اسوه حسنه
برخی واژه «اسوه» را به معنای تسلّی بخش و غمخوار گرفتهاند که صبر و پایداری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درتحمل سختیها و شداید برای مؤمنان تسلّی بخش باشد و آنها نیز به پیروی از پیامبرشان از سختیها نهراسند در برابر مشکلات استوار باشند و دست از عقیده و هدفشان برندارند. برخی هم واژه «اسوه» را از مواسات گرفته و گفتهاند پیامبر اکرم خود را شریک غم دیگران میدانست ومواهب زندگی و نعمتهای خدا را با مسلمانان و بندگان خدا تقسیم میکرد. پس شما نیز با دیگران مواسات داشته و دیگران را در شادیهای خود شریک کنید و غمخوار دیگران باشید.
نکته دوم آن که «اسوه» چنان که از عنوانش پیداست انسان کاملی است که شایسته رهبری و تأسی و سرمشق است و افراط و تفریط در او وجود ندارد؛ از این رو دیگران میتوانند با کمال آرامش واطمینان راهش را پی بگیرند و سرمشق خویش قرار دهند، ولی باید بدانند هیچ گاه به رتبه و درجه او نمیرسند که «اسوه» همواره پیشرو و پیشتاز و امام است و مأموم و اسوه پذیر به دنبال او نه درمرتبه او و یا جلوتر از او.
بر مأموم لازم است که همواره ملازم امام خویش باشد و در پرتوی نورش به پیش برود و هیچگاه از او و نور وجودش جدا نشود. نور امام همانند نور خورشید همگانی و همه جایی است ولی همه به طور برابر از آن بهرهمند نمیشوند. هر کس که خود را از آن محجوب کند از قافله باز خواهد ماند و هر کس از او جلو بیفتد گمراه خواهد شد. البته آنها که در این راه پیشرو باشند از سابقانند و بر دیگران مقدم خواهند بود (والسابقون السابقون اولئک المقربون)14؛ نتیجه کلام آن که دونکته را همواره باید مورد توجه قرارداد و از آن غفلت نکرد: نخست آن که ما بایستی همواره چشم به راه اسوه دوخته و به دنبال او باشیم و راه و روش او را سرمشق قرار دهیم وکارها و برنامههای خود را با او هم آوا و هم آهنگ کنیم. دوم آن که انتظار نداشته باشیم که همه مانند حضرت محمد و حضرت علی صلوات الله علیهما زندگی کنند. چنین انتظاری بی مورد است و از ما چنین چیزی را نخواستهاند. متأسفانه در برابر این روش میانه و معتدل دو گروه افراطی و تفریطی وجود داشته و دارند. گروهی افراطی میگویند: مسؤولان و خدمتگزاران اسلام و انقلاب بایستی علیوار زندگی کنند و مانند او باشند، حال که چنین نیستند بایستی صحنه را خالی کنند و به دیگران بسپارند.
اما دیگران چه کسانی هستند، معلوم نیست. اینها که سالها امتحان خود را دادهاند چنین است وای بر حال آنها که تازه از راه رسیده و سرد و گرم دنیا را نچشیده و سختیها را ندیده و در مراحل مختلف حضور نداشتهاند. چه میشود، خدا میداند. واقعاً چه کسانی میتوانند انقلاب را تحویل بگیرند و به سلامت آن را به پیش ببرند و به صاحب ولایت تحویل دهند، خدا میداند. این گروه افراطی ناخودآگاه آب به آسیای دشمن میریزند و زمینهساز ورود دشمن میباشند.
اما گروه تفریطی میگویند در اداره کشور روش دینی و انقلابی کارساز نیست. امور عرفی را بایستی به دست مردم سپرد و از روشها و برنامههای علمی و تجربی بهره جست و اصول ارزشی و اخلاقی را در مساجد و معابد و مدارس بایگانی کرد. اینها به توسعه سیاسی و اقتصادی بیشتر از مسأله اخلاق و عدالت اجتماعی فکر میکنند و عدالت و اخلاق را در روابط اجتماعی و سیاسی فرعی و تبعی به شمار میآورند.
ما معتقدیم هر دو نظریه در تهاجم فرهنگی سوغاتی است که از غرب برای ما آوردهاند و مذهبیهای افراطی و روشنفکران تفریطی از دو سو ارکان انقلاب و سابقان در انقلاب را مورد حمله و هجمه قرار میدهند و دشمن هم درکنارگود ایستاده و آنها را ترغیب و تشویق میکند و برای آنها سوت و کف میزند. دلسوزان انقلاب گروهی خون دل میخورند و به خاطر حفظ انقلاب دم برنمیآورند و گروهی هم ناامیدند و در اثر نومیدی بیتفاوت شدهاند و احساس مسؤولیت نمیکنند.
