او اجارة او ملک.
الثامن نفقة الخادمه ان کانت من اهل الاخدام لشرف او حاجة والمرجع فیه العرف.)34
سیّد على طباطبایى:
(لاتقدیر للنفقة الواجبه, بل یجب بذل الکفایة من الطعام والکسوة والمسکن.)35
امام خمینى:
(لاتقدیر للنفقة شرعاً بل الضابط القیام بماتحتاج الیه المرأة من طعام وإدام وکسوة وفراش و غطاء واسکان و اخدام وآلات تحتاج الیها لشربها و طبخها و تنظیفها و غیرذلک.
فامّا الطعام فکمیته بمقدار مایکفیها لشعبها و فى جنسه یرجع الى ما هو المتعارف لأمثالها فى بلدها والموالم لمزاجها و ماتعودت به بحیث تتضرر بترکه.
وامّا الأدام فقدراً و جنساً کالطعام یراعى ما هو المتعارف لأمثالها فى بلدها و مایوالم مزاجها و ما هو معتاد لها, حتى لو کانت عادة امثالها او الموالم لمزاجها دوام اللحم مثلاً وجب. کذا لو اعتادت بشىء خاص من الإدام بحیث تتضرر بترکه. بل الظاهر مراعاة ما تعارف اعتیاده لامثالها من غیر الطعام و الأدام کالشاى والتنباک والقهوة ونحوها و اولى بذلک المقدار اللازم من الفواکه الصیفیه التى تناولها کاللازم فى الاهویة الحارة بل وکذا ما تعارف من الفواکه المختلفة فى الفصول لمثلها.
وکذلک الحال فى الکسوة فیلاحظ فى قدرها و جنسها عادة امثالها و بلد سکناها و الفصول التى تحتاج الیها, شتاءً وصیفاً….
وهکذا الفراش والغطاء, فان لها ما یفرشها على الارض و ماتحتاج الیها للنوم من لحاف و مخدة وماتنام علیها….
و تستحق فى الاسکان أن یسکنها داراً تلیق بها بحسب عادة امثالها… واما الاخدام فانما یجب ان کانت ذات حشمة وشأن من ذوى الأخدام…. والاولى ایکال الأمر الى العرف والعادة فى جمیع المذکورات وکذا فى الآلات والادوات المحتاج الیها, فهى ایضاً تلاحظ ما هو المتعارف لام ثالها بحسب حاجات بلدها التى تسکن فیها.)36
آقاى سیستانى:
(الغذاء واللباس والمسکن وسائر ماتحتاج بحسب حالها بالقیاس الیه… وکذا الحکم فیما لو سافرت الزّوجة بنفسها فى سفر واجب یرتبط بشؤون حیاتها کان کانت مریضة وتوقف علاجها على السفر الى طبیب.)37
همان گونه که دیده شد در کلام فقهاء موارد گوناگونى با عنوان موضوع نفقه مطرح شده است. بسیارى بر خلاف ذکر موارد نفقه بیان کرده اند که مرجع در نفقه زن, معروف است.
صاحب جواهر در یک جمع بندى, دیدگاه راهگشاى خود را چنین بیان مى کند:
(ان کان المدار فى الانفاق بذل جمیع ماتحتاج الیه المرأة لم یکن لاستثناء الدواء والطیب والکحل واجرة الحمام والفصد وجه, وان کان المدار على خصوص الکسوة والاطعام والمسکن لم یکن لعدّ الفراش والاخدام وخصوصاً ماکان منه للمرض و غیر ذلک مماسمعته فى الواجب منها وجه , وان جعل المدرک فیه المعاشرة بالمعروف واطلاق الانفاق کان المتجه وجوب الجمیع بل وغیر من ذکروه من امور اخر لاحصرلها. فالمتجه احالة جمیع ذلک الى العادة فى انفاق الازواج على الزوجات من حیث الزوجیة لامن حیث شدة حبّ ونحوه من غیر فرق بین ما ذکروه من ذلک وما لم یذکروه مع مراعات حال الأمرأة والمکان والزمان ونحو ذلک.)38
شهید ثانى نیز مى نویسد:
(المقصود من النفقه القیام بحاجتها وسدّ خلّتها لکونها محبوسة لاجله.)39
با نظر به دلیلهاى موجود, چنین به نظر مى رسد که برآوردن نیازهاى زن بر عهده شوهر است و مصداق آن در زمانها و مکانها گوناگون خواهد بود آنچه که فقهاء نیز مطرح کرده اند. بنا به گفته آنان, براى بیان موارد رایج در عصر خودشان بوده است.
هزینه دارو و درمان:
ییکى از نیازهاى زن هزینه لوازم بهداشتى و درمان است. هر چند در عرف رایج, بیش تر مردان پرداخت این هزینه را بر خود واجب مى شمرند, ولى دیده شده که پس از طرح این موضوع در بعضى مجامع عمومى و یا بعد از آشنایى با قانون و نیز فقه, شمارى مردان از پرداخت هزینه درما ن همسر بیمار خود سرباز زده اند, بویژه در مواردى که هزینه آن سنگین بوده و گرچه پرداخت آن براى مرد با توجه به امر مکرر خداوند به امساک و معاشرت به معروف با زن و دلیلهاى دیگرى که پیش از این ذکر شد, به نظر مى رسد برآوردن تمامى نیازمندیهاى زن بر شوهر لازم باش د که از موارد مهم آن هزینه درمان است. ذکر قیدهایى چون درمان بیماریهاى رایج نیز به نظر صحیح نمى آید; چرا که عرف رایج, بر نیاوردن هزینه درمان بیماریهاى غیر معمول را هم اگر براى مرد دشوارى نیافریند, زشت و ناپسند مى شمرد. روشن است که عمل جراحى قلب یا مغز زن, هر چند مخارج سنگین داشته باشد, براى مرد برخوردار, لازمه معاشرت به معروف خواهد بود.
اگر در گذشته این امر در کلام فقهاء لحاظ نشده, مى تواند دلیلهاى گوناگونى داشته باشد, از جمله آن که در گذشته دارو و درمان اهمیت کنونى را نداشته است.
در اصل عوامل بیماریزا (میکروبها, باکتریها و…) از حدود چهار قرن قبل کشف شد و حدود سه قرن است که علم پزشکى گسترش یافته و صنعت داروسازى نیز حدود یک ونیم قرن است که پا گرفته و از نظر کیفى و کمى پیشرفت درخورى یافته است.
افزون بر آن, در گذشته رسم بر این بوده آنچه بیماران به طبیب مى داده اند, فراخور حال خود آنان بوده و اندازه خاصى نداشته; از این روى, هزینه درمان در هزینه زندگى نقش چندانى نداشته است.
