تمثیلات حجت الاسلام قرائتی
سؤال: نقش ایمان به خدا در زندگی انسان چیست؟
پاسخ: شما اگر وارد منزلی شدید که می دانید این خانه نه صاحبی دارد و نه حسابی، نه
دوربینی در کارست و نه کنترلی، هیچ دلیلی برای دقّت و انضباط درکارهای شما نیست. در
خانه ی رها، ما هم رها هستیم و هر چه ریخت و پاش نکنیم و نفس خود را کنترل کنیم ضرر
کرده ایم، ولی اگر بدانیم این خانه صاحب و حسابی دارد و تمام رفتار ما زیر نظر اوست، به
گونه ای دیگر زندگی خواهیم کرد. اگر ایمان بیاوریم این هستی، صاحبی دارد به نام خدای
حکیم و حسابی در کار است به نام معاد و برای تمام افکار و رفتار و گفتار ما پاداش یا کیفری
هست، ما نیز حساب کار خود را می کنیم و خواسته های نفس سرکش خود را مهار می
کنیم. کارهایی را که صاحب خانه نمی پسندد، انجام نمی دهیم، زیرا می دانیم به حساب
تمام کارهای خیر یا شرّ ما رسیدگی می شود و خداوند در کمین ماست.
تمثیلات حجت الاسلام قرائتی
تمثیلات حجت الاسلام قرائتی
سؤال: امر به معروف و نهی از منکر، وظیفۀ همه مسلمانان است یا گروهی خاص؟
پاسخ: برای ماشینی که در مسیر یک طرفه بر خلاف همه رانندگی می کند، دو نوع برخورد لازم است: یکی آنکه تمام رانندگان با بوق و چراغ مخالفت خود را با کار او اعلام کنند، دوم آنکه پلیس، راننده را جریمه کند.
قرآن نیز هم تمام مسلمانان را به امر به معروف و نهی از منکر سفارش کرده و فرموده است: « کُنتم خَیرَ اُمّه اُخرِجَت للنّاس تَأمرون بِالمَعروف و تَنهَون عن المنکر»( سوره آل عمران، آیه 110. )شما بهترین امتی هستند که جلوه کرده اید به شرط آنکه امر به معروف و نهی منکر کنید. و در جای دیگر می فرماید: از میان شما مسلمین گروهی ویژه باید مسؤل امر به معروف و نهی از منکر شود.« ولتکن منکم اُمّه یَدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و یَنهونَ عن المنکر» (سوره آل عمران، آیه 110).
السلام علیک یا فاطمه الزهرا( سلام الله علیها)
دوبیتی هایی از جواد حيدري
من بودم باب هل اتي را بستند
امكان رسيدن به خدا را بستند
اي كاش بميرم كه خجالت زده ام
من بودم و دست مرتضي را بستند
***
عمريست رهين منت زهرائيم
مشهور شده به عزت زهرائيم
مُرديم اگر به قبر ما بنويسيد
ماپير غلام حضرت زهرائيم
***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم
مامور براي خدمت زهرائيم
روزي كه تمام خلق حيران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائيم
***
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
اسباب امتحان الهی و راههای موفقیت در امتحان الهی
اسباب امتحان الهی و راههای موفقیت در امتحان الهی
پژوهشگر:
الهه نوبخت
چکیده:
امتحان و ابتلاء در اصطلاح به معنی تحقیق و تفحص در مورد افراد است تا مؤمن واقعی معلوم شود[1]. همچنین امتحان، آزمایش بندگان از طرف خداوند است تا شکر گذاری و عدم شکر گذاری آنها معلوم گردد.[2]امتحان با عناوینی همچون فتنه، اختبار، آزمایش ، ابتلاء و… در قرآن بیان شده است. طبق آیات و روایات همه ی انسان ها به طرق مختلف، از جمله: هوای نفس، بیماری، سلامتی، فقر، ثروت، زیبایی، قدرت، استعداد، فرزند، همسر و… امتحان می شوند تا استعدادهای نهفته ی آنها آشکار گردد و آزمون الهی، برای پرورش روح و جسم انسان است؛ یعنی همانگونه که طلا را به کوره می برند تا زیر فشار آتش بسوزد و خالص گردد، آزمون الهی نیز درست به همین صورت، انسان را مقاوم تر، آگاه تر و خالص تر می کند. و امتحان فرصت خوبی برای جبران خطاهای گذشته و بازگشت به سوی خداوند متعال است.