از این بحث میتوان درسهای آموزنده آموخت و به کار بست:
از این بحث میتوان درسهای آموزنده آموخت و به کار بست:
1- آن که مؤمن بایستی در زندگی هدفمند و حق مدار بوده و برای زندگی خویش معیار و شاخص و الگوی شایسته داشته باشد.
2- آن که راه و روش زندگی را همواره بر مدار هدف و الگوی تنظیم و اجرا کند.
3- آن که در هدف و عقیده آرمانگرا بوده و قله را منظور بدارد ولی توجه داشته باشد که در عمل با واقعبینی گام بردارد؛ یعنی همواره بی نهایت را در نظر داشته باشد و در حد امکان به سوی آن پرواز کند.
4- آن که عدم دسترسی به آرمان نهایی مانع از تلاش و کوشش او نشود؛ یعنی با علم به این که به بی نهایت نمیتوان رسید، هیچ گاه از کوشش و تلاش در راه رسیدن به آن و نزدیک شدن باز نایستد.
5- از هر کس به اندازه توان انتظار داشتن.
6- آن که تفاوت افراد را در فداکاری و گذشت در راه هدف مانع از همکاری و همراهی نشمارد، از هر کس به میزان قدرت و کوشش بهرهگیرد و هیچ کس را در مسیر و انگذارد و طرد نکند و هیچ نیرویی را معطل نگذارد.
7- با ترغیب و تشویق، حداکثر بهرهوری را از استعدادها و امکانات داشته باشد.
8- از نصیحت و خیرخواهی نسبت به دیگران دریغ نداشتن.
9- موانع را از سر راه برداشتن و راه را برای شکوفایی استعدادها باز کردن.
10- مسؤولان بالا بیشتر فداکاری کنند تا دیگران امیدوار شوند و به آنها اقتدا کنند.
11- در پرتو اصول و ارزشها گام برداشتن و از جوسازیها نهراسیدن.
12- عدالت را سر لوحة تمام برنامههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی قرار دادن و به نام توسعه ارزشها را نادیده نگرفتن که مولی امیر المؤمنین میفرمود: «آیا میخواهید من با جور و ستم پیروز شوم؟»
وقتی انقلاب شد، آرزو داشتیم همه با هم به این سو حرکت بکنیم. همه آنهایی که در صف انقلاب بودند، قبل از انقلاب به مبارزه با طاغوت پرداختند تا سرانجام به رهبری امام و فداکاری فداکاران و ایثارگران، ابهت طاغوت را شکستند. آرزو داشتیم همه دست به دست هم بدهند و با همان جهتگیری و سمت و سو، روز به روز به سوی هدف نزدیکتر بشویم. متأسفانه در مقاطعی این اتحاد، اتفاق، برادری و همکاری ضربه خورد. اما برای این که بتوانیم به یک سو حرکت کنیم باید اسوه و رهبر، کار را به پیش برد. اگر بنا باشد هر روز نوای تازهای باشد و روی آن بحث شود و وقتها صرف بحث شود و در وسط راه بمانیم و دعوا کنیم به مقصد نمیرسیم و دشمنی که در کمین ماست سوء استفاده خواهد کرد. انقلاب ما تا به حال با همة مشکلات به پیش رفته است، ولی دشمن درصدد است که با دست خود ما آن را از درون بپوساند و از ریشه بخشکاند و افرادی را که واقعاً علاقهمند به انقلابند از صحنه خارج کند. باید فصل الخطابی وجود داشته باشد و مسأله را تمام کند و قانون اساسی هم این مطلب را پیشبینی کرده است.
برادران عزیز، اگر دیدیم راه و شعاری را که انتخاب کردهایم، دشمنان خونین انقلاب با آن همراهند، باید حداقل احساس خطر کنیم و احتمال دهیم که گوشهای از کار ما اشکال دارد. امام رحمةالله علیه گفتند: اگر دیدید آمریکا از شما تعریف میکند، بدانید که اشکالی در کارتان وجود دارد. من به شما برادران و خواهران نصیحت میکنم که واقعاً کاری کنید که استوانه انقلاب (امامت و ولایت) عملاً حفظ شود و به صحبت و شعار قناعت نکنید. بهترین شکل و ساختاری که برای نظام اسلامی متصور است، در نظام ما وجود دارد و آخرین مرحلهاش مجمع تشخیص مصلحت بود که امام با روشن بینی خود این مسأله را پیشبینی کردند و به رفراندوم گذاشتند. پیامبر اکرم هم مأمور به مشاوره بود و مجمع تشخیص مصلحت نیز مجمعی است که بازوی مشاوره رهبری است که رهبری با مشاوره با عقلای قوم و خیر خواهان امت در کارهای مهم و اساسی مشورت میکنند و سپس تصمیم میگیرند.امید است که خداوند متعال همه را بر آنچه خیر و صلاح است، موفق بدارد .آمین(سایت حوزه)
——————————————————————————–
1 الاحزاب / 21
2 وسایل الشیعه، ج18، ص 95 و 94.