چند نکته درخور توجه:
1. در گذشته فقیهانى که هزینه درمان را جزء نفقه به حساب نمى آورده اند, به طور معمول, با چنین جمله اى نظر خود را بیان مى داشته اند: (هزینه دارو ودرمان و فصد و حجامت بر زوج لازم نیست.) با گذشت زمان و پیشرفت علم پزشکى, آیا هنوز اهمیت دارو و درمان برابر با ار زش فصد و حجامت است؟
2. همه این فقیهان که نامى از آنان به میان آمد, یادآور شده اند: خدمتکار براى زن در صورتى که وى اهل آن باشد, لازم است,گرچه بتواند با چند صباحى تمرین, کار خویش را خود به تنهایى انجام دهد دلیل این حکم را چنین بیان داشته اند: مردان امر به معاشرت به معروف با ز نان خود شده اند. آیا رها کردن همسر در روزهاى بیمارى که نیاز به درمان دارد و بیمارى هم جسم او را و هم روح او را در رنج و سختى و فشار قرار مى دهد و چه بسا سستى در درمان, سبب پیشرفت بیمارى و سرانجام مرگ او مى شود, حال فراهم نکردن زمینه درمان و فراهم نیاوردن داروى او, با امر به معاشرت به معروف ناسازگارى ندارد؟
3. شمارى از این فقیهان حتى تهیه لباس آراسته و گرانبها, براى زن جاه مند و اهل جلال و حشمت را براى مرد واجب شمرده اند, ولى به روشنى یادآور شده اند برآوردن هزینه درمان بر مرد واجب نیست.40
از فقیهانى که برآوردن هزینه درمان زن بیمار را در هر صورت, یا در صوتى که بیمارى استثنایى باشد, لازم نمى شمرند, پرسیده مى شود: با توجه به این که نزدیکان نیز لازم نیست عهده دار این هزینه شوند و از طرفى چه بسا آن زنان, مال مستقل نیز نداشته باشند, چه باید بکن ند؟
از موضوع هزینه دارو و درمان که بگذریم, به نظر مى رسد با دگرگونیهایى که در زندگى اجتماعى و در درازناى عصرها و زمانها, به وجود مى آید ممکن است مواردى مطرح شود که در گذشته از نیازمندیهاى زن به شمار نمى آمده, ولى اکنون از نیازهاى زن به حساب مى آید, همان گونه که پاره اى از چیزهایى که در گذشته از نیازهاى زن به شمار مى آمده, فقیهان فراهم کردن آنها را لازم شمرده اند. به عنوان نمونه مى توان به مسأله خدمتکار اشاره کرد که اگر در گذشته دور, مسأله خدمتکار به صورت خرید کنیز مطرح مى شده, کم کم جاى خود را به خدمتکار دا ده و اکنون در بعضى از جامعه ها, ماشین لباسشویى یا ظرفشویى, یا چرخ گوشت و… جاى خدمتکار را گرفته اند اکنون آیا بهتر نیست که مواردى که یقینى است, آن هم نه به گونه حصر در آن موارد یادآور شود.
زیرا در امر حقوقى نیاز به معیارها و ترازهاى روشن و دقیق است تا از استفاده ناشایست یکى از دو طرف جلوگیر شود مى توان براى دقیق روشن کردن مواردى که پرداخت هزینه و نفقه در آنها یقینى است, امروزه با استفاده از روشهاى علمى به صورت تهیه پرسشنامه و تحقیق میدانى, قلمرو نفقه را روشن کرد.41
میزان نفقه
ماده 1107 قانون مدنى, برابر رأى بسیارى از فقهاء بیان مى دارد: نفقه را مى بایست آن گونه که به طور متعارف سازوار با چگونگى زندگى حال و روز زن باشد, پرداخت. مقصود از چگونگى زندگى زن را هم چگونگى زندگى وى, در منزل پدرى مى دانند.
در قید زدن چگونگى نفقه به سازوارى با چگونگى زندگى زن, مسأله به نظر مى رسد:
1. مقصود از شأن زن چیست؟
در زمان ما, در بسیار جاها, زنان داراى شأنى مستقل از شأن خانواده پدرى خویش دارند. از باب نمونه, زنى که در خانواده اى تنگدست به دنیا آمده ولى با تلاش و رنج, اکنون پزشکى چیره دست, یا محققى مفید و کارامد یا هنرمندى صاحب نام گردیده, آیا باز در پرداخت نفقه مى بایست شأن خانوادگى گذشته این زن لحاظ گردد, یا شأن اجتماعى زن که اعم از شأن خانوادگى گذشته او و شأن کنونى اش است؟
ییا اگر زن داراى شأن اجتماعى پایینى بود و دخترى از خانواده اى تنگدست, اکنون در زندگى مشترک با مردى ثروتمند, شایستگى بهره اى بیش از اوضاع اقتصادى گذشته, از شریک زندگى خویش را ندارد و چون حدود 17 و 18 سال در وضع سخت معیشتى به سر برده در 40 تا 50 سال دیگر ز ندگى خود, در جوار همسرى ثروتمند باز باید به مقدار کم طعام و پوشاک و لوازم زندگى بسنده کند.
به نظر مى رسد مراد از شأن زن باید اعم از شأن خانوادگى پدرى, شأن اجتماعى مستقل خود زن و شأن خانوادگى کنونى او باشد.
2. در صورتى که پرداخت هزینه زندگى را سازوار با وضعیت زن تعیین کنیم, دو پرسش پیش مى آید:
الف. در صورتى که مردى به انگیزه هاى گوناگون, چون: ورشکستگى, بیماریهاى سخت یا نقص عضو, تنگدست گردید و همسرى با شأن اجتماعى بالایى داشت, آیا مرد وظیفه دارد و بایست نفقه را سازوار با جایگاه خانوادگى و اجتماعى بپردازد؟
ب. در صورتى که مردى ثروت مند داراى زنى با شأن پائینى بود, لازم نیست تا در نفقه همسر خود سازوار با توان مالى خود گسترش دهد؟
آراى فقها و دلیلهاى آنان:
درباره مقدار لازم نفقه, آراى گوناگونى را در بین فقیهان, مى توان یافت: اندازه خاص, نفقه واجب سازوار با حال زن و مرد42, سازوار با شأن زن, سازوار با شأن زن و توان مالى مرد.
سرانجام, شمار اندکى از فقیهان, مقدار نفقه را تنها در حدّ کفایت, لازم مى دانند.43
در این مقاله به دلیلهاى گروه سوم (مبناى رأى موجود در قانون مدنى) و چهارم (نظر پیشنهادى) پرداخته مى شود.
نفقه سازوار با شأن زن
بیش تر فقیهان, هماهنگى و سازوارى هزینه زندگى زن را, با شأن وى در نظر گرفته اند, از آن جمله:
محقق حلى44, علامه حلّى45, فخرالمحققین46, شهید اول47, شهید ثانى48, محقق سبزوارى49, محقق بحرانى50 و صاحب جواهر51.
این گروه با لفظ (عادة امثالها من اهل بلدها) میزان نفقه واجب را روشن کرده اند.
دلیلها
مهم ترین دلیلهاى این گروه عبارتند از:
1. امر به معاشرت به معروف با زنان (عاشروهن بالمعروف) که لازمه آن این است که مرد باید سازوار با شأن زن, هزینه زندگى او را بپردازد.52
2. اضافه (رزق) و (کسوة) به (هن) در (رزقهن) و (کسوتهن) یا اضافه (سد عورت) و (سد جوع) به ضمیر (ها) در (ستر عورتها) و (سد جوعتها) بیان مى دارد که در پرداخت نفقه (طعام و پوشاک) مى بایست شأن زن در نظر گرفته شود.53
* نفقه سازوار با شأن زن و توان مرد
شمارى از فقیهان بر این باورند که باید نفقه و هزینه زندگى زن, سازوار با شأن وى و توان شوهر باشد, از جمله: سلار54, ابن حمزه55, شیخ ابى زکریا یحیى, صاحب الجامع للشرایع56, فاضل هندى.57
دلیلها:
1. امر به امساک به معروف, معاشرت به معروف, آیه 229 بقره: امساک به معروف, آیه 231 بقره و 2 طلاق: امسکوهن بمعروف, آیه 19 نساء: عاشروهن بمعروف.
2. امر پیامبر(ص) به هند که شوهرش ابوسفیان, مردى بخیل بوده و نفقه او را نمى پرداخته, با این عبارت:
(خذى ما یکفیک و ولدک بالمعروف.)58
3. آیه 7 سوره طلاق:
(لینفق ذوسعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه اللّه لایکلّف الله نفساً الاّ ما آتاها.)
4. آیه 6 سوره طلاق:
(اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم.) که ملاک در مسکن, مقدار توانایى و دارایى شوهران مطرح شده است.
5. آیه 233 سوره بقره:
(وعلى المولودله رزقهن وکسوتهن بالمعروف لاتکلف نفس الا وسعها.)