می دانیم در تاریخ افراد بسیاری بودند که ار لحاظ معنوی به مقام بالایی از ایمان رسیده بودند ولی یک لحظه غفلت از یاد خداوند وپیروی از هوای نفس سبب شد که در آزمایش الهی شکست خوردند و تمام اعمال آنها از بین رفت. مانند بلعم باعورا. ولی در مقابل نیز افرادی بودند که امتحان الهی برای آنها فرصت و پله ی ترقی برای رسیدن به کمال و سعادت شد تا بتوانند گذشته خود را جبران و از مقربان درگاه خداوند گردند. افرادی مانند حر بن یزید ریاحی.
انسان باید راههای موفقیت برای امتحانات الهی را که شامل: صبر،توکل، اراده ی قوی، توجه به گذرا بودن جهان، الگو و سرمشق قرار دادن زندگی پیامبران و ائمه معصومین و.. را بشناسد تا بتواند بر سختیهای این راه غلبه کند وبه کمال و سعادت برسد.
واژه کلیدی: امتحان، امتحان الهی
ویژگی های زنان منتظر
ویژگی های زنان منتظر
ویژگی های زنان یاور مهدی (عج)
زنان یاور مهدی - عجل الله تعالی فرجه - سه دسته می شوند که عبارتند از:
دسته اول : زنانی که در همان زمان قیام زندگی می کنند.
دسته دوم : زنانی که از آسمان به زمین می آیند.
دسته سوم : زنانی که به برکت ظهور امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - زنده می شوند و به دنیا رجعت می کنند ؛ که این دسته خود نیز دو گروه می شوند:
زنانی که از آنها با نام و نشان یاد شده است.
و زنانی که فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است.
از این رو شناخت ویژگی های دسته دوم به دلیل نبودن اطلاعات امکان پذیر نیست. و شناخت گروه اول از دسته سوم از طریق بررسی کتب تاریخی ممکن است.
ولی در اینجا شناخت دسته اول و گروه دوم از دسته سوم از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا از نظر زمانی امکان قرار گرفتن هر یک از زنان منتظر در این دو دسته وجود دارد.
از این رو شناخت ویژگی این زنان و به وجود آوردن آن ویژگی ها در خود می توانیم امیدوار باشیم که در زمرۀ یاران حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - قرار بگیریم . و جزء کارگزاران و مسئولان حکومت ایشان باشیم.
برای شناخت این زنان به بررسی ویژگی هایی که برای یاران حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - ذکر شده است می پردازیم ؛ که بخشی از آنها عبارتند از:
الف) قدرت: یاران حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - از قدرت فوق العاده ای برخوردارند، که در یک لحظه از مکان های مختلف به مکه می روند و به آن حضرت ملحق می شوند. آنان محبوب خدا هستند و خداوند محبوب آنان، خدا آنها را در زمین توانایی و فرمان روایی می دهد. و به دست آنها کافران را عذاب می کند.
امام صادق - علیه السلام - در این مورد فرموده اند: « شیعیان ما در حکومت قائم - علیه السلام - سروران و زمامداران زمین و فرمانروایان آن هستند و به هر کدام قدرت و نیروی چهل قهرمان داده می شود.آنان در سایه تجارب ورزیده و نیرومندند، بدانگونه که یک تن آنان می تواند با چندین نفر مقابله کند.»
مدرنیته و تاثیر آن بر فرهنگ دینی ایران
مدرنیته و تاثیر آن بر فرهنگ دینی ایران
استاد راهنما:
معصومه شیخ الاسلامی
تهیه و تنظیم:
فاطمه یوسفی،الهه نوبخت، سمیرا عرب، حبیبه دوستی
1- مفهوم شناسی
معنای لغوی واژه سنت
سنت در لغت به معنای شیوه، روش فکری و قالب عملی معیّن و ثبوت یافته است.
سنت در اطلاق فرهنگ اسلامی آن از مقوله ی ارزشی محض است و بر گفتار و کردار و رفتار پیامبر گرامی اسلام (ص) که برای مسلمانان تقدّس خاصّی داشته و لازم الاتباع است اطلاق می شود.