3 الاحزاب / 39.
4 الانعام / 124.
5 البقره / 124
6 الحشر/ 7.
7 البقره / 144
8 اصول کافی، ج3، ص 90.
9 نهج البلاغه/ نامه 45
10 اشاره به آیه شریفه« قل انما انا بشر مثلکم یوحی الیّ.» (الکهف/ 110)
11 اشاره به آیه شریفه «لقد جائکم رسول من انفکسم حریص علیکم عزیز علیه ما عنتم بالمؤمنین رئوف رحیم»(التوبه / 128)
12 فاطر / 8 .
13 طه / 1 و 2.
اعمال ومناسبتهای ماه ربیع الاول
اعمال و مناسبتهاي ماه ربيع الاول
ماه ربيع الاول آميخته با خاطره غم انگيزي چون شهادت امام حسن عسکرى(ع) و مطابق روايت معروف، ماه ميلاد مبارک پيامبر گرامى اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)، هجرت پيامبر اکرم(ص) از مكه به مدينه، آغاز امامت پربرکت حضرت بقية اللّه(عج) و ماه رخداد واقعه عظيم «ليلة المبيت» است و در مجموع از ماههاى بسيار پربرکت و پرخاطرهاي است که سزاوار است، همه علاقهمندان مکتب اهل بيت(ع) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.
در شرح رخدادهاي مختلف واقع شده در ماه ربيع الاول ميخوانيم؛
شب اول ربيع الاول:
اين شب به نام «ليلة المبيت» مزين است، در اين شب يک حادثه مهم تاريخى واقع شده است؛ در سال سيزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکه به قصد هجرت به سوى مدينه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گرديد و اميرمؤمنان حضرت على(ع) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابيد و مشرکان قريش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ايشان در بستر آرميده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشيرهاى برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، حضرت على (ع) را ديدند که از آن بستر برخاست، بدين ترتيب، پيامبر گرامي اسلام(ص) در فرصتى مناسب خود را از چنگال مشرکان قريش نجات داد و امام علي(ع) نيز با اين فداکارى، عشق، علاقه و برادرى خود را نسبت به ايشان نشان داد؛ اين در حالى بود که هر زمان ممکن بود کسى را که در آن بستر خوابيده بود به قتل برسانند.
بنابراين آيه شريفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آيه 207) بعضى از مردمِ (با ايمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق اميرالمومنين (ع) نازل شد.
سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاريخ مسلمانان است و تحولى عظيم در جهان اسلام روى داد.
روز هشتم ربيع الاول:
در روز هشتم اين ماه در سال 206 هجري قمري، شهادت امام حسن عسکرى(ع) طبق روايتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزمان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ آغاز گرديد.
روز دهم ربيع الاول:
روز ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(ع) است به همين مناسبت روزه اين روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است.
روز دوازدهم ربيع الاول:
اين روز مطابق نظر مرحوم شيخ کلينى و مسعودى و همچنين مشهور ميان اهل سنت، روز ولادت با سعادت نبى مکرم اسلام حضرت محمد (ص) است.
همچنين در اين روز، رسول خدا (ص) بعد از 12 روز که مسير راه ميان مکه و مدينه را پيمودند وارد مدينه شدند و نيز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 هجري قمري است.
روز چهاردهم ربيع الاول:
در سال 64 هجري قمري در چنين روزى، يزيد بن معاويه به هلاکت رسيد.
وى پس از سه سال و نه ماه خلافت که همراه با جنايات عظيمى بود - که مهمترين آن واقعه کربلا و شهادت حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) و يارانشان است - در سن سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگيش به پايان رسيد; جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولى اکنون اثرى از آن نيست.
شب هفدهم ربيع الاول:
طبق روايات مشهور شيعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبياء رسول معظم اسلام (ص) است و شب بسيار مبارکى است.
همچنين يکسال قبل از هجرت رسول خدا (ص)، در چنين شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.