6. روایت محمد بن سنان: عن ابى الحسن(ع) فى قول الله عزوجل:
(والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً قال: القوام هو المعروف على الموسع قدره و على المقتر قدره على قدر عیاله و مؤنته التى هى صلاح له و لهم لایکلّف الله نفساً الا ما آتاها.)59
7. روایت ابن ابى نصر: عن الرضا(ع) قال:
(صاحب النعمة یجب علیه التوسعة على عیاله.)60
8. روایت مسعدة: قال لى ابوالحسن علیه السلام:
(ان عیال الرجل اسراؤه فمن انعم الله علیه بنعمة فلیوسع على اسرائه فان لم یفعل اوشک ان تزول النعمة.)61
9. عن ابى عبدالله(ع) قال: قال رسول الله(ص):
(ان المؤمن یأخذ بآداب الله اذا وسع الله علیه اتسع واذا امسک عنه امسک.)62
از مجموعه این دلیلها چنین برداشت مى شود که بر مرد لازم است تانیازهاى ضرورى همسر خود را با عنوان نفقه برآورده سازد. مقدار این نفقه سازوار با شأن زن و توان مرد است; چرا که معاشرت نیکو براى مردى که توان مالى دارد این است که در نفقه همسرش گسترش دهد, چه همسر او شأن بلندى داشته باشد و چه داراى شأن پایینى باشد. آیه: (لینفق ذوسعة من سعته) و نیز دلیل6, 7, 8, 9 بیانگر همین مطلب است. حال اگر مردى از نظر مادى در سطح پایینى بود و همسرى با شأن اجتماعى ممتاز داشت, باید بداند که لازمه اطاعت از امر الهى معاشرت به معروف با چنین همسرى, این است که بکوشد تا نیاز همسر خود را هماهنگ با شأن او فراهم سازد و وضع مالى خویش را توجیه بر تنگ گرفتن در معیشت او قرار ندهد, چنین مردى, با توجه به این که زنى که در خانواده اى مرفه بزرگ شده, اگر ناگزیر شود به کم ترین میزان نفقه بسنده کند, دچار سختى خواهد شد, به جهت پیروى از دستور خداوند, مى کوشد تا امکاناتى سازوار با شأن همسر خویش, فراهم سازد. حال اگر برخلاف تلاش خویش, توان پرداخت نفقه سازوار با شأن همسر خود را نداشت, برابر با توان خود, هزینه زندگى را پرداخت خواهد کرد.
آیه 7 سوره طلاق نیز که مى فرماید:
(ومن قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله لایکلف الله نفساً الا ما آتاها.)
و نیز آیه 233 بقره که پس از بیان (وعلى المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف) مى فرماید:
(لاتکلف نفس الا وسعها) البته روایات بیانگر این امر است که در این حال بر عهده مرد است که به هر حال پوشاک, خوراک و مسکن همسر خود را گرچه به اندازه کفاف, براى او فراهم سازد و در غیر این صورت, برابر احکام زوج معسر عمل خواهد شد. فراهم کردن کم ترین مقدار لازم در نفقه زوجه براى مردى که توان فراهم کردن بیش از آن را ندارد, هر چند همسر شریفه باشد, با معروف یاد شده در آیات شریف نیز, ناسازگارى ندارد. دلیل 6 نیز همین مطالب را به روشنى بیان مى کند. در این روایت امام رضا(ع) در تفسیر (قوام) در آیه:
(والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً.)
مى فرماید:
(القوام هو المعروف.)
سپس در تفسیر معروف مى فرماید:
(على الموسع قدره و على المقتر قدره على قدر عیاله و مؤنته التى هى صلاح له و لهم لایکلف الله نفساً الا ما آتاها.)
این روایت, به روشنى بیان مى کند, مرد موسر به میزان توانش باید هزینه زندگى همسر خود را برآورد. ولى مردى که از نظر مالى در فراخناست, سازوار با توان خود و نیز سازوار باوضع همسر خویش, باید نفقه را بپردازد. در روایت در مورد (موسع) تنها (قدره) ذکر شده ولى در م ورد (معسر) افزون بر ذکر (قدره), على قدر عیاله نیز بیان شده است و در ادامه نیز مى فرماید: (مؤنته التى هى صلاح له و لهم) هم زوج را مطرح مى کند و هم عیال زوج را.
یادآورى: روایات بسیارى دلالت دارد بر این که در هر صورت نفقه نباید به میزانى رسد که مصداق اسراف در نعمتهاى الهى گردد.63
منبع:
27. (لمعه)177/; شرایع الاسلام, ج349/2; (کشف اللثام), مبحث فى النفقات, کتاب النکاح; (تحریر الاحکام), ج47/2 کتاب النکاح; (جواهرالکلام), ج31 مبحث نفقه زوجه; (وسیلة النجاة), کتاب النکاح فصل فى النفقات274/, 275; (منهاج الصالحین), ج274/2 ـ 275; (تحریرالوسیله), ج216/2, 217.
28. (مقنعه)518/.
29. (مبسوط), ج6/6, 7; (مهذب), ج346/2.
30. (المراسم)154/.
31. (الوسیله), 285/.
32. (شرایع), ج349/2.
33. (تحریرالاحکام), ج47/2; (ارشاد الاذهان), ج34/2; (لمعه)177/; شرح لمعه, ج470/5.
34. (ایضاح الفوائد), ج270/3; (جواهر), ج31 مبحث نفقه زوجه.
35. (ریاض المسائل), ج2 کتاب النکاح النظر الخامس فى النفقات.
36. (تحریر الوسیله), ج315/2.
37. (المسائل المنتخبه), 398/. الغذاء واللباس والمسکن وسائر ماتحتاج بحسب حالها بالقیاس الیه… وکذا الحکم فیما لو سافرت الزوجة بنفسها فى سفر واجب یرتبط بشؤون حیاتها کان کانت مریضه وتوقف علاجها على السفر الى طبیب.
38. (جواهر), ج31, مبحث نفقه زوجه.
39. (مسالک الافهام), کتاب النکاح مبحث فى النفقات.
40. (تحریرالاحکام), علامه حلّى, ج47/2; (قواعد الاحکام), علامه حلّى, ج53/2; (ایضاح الفوائد), ج270/3; (کشف اللثام), ج109/2.
41. چون شیخ طوسى در (خلاف), ج74/3 و (مبسوط), ج7/6, صهرشتى در (اصباح الشیعه), چاپ شده در (سلسلة الینابیع الفقهیه), ج352/18. آنان مقدار نفقه را در روز 2 مد براى موسر, 1/5مد براى متوسط و 1مد براى معسر مشخص کرده اند که هر مد حدود 189 مثقال است.
42.مانند شیخ طوسى در (مبسوط), ج7/6 ابن برّاج در (مهذب), ج345/2, قطب الدین راوندى در (فقه القرآن), چاپ شده در (سلسلة الینابیع الفقهیه), ج248/18.
43. مانند سید على طباطبایى در (ریاض المسائل), ج166/2 و آقاى اراکى دررسالة فى نفقه الزوجه, ص2.
44. (شرایع الاسلام), در (سلسلة الینابیع الفقهیه), ج520/19.
45. (تحریرالاحکام), ج47/2.
46. (ایضاح الفوائد), ج269/3.
47. (لمعه), 177/, کتاب النکاح النظر الثانى فى النفقات.
48. (شرح لمعه), ج469/5.
49. (کفایة الاحکام), 195/.
50. (حدائق الناضره), ج124/25.
51. (جواهر), ج330/31.
52. (شرح لمعه), ج469/5; (مسالک) 469/.
53. (جواهر), ج332/31. (اشاره به آیه 233 سوره بقره و برخى روایات یاد شده در پى نوشت 15).
54. (مراسم علویه), در (سلسلة الینابیع الفقهیه), ج135/18.
55. (الوسیله), ج313/18.
56. (الجامع للشرایع), ج577/18.
57. (کشف اللثام), ج108/2, المطلب الثانى فى قدر الواجب من النفقه.
58. این حدیث در (مبسوط), ج4/6 و (کشف اللثام), ج114/2, ذکر شده است. صحیح بخارى, ج36/3; ج193/6, 194; ج115/8; صحیح مسلم, ج129/5.