پس وقتی سخن از «سنّت» به میان می آید، در عرف مسلمانان، معنای خاص خود را دارد. «سنّت» یعنی: اصول و بنیادهای فکری.«سنّت»در فقه اسلامی در مقابل «بدعت» است. بدعت یعنی: «نو آوری».
«نو آوری» در فقه، یعنی: آنچه که حقیقتاً از دین نیست، در دین فرض کرده و داخل در آن شود. در مقابل آن، «سنّت فقهی» است. که آن عبارت است از قول و فعل و تقریر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و معصوم (علیهم السّلام). آنچه غربی ها به عنوان سنّت نام می برند، با «سنّت» رایج در عرف مسلمانان هیچ شباهتی ندارد و این دو، دو مقوله جدا از هم هستند. این دو «مشترک لفظی» هستند و هر یک معنای خاصی را منتقل می کنند. سنّت رایج نزد مسلمانان به نقطۀ مقابل «بدعت» اطلاق می شود. «سنّت» در نزد غربی ها، به معنای: آنچه رنگ دین و ارزش های ثابت و غیر متغیر در زمینه های اجتماعی داشته باشد، از آن یاد می شود.[1]
چرا خانواده ؟
چرا خانواده ؟
خانواده که نخستین و کوچکترین نهاد اجتماعی است، اصیل ترین و بنیانی ترین بنیادی است که برای ساخت حیثیت های جمعی انسان و جامعه شکل می گیرد؛ اگر این اولین نهاد، به درستی و با قواعد ومقررات شایسته و نیکو بنیان گیرد، هم آحاد جامعه، هم نهاد جمعی و سرانجام، نظامات اجتماعی آن جامعه، از مرتبت والایی برخوردار خواهد بود و زمینه برای پیدایی بسیاری از کمالات اجتماعی فراهم خواهد گردید.
معرفت درست به حقوق و کوشش در رعایت آن، سبب ایجاد مناسباتی مستحکم و روابطی پولادین میان اعضاء می شود که به هیچ رو گسستنی نیست، به گونه ای که اگر حتی جوامعی بزرگ تر با فرهنگی منافی، اراده کند که با آن به ستیز برخیزد، قدرت شکستن آن را نخواهد داشت و فقط کافی است که هر یک از اعضاء خانه و خانواده، ضمن شناخت شخصیت و جایگاه خویش، شخصیت و مکانت دیگر افراد خانواده را نیز بشناسد و در صیانت مناسبات موجود آن مجموعه بکوشد.
عمده اموری که در ساختن بنیان خانواده سهم پایه ای دارند دربردارنده ی آموزه های وحیانی در زمینه خانواده و حقوق آن بر اساس جهان بینی توحیدی و قرآنی می باشد.
خانواده از دیدگاه اسلام، بنیاد جامعه به شمار می آید و رکن اساسی این بنیاد، زن و مردی است که خدا آنان را با هویت انسانی آفریده است، از این رو هیچ سازه ای نزد خدای سبحان پسندیده تر از بنیاد خانواده نیست.
خانواده، مرکز حفظ سنن ملی و اخلاقی وکانون رشد عواطفی است که سیاست زور در آن راه ندارد و کودکی که در این محیط پرورش می یابد، جزئی از ملت و پیرو سنت ها، آداب و اخلاق اجتماعی است. ارزش خانواده ی دارای هویت دینی، زمانی روشن می شود که گوشه ای از اسرار و رموز آن از زبان صاحب وحی بازگو شود: خانواده، چونان بنیان مرصوصی است که جامعه را از پرتگاه و راه طلاح، تباه و تبار می رهاند و از انحراف و خطرتیرگی و تاریکی نجات می دهد و راه صلاح و فلاح و نجاح را باز می گشاید.
در برخی آیات، آن را سنت انبیا دانسته و از زبان عیسای مسیح (ع) می فرماید:« و جَعَلَنی….* …و بَرّاً بِوالِدَتی و لَم یَجعلنی جَبّاراً شَقیّاً» و درباره یحیای شهید می گوید: «وکانَ تَقیّا* و بَرّاً بِوالِدَیهِ و لَم یَکُن جَبّاراً عَصیّاً»؛ بلکه برای لزوم تکریم پدر ومادر چنین برهان اقامه می کند: آن گاه که شما کودک ونیازمند بودید، آنان عهده دار امورتان بودند، پس اکنون که زمینگیر شده اند، عهده دار امورشان شوید:« و قَضی رَبّکَ الّا تَعبُدوا اِیّاهُ و بالوالدَینِ احساناً امّا یبلُغَنّ عِندَکَ الکُبَرَ اَحَدُهُما اَو کُلاهُما فَلاتَقُل لَهُما اُفٌّ و لا تَنهَرهُما و قُل لَهما قَولاً کَریما* واخفض لَهُما جَناحَ الذّلِ مِنَ الّرحمَهِ و قُل رَبّ ارحَمهُمها کَما رَبّیانی صَغیرا».