روز هفدهم ربيع الاول:
همان گونه که گفتيم مشهور ميان علماى اماميه آن است که روز هفدهم ربيع الاول، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبداللّه (ص) است و معروف آن است که ولادتشان در مکه معظمه، واقع شده است و زمان ولادت آن حضرت هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سال عام الفيل بوده است. (عام الفيل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فيل سوار بودند به قصد تخريب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند و پيامبر مكرم اسلام در همان سالي به دنيا آمدند كه اين رخداد به وقوع پيوست).
همچنين در چنين روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق (ع) واقع شده است و از اين جهت نيز بر اهميت اين روز افزوده شده است.
اعمال ماه ربيع الاول:
اعمال مشترک اول هر ماه:
دعاى هنگاه رويت هلال، خواندن سوره حمد، نماز اول ماه و روزه گرفتن
روز اول ربيع الاول:
علما گفته اند مستحب است، به شکرانه هجرت موفقيت آميز رسول خدا (ص) اين روز را روزه بگيرند و صدقه و انفاق و احسان كنند و همچنين زيارت آن بزرگوار، در اين روز مناسب است.
مرحوم «سيد بن طاووس»، دعايى را براى اين روز در کتاب اقبال نقل کرده است.
روز دوازدهم ربيع الاول:
در اين روز خواندن دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اول بعد از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره «قل يا ايها الکافرون»(سوره كافرون) و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «قل هو الله احد»(سوره توحيد) خوانده ميشود.
روز هفدهم ربيع الاول:
همان گونه که قبلا گفته شد اين روز مطابق نظر مشهور علماى اماميه، روز ولادت رسول خدا (ص) و همچنين ميلاد امام صادق (ع) است و روزي است بسيار مبارک كه داراى اعمالى است:
1) غسل؛ به نيت روز هفدهم ربيع الاول.
2) روزه؛ که براى آن فضيلت بسياري نقل شده است، از جمله در رواياتى از ائمه معصومين(عليهم السلام)آمده است: کسى که اين روز را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه يکسال را مقرر مى فرمايد.
3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زيارت مشاهد مشرفه رفتن (اماكن زيارتي).
4) زيارت رسول خدا (ص) از دور و نزديک; در روايتى از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زيارت کند مانند کسى است که به هنگام حياتم به سوى من هجرت کرده باشد، اگر نمى توانيد مرا از نزديک زيارت کنيد، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستيد (که به من مى رسد).
5) زيارت امير مؤمنان، حضرت على (ع) نيز در اين روز مستحب است با همان زيارتى که امام صادق (ع) در چنين روزى کنار ضريح شريف آن حضرت (ع) ايشان را زيارت کردند.
6) تکريم، تعظيم و بزرگداشت اين روز بسيار بجا است، مرحوم «سيد بن طاووس»، در كتاب اقبال، در تکريم و تعظيم اين روز به خاطر ولادت شخص اول عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبى اکرم (ص) سفارش بسيار کرده است. بنابراين، سزاوار است مسلمانان با برپايى جشن ها و تشکيل جلسات، هرچه بيشتر با شخصيت نبى مکرم اسلام (ص)، سيره و تاريخ زندگى ايشان آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعهاى اسلامى و محمدى بهره کامل گيرند.
منتظران واقعی
وصل خورشید به شب پره اعمی نرسد
كه در این آینه صاحب نظران حیرانند
وظایف منتظران
الف) مقام و منزلت:
«الم ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ؛ این کتاب که هیچ تردیدی در آن نیست روشن گر راه پرهیزکاران است. آنان که به غیب ایمان آورند و نماز را برپای دارند و از آنچه به ایشان روزی دادیم انفاق میکنند.»1]
جابر بن عبدالله انصاری پیرامون تفسیر این آیه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین روایت میکند که آن حضرت فرمودند: «خوشا به حال صبرکنندگان در زمان غیبت او [مهدی] و خوشا به حال کسانیکه بر محبت او پابرجا میمانند آنها کسانی هستند که خداوند در کتاب خویش چنین توصیفشان کرده و فرموده: «الذین یؤمنون بالغیب..». سپس آن حضرت فرمودند: «آنان حزب خدایند و آگاه باشید که حزب خداوند پیروز است.»[2
و در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) نیز آیه شریفه فوق به منتظران حضرت ولی عصر (علیهالسلام) در عصر غیبت تفسیر شده است.3
با توجه به روایاتی که گذشت میتوان سه ویژگی مهم منتظران را علاوه بر مقام و منزلت آنها از آیه مبارکه فوق استفاده نمود که آنها عبارتند از:
1. اعتقاد و ایمان راستین به امام زمان (علیهالسلام)
2. بر پا داشتن و اهمیت دادن به نماز.