59. (وسائل الشیعه), ج261/15; (الفروع), ج178/1 (ومؤنتهم التى هی…).
60. همان249/; (الفروع), ج165/1.
61. (وسائل), ج249/15, (من لایحضره الفقیه), ج352/2.
62. (وسائل) ج249/15, (الفروع), ج1, ص165.
63. (وسائل), ج257/15 تا260 باب استحباب الاقتصاد فى النفقه و ص261 و 262 باب عدم جواز السرف والتقتیر.
مقاله:نگاهى فقهى به ماده هاى قانونى نفقه زوجه (مقاله پژوهشی حوزه)زهرا آیت اللهی
نفقه و زیبایی های احکام اسلام برای دفاع از زن
نفقه و زیبایی های احکام اسلام برای دفاع از زن(1)
دایره نفقه, به تمام موارد نیاز زن در شرایط زمانى و مکانى خاص خود, گسترانده شود. جهت بررسى این بحث, مبناى فقهى قانون را مورد بررسى قرار مى دهیم:
الف. آیات
1. آیاتى که به مردان امر مى کند تا با زنان خویش به نیکى و به معروف رفتار کنند. ازجمله:
آیه 229 سوره بقره: (فامساک بمعروف او تسریح باحسان) که امام رضا(ع) در تفسیر امساک به معروف مى فرماید:
(امّا الامساک بالمعروف فکفّ الاذى واحباء النفقه.)11
و نیز, آیه هاى 228 و 231 سوره بقره, آیه 2 سوره طلاق و آیه 19 سوره نساء با جمله ها و واژگانى چون (امساک بمعروف) و (عاشروهن بالمعروف) و (امسکوهن بالمعروف.)12
2. آیه 34 سوره نساء:
(الرجال قوّامون على النساء بما فضّل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم)
در این آیه شریفه, انفاق از مسؤولیتهاى مردان بر شمرده شده و شمارى از مفسران, مراد از (قوام) در آیه شریفه را بر عهده گیرى مسؤولیت همسر معنى کرده که از مصداقهاى روشن آن, برآوردن هزینه زندگى و تهیه پوشاک است.13
3. آیه 233 سوره بقره:
(وعلى المولودله رزقهنّ و کسوتهنّ بالمعروف.)
در این آیه به, بایستگى برآوردن نیازهاى غذایى و پوشاک زن برابر عرف جامعه, به خوبى بیان شده است.
4. آیه, 1 و 6 سوره طلاق به بایستگى تهیه مسکن زنان اشاره مى کند:
(یا ایّها النبى اذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهن واحصوا العدّة واتّقوا الله ربّکم لاتخرجوهنّ من بیوتهنّ ولایخرجن الاّ ان یأتین بفاحشة مبیّنه.)
(اسکنوهنّ من حیث سکنتم من وجدکم ولاتضارّوهنّ لتضیّقوا علیهنّ وان کنّ اولات حمل فانفقوا علیهنّ حتى یضعن حملهنّ.)
این دو آیه دلالت دارند بر این که مردان وظیفه دارند براى همسران خود در روزهاى عدّه مسکن تهیه کنند که به طریق اولى در زمان زندگى مشترک, تهیه مسکن و سکنى دادن زن در جاى مناسب, بر عهده مرد خواهد بود.
5. در آیه 7 سوره طلاق امر شده تا انفاق به میزان وسع باشد:
(لینفق ذوسعةٍ من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق ممّا آتاه الله…)
ب. روایات:
روایات مورد نظر در این بحث, در چند گروه تقسیم مى شوند:
1. روایاتى که به اصل بایستگى پرداخت هزینه زن اشاره کرده و دستور به انفاق را به طور مطلق یادآور شده اند.14
به عنوان نمونه روایت حلبى که گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: من الذى اجبر على نفقته؟
و آن حضرت فرمود: الوالدان والولد والزّوجة والوارث الصغیر.
2. روایتهایى که برآوردن نیازهاى غذایى و پوشاکى زن را بر شوهر لازم دانسته و تا حدّى نیز معیار در طعام و پوشاک را روشن ساخته اند, با این تعبیرها و واژه ها:
(انفق علیها ما یقیم ظهرها مع کسوة).
(یکسها ما یوارى عورتها و یطعمها ما یقیم صلبها.)
(یشبع بطنها ویکسو جثّتها.)
(کساها ما یوارى عورتها و یطعمها مایقیم صلبها.)
(یشبعها و یکسوها.)
(یکسوها من العرى ویطعمها من الجوع.)
(اشبع بطنها واکس جثتها.)
(اشبعه واکسه.)
(رزقهنّ وکسوتهنّ بالمعروف.)15
در این دو گروه از روایات, هزینه زندگى زن در حد خوراک و پوشاک مطرح شده, ولى روایات دیگرى وجود دارد که دایره نفقه را گسترده تر بیان مى کنند, از جمله:
1. صحیحه شهاب بن عبد ربّه, به صورت جزئى مواردى را با عنوان نفقه زوجه مطرح کرده است:
(قلت لابى عبدالله(ع) ما حق المرأة على زوجها؟
قال: یسدّ جوعتها ویستر عورتها ولایقبّح لها وجهاً فاذا فعل ذلک فقد واللّه ادّى الیها حقّها.
قلت: فالدهن.
قال: غباً یوم ویوم لا.
قلت: فاللّحم.
قال: فى کل ثلاثة فیکون فى الشهر عشر مرّات لا اکثر من ذلک والصبغ فى کل ستة اشهر ویکسوها فى کل سنة اربعة اثواب ثوبین للشتاء وثوبین للصّیف ولاینبغى ان یقفر بیته من ثلاثة اشیاء دهن الرأس والخلّ والزیت ویقوتهن بالمدّ فانى اقوت به نفسى ولیقدر لکلّ انسان منهم ق وته فان شاء اکله وان شاء وهبه وان شاء تصدّق به ولاتکون فاکهة عامة الاّ اطعم عیاله منها….)16
در این حدیث, افزون بر خوراک و پوشاک, روغن براى موها و رنگ هم ذکر شده, از مصادیق خوراک, به گوشت, روغن, سرکه و میوه اشاره شده است.
به نظر مى رسد با توجه به آیات و روایاتى که امساک به معروف یا معاشرت به معروف را وظیفه مرد بر مى شمرند, در پرداخت نفقه, معیار همان معروف باشد.
علامه طباطبائى در تعیین معروف مى نویسد:
(معروف آن چیزى است که عقل بدان راهنماست و شرع نیز حکم به آن کرده است و خلق حسن و سنن آداب نیز مطابق همان است.)17
پس مراد از امر به نفقه به معروف برآوردن نیازهاى زن است, برابر آنچه عرف مردم آن را نیکو مى شمرد و از روى عادت براى زنان به جهت همسرى فراهم مى گردد. به دیگر سخن, چون اندازه شرعى بیان نگردیده باید برابر عرف رفتار (مالاتحدید له شرعاً ترجع فیه الى العادة) در نتیجه با دگرگونى عرف اجتماع در زمانها و مکانهاى گوناگون, موارد نفقه نیز دگرگون خواهد شد. در شرح صحیحه شهاب بن عبد ربّه که به سخنى آشکار و روشن به چند مورد و اندازه نفقه اشاره مى کند, صاحب وسائل مى نویسد:
(هذا وما تقدّم اما محمول على الغالب او على العادة فى ذلک الوقت….)18
صاحب حدائق نیز مى نویسد:
(یمکن حمل الخبر المذکور على انّ ذلک کان عادتهم فى تلک الاوقات کما یستفاد من جملة من الروایات بالنسبة الى الکفارات و الصّدقات کما فى حدیث ضیعة الصادق(ع) المسماة بعین زیاد.)19
صاحب جواهر نیز معیار نفقه را (القیام بما تحتاج المرأة الیه) بیان مى کند.20
2. در روایت محمد بن مسلم از امام باقر(ع) اندازه نفقه عیال:
(تکفیهم فى جمیع مایحتاجون الیه) ذکر شده است.21
3. از روایتهایى که در آنها مردان امر به احسان و اکرام به زنها شده اند, مى توان برداشت کرد که نفقه همه نیازمندیهاى زن را در بر مى گیرد. واژگان و تعبیرهایى, چون: (احسنوا الى نسائکم)22 (فتکرمها و ترفق بها) (فان لها علیک ان ترحمها)23 در روایات اشاره به این م طلب دارند.