خانواده
اصالت نظام خانواده در اسلام، سبب برقراری پیوند اعضای آن تا پایان عمر با یکدیگر است و به همین گونه، ارتباط میان فرزند با پدر و مادر- هر چه بالاتر رود- و پیوند میان پدر و مادر با فرزند- هر چه پایین تر رود- همگی استوار می ماند. این دو سلسله، افزون بر محرمیت حقوق متقابل مالی، تربیتی، اجتماعی و… نسبت به یکدیگر دارند؛ مثلاً واجب النفقه یکدیگرند؛ یعنی هریک از این دو سلسله که محتاج شود، بر دیگری واجب است در صورت توانایی مالی، نفقه او را بپردازد؛ همچنین فرزند- هر چه پایین تر رود- موظف است به پدر و مادر- هر چه بالاتر رود- احترام بگذارد و همان گونه که میان فرزند و پدر ومادر، حرمت عقوق و وجوب اطاعت از والدین برقرار است، میان فرزند، نوه و نبیره با جد، جد عالی و جد اعلا نیز برقرار است. افزون بر آن، اسلام پدر و جد پدری را قیم و سرپرست فرزندان و نوادگان نهاده است.
خانواده، واحد کوچک اجتماعی است که با پایان ازدواج زن و مرد آغاز می شود و با تولد فرزندان، توسعه و استحکام می یابد. خانواده، ابتدایی ترین هسته ای است که جامعه از آنجا می آغازد و به تدریج رشد می کند و به ارحام نزدیک و دور و سپس از یک سو به عشیره، قبیله، قوم و امت و ملت و از سوی دیگر به روستا و شهر، کشور و قاره توسعه می یابد.
جامعه ای که از رهبری پیامبران الهی بهره می برد، در این باره از نابسامانی درامان است، زیرا نظام خانواده و رعایت حقوق متقابل و متعادل افراد خانواده از لحاظ مالی و غیر مالی، کاملاً مورد عنایت شریعت الهی است.
در نظام خانواده، هر رکنی جایگاه خاص و متفاوت از دیگری دارد؛ به این معنی که هر کدام از این سه گزینه ی جایگاه مرد، زن و فرزند، ویژگی های خاص خود را دارد که با ویژگی های دو گزینه دیگر تفاوت دارد. شناخت منزلت هر یک از ارکان خانواده می تواند ما را در شناخت آن عضو و برقراری بهتر ارتباط با آن رکن خانواده، در نتیجه سلامت نظام خانواده و تحقق اهداف آن یاری رساند.
شوهر، بدان جهت که آفرینش ویژه ای دارد و از جنبه تعقلات متمایز است، رکن و مسئول خانواده شمرده می شود. مسئولیت وی اهمیت خاصی دارد، زیرا وی سرپرست است، در نتیجه در برابر همه مسائل و سختی های فکری، روحی، اخلاقی و اقتصادی همسر و فرزند خود مسئول است و طفره رفتن و شانه خالی کردن از زیر بار این مسئولیت ها وبی تفاوتی در برابر آن ها آفت بزرگی برای زندگی خانوادگی لحاظ می شود.
خدای متعالی شوهر را قیم وسرپرست خانواده می شناساند و در قرآن کریم می فرماید:« اَلرّجالُ قَوّامونَ عَلَی النّساء» پس به اقتضای طبیعی، وظایف سنگین تر و دشواری تری خواهد داشت. اوست که می تواند با تدبیرهای خردمندانه خویش خانواده را به بهترین شکل اداره، و اسباب خوشبختی آنان را فراهم کند و محیط خانه را همانند بهشت برین، مرتب و منظم گرداند و همسرش را به صورت فرشته ای درآورد، بنابراین او باید همسرش را خوب بشناسد و جایگاهش را بداند و بر اساس آن، تعامل سازنده داشته باشد.