3. انفاق و بخشش به فقیران و مستمندان.
ب) صبر و ارتباط قلبی
«یا اَیُّهاالَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید! صبر کنید و در برابر دشمنان پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت کنید و از خدا بپرهیزید [تقوی و خدا ترسی را پیشه سازید] شاید که رستگار شوید.»[4
نعمانی در کتاب غیبة خود از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند که درباره این آیه فرمودند: «که صبر کنید بر ادای فرایض و در مقابل دشمنان پایداری کنید و با امامتان که انتظارش را میکشید مرابطه نمایید.»5]
«مرابطه» در لغت به معنای مراقبت از مرزها و بستن و محکم کردن آمده است و شاید مراد از «مرابطه» در این آیه شریفه ا ین باشد که منتظر واقعی در عصر غیبت از خانه دل در مقابل غیر امام زمان مراقبت مینماید و سرزمین پنهاور قلبش را محل عشق و علاقه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میگرداند و دل را به حضرت مهدی (علیهالسلام) پیوند میدهد.
احتمال دیگری که در باره لغت «مرابطه» وجود دارد این است که رابطه با امام (علیهالسلام) یعنی خود را به رشته ولایت او بستن و بر خدمت و پیروی و یاری او گردن نهادن، و این یکی از ارکان ایمان است که آدمی خود را به امام خویش مربوط سازد و از او جدا نشود.[6
ج) اطاعت محض
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ ؛ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر و اولی الامر از خودتان را».7
جابر بن عبدالله انصاری میگوید هنگامیکه پروردگار این آیه را بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل فرمود عرض کردم یا رسول الله؛ خدا و رسول را شناختیم، «اولی الامر» که خداوند اطاعتشان را به اطاعت تو مقرون ساخته چه کسانی هستند؟
حضرت فرمودند: «آنان خلفای من و ائمه مسلمانان پس از من میباشند. اول آنها علی بن ابیطالب و … [آخرینشان] حجت خدا در زمین و بقیة الله بر بندگانش است آنکه خدای تعالی مشرق و مغرب زمین را به دستان او فتح میکند. آنکه از شیعیان و دوستانش غیبتی خواهد داشت که در زمان غیبتش بر اعتقاد به امامتش ثابت نمیماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزمایش کرده باشد».8
از این آیه شریفه درمییابیم که منتظران واقعی امام زمان(علیهالسلام) کسانی هستند که در عصر غیبت مطیع بی چون و چرای حضرت هستند و همیشه به دنبال کسب رضایت خاطر آن عزیز میباشند. که البته این اطاعت با پیروی همه جانبه از آیات نورانی قرآن و فرامین و دستورات ائمه معصومین (علیهمالسلام) محقق خواهد شد.
د) امتحانات بسیار دشوار
«وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ؛ ما شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزمائیم و مژده بده به آنها که شکیبا و ثابت قدم هستند.»9
محمد بن مسلم میگوید: امام جعفر صادق(علیهالسلام) در تفسیر این آیه فرمودند: «پیش از آمدن قائم (علیهالسلام) علامتهایی برای امتحان مؤمنین خواهد بود. عرض کردم: آن علامتها چیست؟ فرمودند: «بیماریهای گوناگون که سبب ترس و دلهره است و بالا رفتن نرخها که سبب گرسنگی است و کاهش در اموال و جانها که سبب قحطی و مرگ و میر فراوان است و نقص در محصولات که به نیامدن باران است، پس در آن موقع به آنها که در عقیده به ما ثابت میمانند مژده بده.»10
یکی از ابعاد «غیبت کبری» بُعد آزمایشی آن است. در این مرحله، انسان مؤمن باید به دقت مراقب حال خود باشد که مبادا با طولانی شدن زمان غیبت متزلزل گردد و فروغ ایمان از دلش زدوده شود. حضرت باقر (علیهالسلام) در این باره میفرمایند: «ظهور مهدی (علیهالسلام) بعد از غیبتی طولانی خواهد بود تا اینکه معلوم شود چه کسی او را در غیبت و نهان اطاعت میکند و به او ایمان دارد»[11 و نیز میفرمایند: «فقط کسانی در اعتقاد به مهدی(علیهالسلام) پابرجا میمانند که دل آنان به فروغ ایزدی روشن شده باشد و روح خدایی به آنان مدد رساند.»12
هـ) شرایط سخت زندگی
«حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا ؛ تا آنجا که رسولان مأیوس شدند [مردم] گمان کردن که به آنان دروغ گفته شده است در این هنگام یاری ما به سراغ آنها آمد».13
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در ضمن فرمایشاتی پیرامون این آیه شریفه به شرایط سخت زندگی مؤمنین و عدم توجه جامعه و مردم به آنها در عصر غیبت اشاره نموده تا آنجا که میفرمایند: «… متقین [در عصر غیبت] در نظر مردم از مردار در چشم صاحبش بیارزشتر خواهند شد که در چنین شرایطی یاری خداوند و پیروزیش فرا رسد و این است معنای فرموده خداوند که: « حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا »[14
و در این باره چه زیبا فرمود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) که زمانی خواهد آمد که مؤمن از گوسفند خوارتر میشود15] مسلم است زمانیکه مردم در کارهای ناپسند و زشت تعاون و همکای میکنند و تکبر و خودپرستی در اعماق دلها نفوذ کند و گناهان علنی شده و محرمات الهی سبک شمرده میشود، هنگامی که امت اسلامی نماز را ضایع کنند و تابع شهوات باشند آمرین به معروف و ناهین از منکر خوار میشوند و در این جامعهها هیچ جایی برای آنها پیدا نمیشود و همه گناهکاران و فاسقان از آنها بیزار میگردند و مؤمنان را افراد مزاحم و موانعی برای عصیانگریها و بیبند و باریهایشان میپندارند.
مؤمنان را افراد مزاحم و موانعی برای عصیانگریها و بیبند و باریهایشان میپندارند.
و) پاداش بزرگ
« وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقًا ؛ کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند،(در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و آنها چه نیکو رفیقانی هستد».16
خوشا به حال کسانی که در عصر غیبت و در شرایط سخت زندگی و امتحانات دشوار متزلزل نشوند و شب و روز منتظر ظهور امام زمان (علیهالسلام) باشند و استوار بودنشان را در راه انتظار با اطاعت از خدا و پیامبر و ائمه(علیهمالسلام) ثابت کنند که حضرت سجاد (علیهالسلام) فرمودند: «کسی که بر ولایت ما ثابت بماند در زمان غیبت قائم (علیهالسلام) خداوند به او اجر هزار شهید از شهیدان بدر و احد عطا میفرماید».[17 و امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «کسیکه در حال انتظار بمیرد مانند کسی است که در خیمه قائم (علیهالسلام) باشد.»18 بزرگترین اجر و پاداشی که خداند برای منتظران و مطیعان امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت فراهم کرده این است که آنها را با انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین محشور گرداند. علی بن ابراهیم از امام صادق(علیهالسلام) پیرامون تفسیر این آیه چنین نقل مینماید که امام فرمودند: «مراد از «نبیین» رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و «صدیقان» علی(علیه السلام) و «شهیدان» حسن و حسین و «صالحان» ائمه (علیهمالسلام) میباشند و «نیکو رفیقان» قائم از آل محمد (علیهمالسلام) است». (وبلاک محبان مهدی)
شبهه ای در مورد اربعین
چرا در مورد اربعین حسینی اختلاف فاحشی وجود دارد؟ برخی میپذیرند، برخی در زمان آن اختلاف دارند و برخی دیگر اصل آن را انکار میکنند؛ در حالیکه برخی از احادیث بدان و ارزش آن اشاره دارد و حتی زیارتی به این عنوان نیز روایت شده است؟ این اختلافات چگونه قابل توجیه است؟
پاسخ:
اینکه برخی اصل اربعین را انکار کنند، چنین نیست و عمده اختلافی که وجود دارد، این است که اهل بیت علیهمالسلام، در اربعین سال 61 - یعنی بیستم ماه صفر - در کربلا بودند، و یا اربعین سال 62؟ اقوال متعددی است که به اختصار نقل میکنیم:
1 - اهل بیت علیهمالسلام در همان سال 61 و بعد از مراجعت از شام، روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. این قول تاریخ حبیب السیر، آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، الملهوف سید بن طاووس و مثیر الاحزان ابننما و نیز بعضی دیگر است.
2 - اهل بیت علیهمالسلام قبل از رفتن به شام، روز بیستم صفر از کربلا عبور کردهاند؛ که قول ناسخ التواریخ است و احتمال بعیدی به نظر میرسد.