4. از جمله (انفق علیها ما یقیم ظهرها)24 مى توان برداشت کرد که برآوردن تمام نیازمندیهاى ضرورى زن, (از جمله لوازم بهداشتى و درمان) بر عهده شوهر است.
5. برنیاوردن نیازمندیهاى ضرورى زن (از جمله هزینه درمان و لوازم بهداشتى جهت جلوگیرى از بیمارى) مى تواند از مصداقهاى روشن و آشکار پایمال کردن حق همسر به شمار آید که روایات, مرد را از چنین رفتارى پرهیز داده اند.
امام صادق(ع) مى فرماید:
(کفى بالمرء اثماً ان یضیّع من یعوله.)25
و یا مى فرماید:
(قال رسول اللّه(ص)… ملعون ملعون من ضیّع من یعول.)26
آراى فقیهان
بسیارى از فقیهان, میزان و معیار در هزینه اى که باید مرد در اختیار همسر خود قرار دهد, عرف و نیازهاى بایسته زن دانسته اند. به این معنى که پرداخت هزینه, باید برابر عرف و برآورده کننده نیازهاى زن باشد. از آن جمله اند: شهید اول, شهید ثانى, محقق حلّى, فاضل هند ى, علاّمه حلّى, صاحب جواهر, سیدابوالحسن اصفهانى, سید ابوالقاسم خویى, امام خمینى و…. 27
منبع:
11. وسائل الشیعه،226.
12. تفسیر (مجمع البیان), ج1 ـ575/2, 582; ج3 ـ40/4; ج9 ـ460/10; تفسیر (تبیان), ج32/10; ج150/3.
13. تفسیر (المیزان), ج365/4; (مبسوط), ج4/6; (فقه القرآن), قطب الدین راوندى, ذیل آیه.
14. (وسائل), ج225/15, 226, ح13, 230, 236ـ238ح1, 3, 5, 231 ـ233ح1 تا 8, 10, 11.
15. همان, ج223/15ـ225 ح1 تا 8, 11, 12, 230 خطبه وداع.
16. همان226/; 227; (کافى), ج511/5; (تهذیب), ج57/7.
17. (المیزان), ج243/2.
18. (وسائل), ج227/15.
19. (الحدائق) الناضرة), ج97/25.
20. (جواهر), ج21 مبحث نفقه زوجه.
21. (وسائل), ج250/15.
22. (بحارالانوار), ج99/88, 101.
23. (من لایحضره الفقیه), ج618/2; (بحارالانوار), ج5/74.
24. (وسائل), ج223/15ـ225 ح1, 6, 12.
25. همان251/, ح4.
26. همان, ح5
27. (لمعه)177/; شرایع الاسلام, ج349/2; (کشف اللثام), مبحث فى النفقات, کتاب النکاح; (تحریر الاحکام), ج47/2 کتاب النکاح; (جواهرالکلام), ج31 مبحث نفقه زوجه; (وسیلة النجاة), کتاب النکاح فصل فى النفقات274/, 275; (منهاج الصالحین), ج274/2 ـ 275; (تحریرالوسیله), ج216/2, 217.
28. (مقنعه)518/.
مقاله:نگاهى فقهى به ماده هاى قانونى نفقه زوجه (مقاله پژوهشی حوزه)،زهرا آیت اللهی
مقاله بررسی حقوق و وظایف زوجه در خانواده
مقاله بررسی حقوق و وظایف زوجه در خانواده
چکیده:
هدف از اين مقاله بررسي حقوق و وظايف زوجه در خانواده مي باشد. از مسائل مهمي كه يك زن بايد بداند حقوق و وظايفي است كه در قبال همسر خويش دارد و با آگاهي و شناخت نسبت به آنها مي تواند عملكرد درستي در خانواده داشته باشد.
دوستي و رفتار نيك ، زن در خانواده داراي حقوق غير مالي و مالي مي باشد كه شامل: مهرباني و ملاطفت با زن پرهيز از تنبيه و توهين به همسر و… و حقوق مالي مانند: حق ، با زن، احترام و تكريم زن، اظهار محبت و دوستي مهريه، حق نفقه، طلاق است. همچنين داراي وظايفي در قبال همسر مي باشد از جمله آنها: تمكين، حفظ عفت و خودآرايي زن براي همسر،حفظ اموال شوهر و… مي باشد. ،وفاداري نسبت به شوهر
واژگان كليدي: زن، حقوق، وظايف، زوجه
جایگاه خمس
جایگاه خمس
نگارنده:سرکار خانم دهرویه
«خمس» یکی از فرایض اسلامی است و از فروع دین میباشد. حکم وجوب تخمیس، یک پنجم، در هرگونه از استفاده مردم، چه کم باشد چه زیاد ثابت است. خمس از اصولی است که از ریشه ایمان ناشی میشود و صداقت آن به وسیله مبارزه با مالاندوزی و تطهیر نفس خود، از مظاهر فریبنده دنیا و تزکیه آن از آزمندی و حرص تجلّی مییابد. خداوند متعال، خمس را به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ذریّه گرامی او، جهت اکرام و احترام آنان، اختصاص داده است.
با توجه به آیات و روایات خمس یکی از واجبات دین میباشد خمس یعنی یک پنجم مال که هر مسلمان طبق شرایط مقرره از مال خویش به مصرف میرساند یکی از آیاتی که در قرآن دلالت بر مشروعیت خمس و وجوب آن دارد آیهی چهلویک سوره انفال است. خداوند در آغاز آیهی مبارکه میفرماید (هرگونه منافعی که نصیب شما میشود) خمس آن بر شما واجب است چرا که یک پنجم آن مال خدا و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان معصوم(علیهالسلام) و فقرای سادات میباشد. از آنجا که انفاق مال در راه خدا اگرچه یک پنجم باشد، برای هر انسانی نوعاً مشکل است، برای آسان شدن آن بهراستی یک چیز کارگشا و لازم است و آن ایمان به خداست، که اگر ایمان واقعی باشد انسان را با عشق به معنویت سوق میدهد. هدف رسیدن به سعادت و خوشبختی است، و آن جز با ایمان به خدا میسر نمیگردد، به همین خاطر در ادامه آیه شریفه آمده: اگر ایمان به خدا داشته باشید آنگاه خمس دادن برای شما خیلی راحت و آسان میشود.
قرآنکریم چه خوش ما را متوجه به این نکته میکند که: انفاق و بخشش هر چیز گرانقدری در راه خدا، در صورتی گورا و آسان میشود که پشتوانهی معنوی و ایمانی داشته باشد و قرآن روی سخن را متوجه مؤمنان ساخته است که ادعای ایمان، نشانه داشتن ایمان نیست. مؤمن واقعی کسی است که تسلیم همه دستورات دینی باشد و با عمل مخلصانه، آن را به اثبات برساند، خصوصاً در امور مادی همانند دادن خمس و [زکات] به گونهای که کاربرد عملی آن را از خود بروز دهد.
قرآنکریم کاربرد این فریضه را موجب آرامش روح و روان دانسته و ایمان به آن را حلقه اتصال به خدا نشان داده و با تشریح آن بودجه رهبری اسلام و هزینههای حوزه دینی را تأمین و نهادینه کرده است. همچنین ائمهاطهار(علیهمالسلام) که مفسرین حقیقی قرآن هستند بر فوائد و آثار خمس تأکید بسیاری کردهاند.