برای اینکه همسر بتواند مسئولیت های خویش در تولید مثل و پرورش آن را انجام دهد، باید نیازهای اولیه حیات او-چون امنیت خوراک، پوشاک، مسکن و مانند آن- تأمین شود وچون برآوردن این نیازها اولاً به برخورداری از توانمدی جسمانی و قدرت فیزیکی و ثانیاً به چیره شدن بر مشکلات و خطرها و هموار نمودن راه زندگی و تدبیر و چاره اندیشی وابسته است و این توانمندی و تدبیر در شوهران یافت می شود، پس خدای سبحان تأمین احتیاج های همسر و کودکان را بر عهده مردان گذاشته است، زیرا موظف ساختن زنان به کار و تلاش برای تأمین نیازهای مادی زندگی با مسئولیت مهمی چون مادری و پرورش نسل، ناسازگار است. اگر بخشی از مسئولیت تأمین زندگی شخصی زن بر عهده خودش باشد، ناچار باید بخشی از فرصت خویش را در تلاش برای تهیه آن نیازمندی ها صرف کند و پس از کوشش بر اثر خستگی برخاسته از کار به استراحت بپردازد و در این صورت است که از وظیفه و مسئولیت اصلی خویش باز می ماند و این نقطه اتکا، همان شوهر است، از این رو شوهر باید برای انجام دادن این مسئولیت از اوصافی چون تدبیر، روحیه قوی و صلابت و ایستادگی برخوردار باشد، تا به خوبی آن را به انجام برساند.
خانواده
همسر که رکن اساسی دیگر خانواده است، در جهت حقوق و موازینی که ریشه در فطرت و آفرینش انسان دارد، پس از ازدواج، زیر سرپرستی و حمایت شوهر قرار می گیرد.
همسر، با قدرتی که خدا در وجودش نهاده، می تواند از طریق نفوذ در قلب شوهرش و محبت به او، به زندگی آرامش دهد. وی می تواند بهترین مونس و غمخوار مرد باشد، تا مرد در کنارش آرام گیرد و اندوه و ناگواری های زندگی را از یاد ببرد.
بهترین و ظریف ترین هنر همسر این است که بتواند خواسته های مشروع شوهرش را در نوع رفتار، غذا، لباس، مهمانداری و استراحت به دست آورد و روابطش را با او بر اساس آن شکل دهد. برپایه روایات، « خوب شوهرداری کردن» زن در حکم جهاد در راه خدا است:« جِهادُ الَرأه حُسنُ الّبعّل».
همسر در نظام هستی، وظیفه خطیر تکثیر نسل را به عهده دارد و خدای سبحان جسم و روان او را با وظیفه پیش بینی شده اش سازگار نهاده، از این رو در عالم خلقت، جایگاه ممتازی به دست آورده است؛ قرآن می فرماید:«نِساوُکُم حَرثٌ فَأتوا حَرثَکُم انُی شِئتُم» وسیله ای برای حفظ نوع بشر است؛ یعنی همسران مزارع انسانیت و شکوفایی نسل هستند.
همه اعضای خانواده و تمام ابعاد داخلی خانواده ارتباط دارد، به گونه ای که هیچ یک از اعضای دیگر خانواده چنین رابطه ای ندارد. بر اثر این ارتباط تنگاتنگ اوست که همسر « تنظیم کننده فضای درون خانواده» و محور و ستون آن است. قرار گرفتن همسر در جایگاه محور خانواده، ویژگی خاصی را برای او ایجاد می کند که توجه دیگر اعضای خانواده به آن بسیار مهم است و آن تأثیرگذاری وضعیت روحی و روانی و عاطفی همسر، بر تمام فضای خانه و افراد آن است.
به راستی، همسر می تواند کانون خانه را به گونه ای گرم نگه داد که شوهر، تمام تلاشش متوجه خانه باشد. او با رفتار خوب، اداره صحیح امور منزل، قناعت و کم توقعی، تربیت دقیق فرزندان، رفتار مودبانه وحفظ عفاف و لباس، حتی در برابر اولاد، در نتیجه تربیت فرزندانی وزین و عفیف، می تواند نقص آن فضائل را جبران کند، چون اینها معادل همه فضائلی است که برای مردها وارد شده است.