3- اهل بیت علیهمالسلام در سال 62، یعنی یکسال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمدهاند. در قمقام زخام میخوانیم: ورود اهل بیت علیهمالسلام در اربعین سال 61 مشکل، بلکه خلاف عقل است؛ زیرا امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به شهادت رسید و عمرسعد برای دفن کشتگان خود در آنجا توقف و روز یازدهم به کوفه حرکت کرد. چند روز هم در کوفه معطل ماندند. سپس از یزید دستور رسید که اهل حرم را به دمشق اعزام دارد؛ که عبیدالله از راه حران و جزیره و حلب کاروان را به شام فرستاد که مسافت دوری است. به روایتی تا شش ماه اهل بیت علیهمالسلام را نگهداشتند تا آتش غضب یزید خاموش شد. بعد از مطمئن شدن از عدم شورش مردم، یزید موافقت کرد که امام سجاد علیهالسلام به مدینه بازگردد و اینهمه وقایع نمیتواند در چهل روز صورت گرفته باشد. پس قطعا سال ورود اهل بیت علیهمالسلام به کربلا، در سال 62 بوده است. 1 لکن از این مقدمات نمیتوان نتیجه گرفت که اهل بیت علیهمالسلام، در سال 62 به کربلا آمدهاند؛ زیرا نگهداشتن اهل بیت علیهمالسلام در کوفه به مدت زیاد، قطعی نیست. با توجه به اینکه عدهی زیادی ورود اهل بیت علیهمالسلام را در روز اول صفر ذکر کردهاند. مضافا بر اینکه مرحوم شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه در کتاب خود 2 تمام ایرادات مبنی بر آمدن اهل بیت علیهمالسلام در سال 61 را پاسخ داده است. بنابراین به صرف استبعاد نمیتوان به نتیجهی قطعی رسید و آمدن اهل بیت علیهمالسلام را به کربلا در اربعین اول انکار کرد. اهل بیت علیهمالسلام در همان سال 61 و بعد از مراجعت از شام، روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. این قول تاریخ حبیب السیر، آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، الملهوف سید بن طاووس و مثیر الاحزان ابننما و نیز بعضی دیگر است اربعین حسینی
4 - اهل بیت علیهمالسلام ابتداٌ به مدینه رفته و از مدینه عازم کربلا شدند و سر مقدس امام را نیز در این سفر با خود داشتند؛ اما نه در اربعین سال 61، بلکه پس از مراجعت به مدینه، عازم کربلا شدند. ابنجوزی از هشام و بعضی دیگر نقل کرده است که: سر مقدس امام حسین علیهالسلام با اسیران به مدینه آورده شد و سپس به کربلا حمل گردیده و به بدن امام ملحق شده است. 3 ولی در این نقل نیامده است که سر مقدس امام توسط چه کسی به کربلا حمل شده و آیا اهل بیت علیهمالسلام همراه سر مقدس به کربلا آمدهاند یا تنها سرها به کربلا فرستاده شده و به بدنها ملحق شده است؟ برخی هم گفتهاند که امکان دارد اهل بیت علیهمالسلام اول به مدینه رفته و بعد به کربلا آمده باشند، ولی نه در روز بیستم صفر، که اربعین باشد؛ زیرا جابر بن عبدالله انصاری هم از حجاز آمده بود و رسیدن خبر به حجاز و حرکت جابر از آنجا، قهرا زمانی بیش از چهل روز را میطلبد؛ مگر اینکه بگوییم جابر از مدینه نیامده و از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده بود. 4 که این قول با تصریح بزرگانی چون ابنطاووس، ابننما، شیخ بهائی و عدهی دیگری که آمدن جابر را در روز اربعین و بیستم صفر میدانند، منافات دارد.
5. با این مقدمات، قول بهتر آن است که اهل بیت علیهمالسلام در همان سال 61 پس از مراجعت از شام و روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند.