خمس برای تأمین بودجه هر کار خیری است که امام بخواهد انجام دهد و برای هر موردی که صلاح بداند مصرف کند. از این رو به جاست که نقش آن در تحقق آثار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و . . . روشن و ابعاد گوناگون آن ارزیابی شود. یکی از دلایل انتخاب این موضوع اثر غذا و درآمد حلال در رشد و روح انسان است که یکی از راههای پاک شدن و مطهر شدن درآمد، دادن واجب شرعی یعنی خمس میباشد.
خمس با اینکه از فروع دین است متأسفانه در جامعه مورد ظلم واقع شده و کمکم به دست فراموشی سپرده شده است.
مقاله خانواده و باورهای دینی دختران
خانواده و باورهای دینی دختران
نگارندگان: طلاب سطح دو عصمتیه سمنان
خانواده به سان هسته مرکزی و اولین نهاد و زندگی اجتماعی، در حقیقت سرنوشت ساز تمامی جریانها و هنجارها و ناهنجارها که ما را به رویکرد ویژهای فرا میخواند و از همین روست که در بسیاری از آیینها و باورها نگاه ویژهای به این نهاد مقدس شده است و اگر این نهاد به سمت و سوی مستقیم هدایت شود ثمرهی شیرین و گوارا داشته و اگر مسیر هدایتش به بیراهه کشیده شود تنفس حیات بشری دچار اختلال میگردد.
در خانواده مادران نقش کلیدی در تربیت و پرورش دختران دارند؛ چرا که نوزاد در آغوش پر مهر ومحبت مادر رشد میکند و کلیه قواعد و مسائل زندگی را از قبیل محبت کردن، راه رفتن، ادب، اخلاق و نزاکت را فرامی گیرد و در این مرحله است که شخصیت او شکل میگیرد و رفتار وکردار وی تحت کنترل و نظارت ومراقبت والدین قرار دارد چنانکه از کارهای بد و نادرست او را منع کرده و در انجام کارهای خوب تشویق مینمایند تا وقتی که وارد سایر کانونهای اجتماعی مانند مهد کودک ومدرسه بشود و بتواند خود را بشناسد و با آن محیطها و امور مربوط به آنها توجیه نماید و تا حدودی استعدادهای خود رابروز دهد.[1]
در واقع مشعلدار عاطفه انسانی درمحفل خانواده و در جامعه بزرگ بشری، وجود پاک و دلهای بیآلایش مادران است و نقش رهبری آنها از جهت پاسداری از ارزشهای انسانی اسلامی بسیار مهم و خطیر میباشد و به جرأت میتوان گفت، بدون وجود مادری پاک نهاد، تربیت دختران با مشکلاتی جدی رو به روست، در واقع تربیت صحیح دختران و پاسداری از کیان انسانی و دینی خانواده، مهمترین وظایف او، به عنوان مادر میباشد.
بدیهی است در این زمینه نقش پدر که به عنوان رئیس یا مدیر خانواده که بر حسن انجام امور آن نظارت و مراقبت دارد و تأثیر بسزایی در عملکرد خوب مادر دارد و باعث آرامش مادر و تقویت روحیه اش میشودکاملا مشخص میباشد. چرا که وظایف سنگین زندگی از لحاظ تهیه جا و مکان وتامین وسایل زندگی موردنیاز افراد خانواده که در قانون به آنها نفقه گویند از وظایف و تکالیف اختصاصی او میباشد.
با توجه به جایگاه و قداستی که خانواده دارا میباشد پرورش نسلی شایسته از ویژگیهای یک خانواده موفق میباشد، کارکرد یک خانواده در پرورش فرزندان، و در این میان دختران جوان حائز اهمیت میباشد.
[1] - کیانی و همکاران، 1389، ص97
باورهای مذهبی
باورهای مذهبی در اعضای خانواده عامل قوی در کنترل و مدیریت روابط و رفتارها میباشد. آنان که به یاد خدا هستند از وسوسههای شیطان متأثر نمیشوند و یاد خدا سلاحی است که از آنان در برابر شیطان محافظت میکند. همانطور که خداوند در قرآن میفرماید:« فَاذْکُرُوني أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لي وَ لا تَکْفُرُونِ»[1] پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان میشوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او میافتند و ناگهان بیدار میشوند.
برخورداري همسران از باورهاي ديني و اعتقادي در کارکرد خانواده تأثير اساسي دارد. بيگانگي و بيتوجهي آنها به اعتقادات و باورهاي مذهبي، باعث مشكلات جدي در زندگي خواهد شد. قرآن كريم ميفرمايد: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى؛[2] هر كس از ياد و ذكر من رويگردان شود در زندگي سختي قرار خواهد گرفت.» پر واضح است كه ذكر و ياد خداوند، از باور و اعتقاد دروني به خالق هستي و ايمان به توحيد بر ميخيزد. قرار گرفتن در زندگي سخت و ناگوار ميتواند به دليل حرص، ترس و اضطراب حاصل از اين رويگرداني باشد. رويگرداني از باورهاي ديني و اعتقادي، آرامش و لذت را از زندگي ميستاند و موجب حيرت و سرگرداني و احساس پوچي ميشود. ممكن است عليرغم امكانات مادي و رفاهي خوبي كه دارد، اما زندگي آرام و مطمئني نداشته باشد.
باید ها ونبایدهای مراسم ختم
باید ها ونبایدهای مراسم ختم
1- آرامش دادن و تسکین آلام صاحب عزا
ائمه معصوم( علیه السلام) قبل از دفن و پس از آن به صاحبان عزا تسلا و آرامش می دادند(نوری، 1408، ج1، ص174) و برای تشویق مسلمین خلعت های بهشتی را پاداش تسکین دردهای عزادار معرفی می فرمودند. به این ترتیب یکی از رفتارهای اجتماعی که از طرف اسلام، تأکید فراوانی بر آن شده و به نوعی در زمرۀ عبادات قرار گرفته است، تسلیت گفتن به صاحبان عزا است. از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است: «هر که اندوهناکی را تسلیت گوید، خداوند در روز قیامت به او احترام کرده، لباس زیبایی را بر او خواهد پوشاند.»(حر عاملی، 1409، ج3، ص213)
امام صادق(علیه السلام) می فرمود: «تسلیت دادن به خانوادۀ مردگان واجبی دینی است.»(کلینی، بی تا، ج3، ص204) و در واقع آن را مستحب موکد می دانستند. بر این اساس، نشان دادن خود به صاحبان عزا به منظور تسلابخشی، خودنمایی منفی نیست.
2- پرهیز از ایجاد دغدغه و مراعات حال عزادار
امام صادق(علیه السلام) به مجلس گروهی عزادار وارد شد و به آنان فرمود: «پروردگار، مصیبت وارد شده بر شما را جبران فرموده، به جبران صبر و تحمل تان پاداش خوبی به شما داده و شخص متوفی را نیز در سایۀ رحمت خویش قرار دهد. سپس از مجلس خارج شدند.»( حر عاملی، 1409، ج3، ص174) این روایت و موارد مشابه(همان، ج3، ص218) نشانگر آن است که باید مراسم را به سادگی برگزار کرده و آشنایان و دوستان به ابراز همدردی بسنده کرده و زحمت ایجاد نکنند.
3- غذا بردن برای عزادار و نهی صریح معصومان( علیه السلام) از تناول غذای عزادار
ائمه معصومین( علیه السلام) توصیه های بسیار مهمی برای خیرات، آرامش بخشی و تسکین آلام خانواده عزادار داشتند ولی در عین حال تاکید می فرمودند: به جز همسر مرد متوفا که احکام خاصی در عده وفات شوهر دارد، درباره بقیه افراد؛ عزاداری تا سه روز است (وسائلالشیعة، ج3، ص271، حدیث3624) و این سنت به معنای بی احترامی و بی وفایی نیست، زیرا توصیه های ارزشمندی برای تداوم نیکی به آن ها مطرح شده است.
متاسفانه امروزه سنت های نادرستی در حاشیۀ مراسم عزاداری و ختم شکل گرفته است که افراد با ایمان موظفند برای برطرف کردن آنها بکوشند. به عنوان مثال صاحبان عزا حتماً باید مراسم سوم و هفتم برگزار نموده و غذا تهیه کنند و از مهمانان پذیرایی نمایند و… .
اگر برای برگرداندن آرامش روحی عزادار، تصمیم به حضور بیشتر در کنار آنان دارند، نباید به خانوادۀ مصیبت دیده اجازه بدهند که برای پذیرایی از آنها در سالن و منزل دچار تکلف و دردسر شوند. باید سعی کنند خانواده عزادار حتی دغدغۀ خورد و خوراک خویش را نیز نداشته باشند! پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت زهرا(س) و اسماء امر نمودند برای شکستن سنت های جاهلی و فرهنگ سازی، به همراه بانوان دیگر غذا بپزند و به منزل خانواده عزادار ببرند، تا آن ها حتی دغدغه غذا پختن نداشته باشند.(وسائلالشیعة، ج3، ص237، حدیث،237)
امام صادق( علیه السلام) می فرماید: «غذا خوردن نزد مصیبت دیدگان از رفتارهای زمان جاهلیت است و سنت اسلامی این است که غذای عزادار از سوی دیگران فراهم شود، همان گونه که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد جعفر بن ابی طالب، چنین رفتاری را در پیش گرفت.»(همان)
اکنون باید قضاوت کنیم که رفتار امروز جامعۀ ما منطبق با سنت های اسلامی است و یا سنت های جاهلیت؟! متأسفانه ما در بیشتر موارد به این سنت اسلامی عمل نکرده و به جای آن که باری از دوش مصیبت دیدگان برداریم، سربار آنها شده و هزینه های سرسام آوری را بر دوششان تحمیل می کنیم و حتی اگر آنان مشکلی از لحاظ مالی نداشته باشند، دغدغۀ فکری چگونگی پذیرایی از مهمانان خوانده و ناخوانده، آنان را رنج خواهد داد.
در مقابل، خود نیز متحمل هزینه هایی چون خریدن تاج گل های گران قیمت، اعلام تسلیت در قالب تابلوها، اوراق تبلیغاتی و …. می شویم که نه سودی به متوفی خواهد رساند و نه به خانوادۀ آن ها، بلکه موجب آزار و شرمندگی افرادی خواهد شد که توانایی مالی انجام چنین هزینه هایی را نداشته و با این وجود، قصد اعلام همدردی با مصیبت دیدگان را دارند!
در این رفتارها بیش از آن که به تسلای خاطر صاحبان مصیبت اندیشیده شود، گویا موقعیتی به دست آمده که برخی افراد، ثروت، هنر، مقام و … خویش را در معرض تماشای دیگران گذاشته و از آن لذت ببرند. طبیعی است که چنین رفتاری مورد تأیید دین اسلام نیست.
شرکت ما در مراسم ختم، باید دست کم سه نتیجۀ مثبت به دنبال داشته باشد که یکی از آنها آرامش دادن به مصیبت دیدگان و دیگری عبرت گرفتن خویش و دل نبستن به دنیای فانی و سوم مغفرت و رحمت متوفی است و هر چه که در این راستا نباشد، نمی تواند رفتار مثبت باشد.
برخی از مومنین می گویند: ما دوست داریم به سنت پیامبر گرامی عمل کنیم، ولی اگر غذا نخوریم به صاحب مجلس بی احترامی می شود! در پاسخ باید گفت: برای برطرف کردن هر بدعتی مشکلاتی وجود دارد. بی شک بهبود آداب و سنت ها مستلزم تلاش و مراعات یکایک ماست و البته می توان با مشورت و صمیمیت برای تبعات منفی آن به فراخور روحیه صاحب عزا راهکار پیدا کنیم.
مصرف غذای خانواده عزادار در سالن، منزل و مسجد … ، مصداق بدعت در سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و مایه ظلم به افرادی است که حال خوشی ندارند.
هدف از برگزاری مجالس ختم
هدف از برگزاری مجالس ختم
هدف از برگزاری مجالس ختم در سومین روز درگذشت یک مسلمان، یا هفتم و …، تجلیل از کسانی است که روزی در میان ما بوده و اکنون از جمع ما به سرای باقی شتافتند. این گونه مجالس از آن رو برگزار می شود، تا مردم ضمن ابراز همدردی و تسلیت گفتن به صاحبان عزا، با قرائت قرآن، بیان مصائب اهل بیت و معارف و مسائل دینی از سوی سخنرانان و مداحان، هم ثوابی برای روح مردگان نثار شود و هم عبرت و درس آموزی برای دیگران باشد که روزی برای آنان نیز چنین سرنوشتی خواهد بود.
درباره مجالس سوم و هفتم و… به روایتی که دلالت بر این موضوع داشته باشد، برخورد نکردیم، لکن برخی از فقیهان از روایاتی که توصیه به بردن غذا برای نزدیکان میت تا سه روز می کند، استفاده کرده اند که حدّ عزاداری برای میت تا سه روز می باشد.(محقق بحرانی، بی تا، ج4، ص157 و158)
البته درباره مراسم چهلم، آنچه که در فرهنگ دینی ما وارد شده، بزرگداشت چهلم شهادت حضرت سید الشهداء( علیه السلام) است که مصادف با بیستم ماه صفر می باشد. امام حسن عسکری ( علیه السلام) در حدیثی علامت های «مؤمن» را پنج چیز شمرده است: نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک نهادن و « بسم الله » را در نماز، آشکارا گفتن.( ملکی تبریزی، بی تا، ص85) لکن این مراسم برای هیچ کدام از ائمه دیگر ( علیه السلام) سفارش نشده است، بلکه تنها برای حضرت سید الشّهداء ( علیه السلام) این سنّت و شعار در مکتب تشیع وضع و جعل شده است. و حکمت آن نیز احیای خاطره غم بار عاشورا و تداوم شور عاشورایی در زمان های بعد بوده است.
نکته قابل ذکر آن است که این گونه مجالس، اگرچه جزو سنت پیامبر نیست، امّا لزوماً بدعت هم نمی تواند باشد؛ زیرا اولاً با توجه به معنای بدعت که عبارت است از وارد کردن چیزی در دین که جزو دین نیست؛ چون این گونه مجالس به شرع نسبت داده نمی شود تحت عنوان بدعت قرار نمی گیرد.
ثانیاً این مسئله گرچه به صراحت در سنّت پیامبر نیامده است، اما تحت عنوان عمومات دینی قرار می گیرد؛ زیرا علاوه بر این که آیات قرآن در این گونه مجالس تلاوت می شود، جنبه های مثبت اجتماعی؛ نظیر صله ارحام، ابراز همدردی با برادران ایمانی و … را نیز به دنبال دارد. اقامه مجالس عزا و مراسم برای اموات، خود موجب گسترش فرهنگ دینی می شود و فرصتی مناسب برای بیان معارف الهی و توحیدی است، قضایای تاریخ اسلام گوشزد می شود، پرهیز از گناه و رعایت تقوی سفارش می شود، و موجب اعتلای فرهنگ دینی و عمومی مردم می شود؛ بنابراین، برگزاری چنین مجالسی نه تنها مورد نهی شارع نیست، بلکه مطلوب نیز هست.
بنابراین برگزاری مراسم سوم، هفتم، چهلم و سالگرد؛ به منظور حفظ یاد و خاطره گذشتگان و احترام به آن هاست که موجب تسکین قلوب بازماندگان می گردد. در آموزه های دینی به برگزاری این گونه مراسم به صورت خاص( هفتم، چهلم و سالگرد) تصریح نشده، بلکه از آموزه های دینی استفاده می شود که به زیارت اهل قبور رفته و یا به فعالیتهایی پرداخته شود که از آن ها به عنوان خیرات و باقیات الصالحات یاد می شود. براین اساس برگزاری مراسم هفتم و چهلم و سالگرد به جهت خیراتی که در این مراسم برای رفتگان به عمل می آید، از سنت های پذیرفته شده بوده و هست.