6.در مورد زیارت اربعین نیز باید گفت: اربعین چهلمین روز شهادت امام حسین علیهالسلام و یارانش است و گرامیداشت خاطرهی شهید و احیاء اربعین وی، زنده نگهداشتن نام و یاد و راه اوست، و زیارت یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است. زیارت امام حسین بویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است، فضیلت بسیار دارد. متن زیارت اربعین از طریق صفوان جمال از امام صادق علیهالسلام روایت شده است. زیارت دیگری نیز هست که جابر بن عبدالله انصاری در این روز خوانده است و متن زیارت بعنوان زیارتنامهی آن امام، در نیمهی ماه رجب نقل شده است. خلاصهی اشکالات پیرامون اربعین سال 61 و پاسخ بدآنها ما بجز کتاب مرحوم شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه، اثر دیگری که پیرامون اربعین حسینی مستقلا نگارش شده و تفصیلا جوانب آن را بررسی کند، نیافتیم و لذا با توجه به دلائل مستند و متعدد آن شهید بزرگوار، کتاب ایشان را مبنای بررسی اربعین قرار دادیم. شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه در کتاب خود که پیرامون اربعین نگاشته است، مفصلا اشکالاتی را که پیرامون این موضوع - آمدن اهل بیت علیهمالسلام در بیستم ماه صفر سال 61 هجری - مطرح شده را پاسخ گفتهاند؛ بعنوان نمونه ثابت میکنند قولی که اهل بیت علیهمالسلام یک ماه در شام مانده باشند و بعد راهی کربلا شده باشند، - آنطور که برخی بر این گمانند - مدرکی ندارد و صحیح نیست؛ چرا که نه ناقل آن و نه روایت آن مشخص نیستند و سید ابن طاووس رضی الله عنه در اقبال آنرا فقط نقل کرده، منتها نه بطور مشخص، بلکه به شکل احتمال بیان شده و لذا قابل استناد و اعتماد نیست.(تبیان)
زیارت اربعین
اربعین سید الشهدا علیه السّلام مصادف با روز بیستم صفر است، شیخ طوسی در کتاب تهذیب و مصباح از حضرت امام حسن عسگری علیه السّلام روایت کرده: نشانه های مؤمن پنج چیز است: پنجاه و یک رکعت نماز گذاردن، که مراد هفده رکعت واجب، و سی وچهار رکعت نافله[مستحب] در هر شب و روز است، و زیارت اربعین، و انگشتر به دست راست نمودن، و پیشانی را در سجده بر خاک نهادن، و بلند گفتن«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
زیارتی که شیخ در دو کتاب تهذیب و مصباح از صفوان جمّال روایت کرده، که صفوان گفت: مولایم امام صادق علیه السّلام درباره زیارت اربعین به من گفت: هنگامی که قسمت قابل توجهی از روز برآمده، بخوان:
السَّلامُ عَلَی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَی خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَی صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَی أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَی خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَی وَ شَرَی آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّی فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ،
سلام بر ولیّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاریها و کشته اشکها، خدایا من گواهی می دهم که حسین ولیّ تو و فرزند ولیّ تو، و فرزند برگزیده توست حسینی که به کرامتت رسیده، او را به شهادت گرامی داشتی، و به خوشبختی اختصاصش دادی، و به پاکی ولادت برگزیدی، و او را آقایی از آقایان، و پیشروی از پیشرویان، و مدافعی از مدافعان حق قرار دادی، و میراثهای پیامبران را به او عطا فرمودی، و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادی، و در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت، و از خیرخواهی دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند، درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانی که دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعی خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند، و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند،
وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّی سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّی أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،
و اطاعت کردند از میان بندگانت، اهل شکاف افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد، تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت خدایا آنان را لعنت کن لعنتی سنگین، و عذابشان کن عذابی دردناک، سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند سرور جانشینان، شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی، خوشبخت زیستی، و ستوده درگذشتی، و از دنیا رفتی گم گشته، و مظلوم و شهید، گواهی می دهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده، و نابودکننده کسانی را که از یاری ات دریغ ورزیدند، و عذاب کننده کسانی را که تو را کشتند، و گواهی می دهم که تو به عهد خدا وفا کردید و در راهش به به جهاد برخاستی تا مرگ فرا رسید، پس خدا لعنت کند کسانی را که تو را کشتند، و به تو ستم کردند، و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند،
اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَی وَ أَعْلامُ الْهُدَی وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.
خدای من تو را شاهد می گیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند، و دشمن با آنان که با او دشمنند، پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا، گواهی می دهم که تو در صلبهای بلندمرتبه و رحمهای پاک نوری بودی، جاهلیت با ناپاکیهایش تو را آلوده نکرد، و از جامه های تیره و تارش به تو نپوشاند، و گواهی می دهم که تو از ستونهای دین، و پایه های مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنی، و گواهی می دهم که پیشوای نیکوکار، با تقوا، راضی به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده، و هدایت شده ای، و گواهی می دهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه های هدایت، و دستگیره محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهی می دهم که من به یقین مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم، براساس قوانین دینم، و عواقب عملم، و قبلم با قلبتان در در صلح، و کارم پیرو کارتان، و یاری ام برای شما آماده است، تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهای خدا بر شما، و بر ارواح و پیکرهایتان، و بر حاضر و غایبتان، و بر ظاهر و باطنتان، آمین ای پروردگار جهانیان.