از روایات استفاده می شود خیرات و طلب آمرزش برای اموات در وضعیت آن ها در آخرت تأثیر خواهد داشت، برای اموات از هر چیز بهتر و مفیدتر، صدقه و احسان به فقرا و اهدای ثواب آن برای مردگان است، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: «صدقه حرارت قبرها را از بین می برد».(محمدی ری شهری، 1384،ماده صدقه، شماره10342).
از همین روست که بسیاری از بازماندگان، به جای صرف هزینه های سنگین مثل تاج گلها و کارت پستال، بنرها و پارچه های عرض تسلیت … هزینه هایی را صرف خرید جهیزیه، ساختن مدرسه و مسجد، کمک به بهزیستی و … می نمایند.
برای اموات بهترین دعا این است که انسان برای آنان از خدای مهربان طلب عفو و مغفرت کند و بخواهد خداوند رحمت و بخشش و نعمتهایش را بر آنان نازل فرماید.
رفتن به زیارت قبور غیر از فوایدی که برای اموات دارد، برای زندگان نیز مؤثر است و ثواب آن به خود آنها نیز می رسد. کسی که سوره حمد، آیه الکرسی، نماز میخواند و یا صدقه می دهد، اول ثوابش به خود خواننده می رسد و بعد به میت می رسد.
مفهوم خیرات وصدقه اعم است و شامل هر نوع کار خیر، یا حتی نیت و فکر و اندیشه خیر برای مردم و اسلام می شود می توان هر عمل خیری را به قصد قربت، انجام داد و ثواب آن را به روح اموات نثار کرد.
چگونگی برگزاری مجالس ختم با توجه به سنت های پسندیده در اسلام
چگونگی برگزاری مجالس ختم با توجه به سنت های پسندیده در اسلام
نگارندگان: معصومه شیخ الاسلامی، آمنه نوبخت، مرضیه ولی، الهه نوبخت.
چکیده:
آنچه در فرهنگ دینی ما وارد شده، بزرگداشت چهلم شهادت حضرت سید الشهداء است و در مورد مجالس سوم و هفتم و … به روایتی که دلالت بر این موضوع داشته باشد برخورد نکردیم. لکن هرچند برگزاری این نوع مجالس ختم و عزا، جزو سنت پیامبر (ص) نیست، اما لزوماً بدعت هم نمی تواند باشد و تحت عنوان عمومات دینی قرار می گیرد.
برخی از بایدها و نبایدهای مجالس ختم عبارتند از: آرامش دادن و تسکین آلام صاحب عزا، پرهیز از ایجاد دغدغه و مراعات حال عزادار، غذا بردن برای عزادار و نهی صریح معصومان (ع) از تناول غذای عزادار، پرهیز از کفر و ناشکیبائی، دقت زیاد برای تصرف در مال و دارایی متوفی، زیارت مزار درگذشتگان، طلب مغفرت برای درگذشتگان، یاد مرگ و قیامت و عبرت گیری و …
واژگان کلیدی: مجالس ختم، عزاداری، عزاداری در اسلام
مقدمه:
عمر انسان در این جهان کوتاه و روزگارش گذران و ناپایدار است و فطرتاً به حیات جاودان مشتاق و آرزوهایش بس بیکران و دارای خواسته های نامحدود می باشد و علی رغم این امور، خواه و ناخواه امروز یا فردا مرگش فرا می رسد و سرانجام پس از تحمل رنج ها و سختی ها، این جهان را با هزاران آمال و آرزو ترک می گوید و عزیزان خود را در غم مفارقت و جدایی می گذارد و می گذرد.
در طول تاریخ همواره بازماندگان، برای یادبود و بزرگداشت عزیزان از دست رفته به روش های مختلف با توجه به فرهنگ ها وآیین های هر جامعه ای، به عزاداری و سوگواری می پردازند.
برگزاری مراسم ترحیم، حقی است که میت بر گردن بازماندگان و سایرین دارد که در این باب نیز روایات بسیار است، از جمله حقوق مسلم مؤمنین نسبت به یکدیگر عیادت به هنگام بیماری، شرکت در تشییع جنازه، حضور در نماز میت، وجوب غسل میت ودفن وکفن اوست . مؤمنین در نماز میت و در قنوت های آن به نیکو کار بودن میت شهادت می دهند و برایش دعا می کنند و در مجلس ترحیم برای مغفرت و علوّ درجات او آیاتی از قرآن را تلاوت می نمایند و برای او رحمت می فرستند. روشن است که انجام این امور چه تأثیر بسیار زیادی در وضعیت میت خواهد داشت .
نکته دیگردر برگزاری مجالس سوگواری،تنبّه و بیداری شرکت کنندگان در این محافل است،یاد قیامت، مرگ، معاد، روز حساب، و…بسیار سازنده است وانسان را از خواب غفلت بیدار می سازد و یکی از بهترین بسترهای آن همین مجالس است و بدیهی است که اگر مردم با ایمان و متدیّن توجه بیشتری به فلسفه برگزاری مجالس ترحیم و سوگواری مبذول دارند دیگر گرفتار آن همه رنج و محنت ناشی از نفوذ سنت های غلط نمی گردند.
مقاله پیش رو به بیانی در رابطه با چگونگی برگزاری مجالس ختم با توجه به سنت های پسندیده در اسلام می باشد سنت هایی که با مرور زمان جای خود را به رسوم غلطی داده است که از اصول اولیه برگزاری مجالس ختم در حال دور شدن می باشد.
دانلود رایگان مقاله: تجسم اعمال در قیامت از دیدگاه آیات و روایات
عنوان مقاله: تجسم اعمال در قیامت از دیدگاه آیات و روایات
نگارنده: الهه نوبخت
چکیده:
تجسم اعمال تبیینی است از چگونگی تاثیر اعمال انسان در سرنوشت نهایی او و تحلیلی است از نحوه ارتباط میان اعمال دنیوی با جزای اخروی. مقصود از تجسّم یا تمثّل أعمال و أحوال انسان، این است که هرکاری را که انسان در این جهان انجام دهد در جهان دیگر بهصورتی متناسب با آن جهان نمودار میگردد و پاداشها و کیفرهایی که انسان در آخرت با آن مواجه میگردد، از ناحیه غیر و خارج از ذات انسان نیست، بلکه همان اعمال انسان و ملکات اخلاقی و روحیات و افکار و عقاید اوست که در سرای دیگر بهصورت انواع پاداشها و نعمتهای بهشتی یا بهصورت انواع عذاب و شکنجه ظاهر میگردد.
این مطالعه با هدف تبیین « تجسم اعمال در قیامت از دیدگاه آیات و روایات «انجام شده است. مطالعه حاضر، تحلیلی- توصیفی و با استناد بر منابع معتبر و نتایج تحقیقات مرتبط، صورت گرفته است.. از مهمترین نتایج بهدستآمده از این پژوهش آن است آنچه بهشت و جهنم انسان را میسازد، صورت اخروی اعمال خود اوست و اینگونه نیست که خداوند از قبل، انواع آتش و عذابهای دوزخی را برای فرد گنهکار آماده کرده باشد و هیچ رابطهای بین عمل و جزای او وجود نداشته باشد؛ و هر یک از اعمال و صفات نیک و ناپسند انسان دارای مصادیقی هستند که انسان باهمان صفات و اعمال در قیامت محشور میشود. بیشک تمامی اعمال انسان در آن جهان تجسم مییابد و پذیرفتن این اعتقاد نقش بسزایی در چگونگی زندگی دنیای افراد دارد.
واژگان کلیدی: عمل، تجسم، فکر، اعمال، قیامت، تجسم اعمال.